رمان «در این تیمارخانه» نوشته جواد مجابی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «در این تیمارخانه» نوشته جواد مجابی به‌تازگی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و سی و پنجمین «داستان ایرانی» و هشتاد و پنجمین «رمانی» است که این ناشر چاپ می‌کند.

«در این هوا»، «باغ گمشده»، «روایت عور» و «گفتن در عین نگفتن» کتاب‌های دیگری هستند که پیش‌تر در قالب مجموعه آثار جواد مجابی توسط نشر ققنوس چاپ شده‌اند.

مجابی در «در این تیمارخانه» بخش‌هایی از متون تاریخی قدیمی و ادبی را در قالب روایت‌های اصلی رمان آورده است. نویسنده در این کتاب را یک نگاه تاریخی، در پی انتقال این معنی به مخاطب است که مانند نگاه به هر اتفاقی در دوران خودش، می‌تواند به تاریخ نگاه کند و ببیند که اتفاقات مختلف در طول تاریخ تکرار شده‌اند. به هر روی حرف کلی این رمان این است که اتفاقاتی که شاهدشان هستیم، منحصر به زمان ما نیستند.

نویسنده بسیاری از قسمت‌های این رمان را از متون تاریخی آورده و به‌قول خودش آن‌ها را تکه‌چسبانی کرده است. رمان «در این تیمارخانه» با ۲۱ فصل نوشته شده است. مجابی نگارش این اثر را سال ۹۱ به پایان رسانده است.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

دو پله گچ‌اندود بلند و عریض از سطح کوچه بالا می‌رود تا به درگاهی برسد که مرد چهارم گوشه آستانه آن نشسته و پشت به پلکان بالارونده در تاریکی دارد. در باز است و بر بالای پله دوم که همسطح صفه است دوچرخه نسبتاً سالم‌مانده به در بازمانده آن خانه پرازیده شده است.

سایه‌ها در این عکس، با آن‌که یک‌چهارم سطح را فراگرفته، همه را از پایین تا بالا به گونه‌ای مسلط در خود قاب گرفته‌اند و این چندان طبیعی نیست. مایه حیرتْ سایه پسر مغربی است که از سمت چپ عکس بر زمین ناهموار خاکین امتداد یافته و به سایه پیرمرد مشرقی پیوسته و تا منتهای دیوار شرقی پشت دوچرخه راه برده است. سایه‌ها چگونه همدیگر را می‌یابند و به هم متصل می‌شوند و با یکی شدن امتداد می‌یابند از نوری تا نور دیگر؟ در نخستین تجربه‌ها حس می‌کنیم آفتاب‌جا با سایه‌سار فرق دارد از نظر رنگ و گرما. از مرز نهایی سایه به آفتاب می‌رسیم. نمی‌توان در لحظه سایه را از تاریکی بیرون آورد. حجم‌های ناشفاف می‌ایستند در برابر نور تا سایه را بسازند و سایه به تاریکی رفتن است و رفتنی. سایه خلاف نور است اما وابسته بدان. در رفتاری مشکوک ما را به بازی گرفته‌اند در مرزهای ساختگی‌شان.

«ای برادران حقیقت، همچنان از پوست پوشیده بیرون آیید که مار بیرون آید، و همچنان روید که مور رود، که آواز پای شما کس نشنود و بر مثال کژدم باشید که پیوسته سلاح شما پس پشت شما بود که شیطان از پس برآید، و زهر خورید تا خوش زیید، مرگ را دوست دارید تا زنده مانید. و پیوسته می‌پرید و هیچ آشیانه معین مگیرید که همه مرغان را آشیان‌ها گیرند، و اگر بال ندارید که بپرید، به زمین فروخزید چندان که جای بدل کنید، و همچون شترمرغ باشید که سنگ‌های گرم‌کرده فروبرد، و چون کرکس باشید که استخوان‌های سخت فروخورد، و همچون سمندر باشید که پیوسته میان آتش باشد تا فردا به شما گزندی نکند و همچون شب‌پره باشید که به روز بیرون نیاید تا از دست خصمان ایمن باشید.»

این کتاب با ۳۰۳ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۹ هزار تومان منتشر شده است.