به گزارش خبرنگار مهر، رسول سجادی پژوهشگر، به بهانه بیستو دوم اسفندماه «روز شهید» مطلبی را به نگارش درآورده است که در ادامه میآید:
روز بزرگداشت شهید، روز تأمل در رمز و راز زندگی آنها است. اهل قلم و هنرمندان اغلب در پی یافتن سیره و سنت زندگی شهیدان هستند. بسیاری از نویسندگان و سینماگران در پی این بودهاند که شهدا در چه محیطی زندگی کردهاند؟ چه کسانی در شکل گیری شخصیت آنها نقش داشته است؟ خصوصیات شگفت انگیز شخصیتی این جوانان مثل فروتنی، فداکاری و شجاعت از کجا نشأت میگیرد؟
این سوالات سناریو بسیاری از فیلمها و سوژه بسیاری از پروژههای تحقیقاتی بوده است. گروههای تحقیق و تدوین فیلمنامهها اغلب به یک نتیجه و نقطه مشترک میرسند. «جوانان شهید ایران از خانوادههای مذهبی و و طبقه متوسط برخاستهاند.»
رزمندگان شهید ایران جوانان دهه شصت بودند کسانی که اغلب دوران نوجوانی خود را در کوران انقلاب طی کرده بودند. در شرح حال و زندگینامه بسیاری از آنها به این نکته میرسیم که آنها بهواسطه گرایشات مذهبی پدر و مادر خویش از کودکی پایشان به مسجد باز شده است و در محافل و حسینیهها و هیأتهای مذهبی تنفس کردهاند.
بنابراین بسیاری از اهل هنری که زندگی و دوران کودکی و نوجوانی شهدا را به تصویر کشیدهاند روی این نقطه مکث کردهاند که فضا و محیط مذهبی خانواده و محله در شکلگیری شخصیتها آنها بیشترین تأثیر را داشته است.
روحیات عمیق معنوی بود که باعث شد نسل جوان آن روز ایرانی با اشتیاق بسیار «اندیشه جهاد» را درونی کند و خود را با یک «جنگ مقدس» روبرو ببیند. وقتی سرزمین ایران توسط بعثیها اشغال شد جوانان مساجد و محلات مذهبی اولین گروه بودند که «پیام» دعوت جهادی بنیانگذار انقلاب را «اجابت قلبی» پاسخ دادند. به همین صورت مادران و پدران آن جوانان نیز بواسطه همین رگههای مذهبی، پدیده جنگ را یک امتحان الهی دیدند و حضور و شرکت جوانان و سرمایههای ارزشمند خود در این جنگ را یک فریضه دینی قلمداد کردند.
به حالات و سکنات جوانان رزمنده در طول هشت سال جنگ رجوع کنیم، آنها اغلب رنگی از رفتارهای عرفانی داشتند افرادی که دائم با نیایش پروردگار مأنوس بودند و بالاترین صحنههای عشق و عبودیت را به نمایش میگذاشتند. حکایت معنویت و عرفان بچههای جبهه چنان است که تنها گوشههایی از آن به صورت کتاب و فیلم و گزارش منتشر شده است.
اما اگر جبهه در آن روزها به معبد و پرستشگاه خداوند تبدیل شده بود همزمان منازل شهیدان نیز شاهد صحنههای نیایش پدران و مادران آنها بود که صبح و شام دست به دعا برای پیروزی جبهه حق و دفع ظلم و شرارت بعثیها بودند
این پیوند میان معنویت در جنگ با پشت جبهه به روشنی میگوید که شخصیت عارفانه شهید ایران در دامان نسلی از پدران و مادران خداجو شکل گرفته بود و همه کسانی که در پی تحلیل زوایای رفتار و انگیزه بچههای جبهه و راز و رمز ایستادگی آنها مقابل دشمن بعثی هستند میبایست در خاستگاه خانوادگی آنها تأمل کنند
این ویژگی باعث شد جنگ ایران از آفت بسیاری از جنگهای مرسوم که بریدن خانوادهها یا نارضایتی مادران و پدران است مصون بماند و در همه هشت سال جنگ ریسمان معنویت و باور به قداست جنگ باعث شد خانوادهها دوشادوش فرزندان رزمنده خویش کار ایستادگی مقابل ارتش اشغالگر بعثی را پیش ببرند.
خانواده دین باور در آزمون سخت جنگ نقش یک پشتوانه اطمینان بخش را برای فرماندهان صحنه ایفا کرد شاید در آن روزهای پرالتهاب هیچ چیز به اندازه لبخند رضایت مادران و پدرانی که با آغوش باز فرزندان خویش را راهی معرکه خون و آتش میکردند یا بعد از شهادت دستان شکرگزاری به سمت آسمان الهی بر میافراشتند در تصمیم مدیران جنگ مؤثر نبود و عزم فرماندهان و رهبری را تداوم مأموریت آزادی سرزمین از چنگ اشغال ارتش بزرگ بعثی مصمم نمیکرد. به گونهای که این شاید بارزترین ویژگی نبرد و دفاع ایرانها در دهه ۶۰ بود همین خصوصیت یعنی باور مشترک فرزندان و پدران به درستی راه جنگ باعث شد ماجرای دفاع و مقاومت در برابر حمله ارتش خارجی به یک «امر مردمی و فراگیر» تبدیل شود. درست برخلاف جنگهای کلاسیک که فقط نیروهای نظامی مسئولیت و وظیفه ایستادن مقابل حمله و جنگیدن را برعهده دارند اما در تجربه جنگ ایران، به گفته یکی از محققان هر خانه و خانوادهای سهمی از تأمین نیروی انسانی و پشتیبانی نبرد را بر دوش گرفتند و این واقعه ۸ ساله به درستی نام مردمیترین نبرد را در ادبیات سیاسی به خود گرفت. بی شک اگر چنین عقبه اجتماعی و مردمی نبود بیرون راندن ارتشی که متکی بر گستردهترین حمایت نظامی و مالی و سیاسی قدرتهای جهانی و منطقهای بود امری محال بود. ایران آن روز بواسطه انقلاب ضد امپریالیستی اش در تحریم کامل بود و تنها راهش تکیه کردن بر مشارکت خودجوش و بسیج نیروهای مردمی بود کاری که یک مرجع دینی در مقام رهبری و فرماندهی سیاسی میتوانست در آن شرایط سخت به انجام رساند.
بنابراین نیروی ایمان و عقیده نه تنها حلقه پیوند میدان جنگ و جهادگران با خانوادهها در پشت جبهه بود بلکه عامل مهم پیوند رأس هرم فرماندهی جنگ یعنی مقام رهبری با هر دوی سوی میدان نبرد (رزمندگان و خانوادهها) بود. شواهد این سخن را میتوان از گفتار پدران و مادران رزمندگان بهدست آورد آنها همچون فرزندان پرشور خویش، خود را سرباز خمینی مینامند و در همه مصاحبهها تصمیم خود را به یک تکلیف «اطاعت دینی» از فتوا و فرمان یک مرجع عالیقدر گره میزنند.