مجله مهر: اگرچه بارشهای سیلآسا در برخی از مناطق کشور باعث خرابیها و تلخیهای بسیاری شده اما ابراز همدلیها و اعلام همدردیها با آسیبدیدگان یکی از نقاط مثبت این حوادث بوده است. به قول معروف، وسط بدترین اتفاقات هم میشود نیمهپر لیوانها را دید و با امید به آینده دلگرم ماند. روح الله رجایی از کارکنان جمعیت هلال احمر، دو اتفاق حاشیهای و دلگرمکننده را در اینستاگرام خودش روایت کرده است:
در خیابانهای آققلا، توی آبی که گند زده بود به زار و زندگیشان، میدویدند و بلند بلند میخندیدند و کیفور بودند.
گفتم لابد بچگی و نوجوانی نمیگذارد بفهمند چه بلایی سرشان آمده و هر چه رنج است سهم پدر و مادرشان است.
گفتم: ناراحت نیستی چرا؟
گفت: سیل بیچارهمان کرده، ولی دوستش دارم. ما دو تا با هم قهر بودیم، سیل که آمد آشتی کردیم. به خاطر سیل آشتی کردیم. الان سیل دنیا را ببرد، رفاقت ما را نمیبرد. سختی مردم ما را به هم نزدیکتر میکند.
***
در آققلا وقتی اکثر مغازهها بسته و مردم در کمپ بودند، این کتاب فروشی باز بود و صاحبش با سختی کتابها را جابجا میکرد. هی میگفت: "وای کتابها، حیف از کتابها". گفتم خدا بزرگه، درست میشه.
گفت: دلم برای کتابها می سوزه. حیفه. میترسم تا آب رو جمع کنند، نم بکشن.
کمی حرف زدیم و موقع خداحافظی از روی عادت گفتم: به حق حضرت زهرا کتابهایت سالم میمانند. بعد یادم آمد اهل سنت است. نگاهش کردم و خواستم چیزی بگویم. تندی گفت: "خوب گفتی، خوب دعایی کردی"
یک عطر هدیه داد و گفت: ممنوم برادر. برادر اهل سنت من در اق قلا، نامش آخوند علی بود.