به گزارش خبرنگار مهر، به باور بسیاری از جامعهشناسان و منتقدان یکی از مهمترین مشکلهای جامعه، نبودن فرهنگ گفتوگو در میان عامه مردم و طبقات مختلف اجتماعی است. متأسفانه منابع مکتوب در زمینه آموزش فرهنگ گفتوگو نیز اندک است.
در این دهه مراکزی مراکزی مانند کانون گفتوگوی مؤسسه امام موسی صدر در زمینه آموزش عملی «گفتوگو» و رواج فرهنگ آن فعالیتهای خوبی را آغاز کردهاند، اما نیاز جامعه به منابع مکتوب هنوز وجود دارد. متأسفانه برخی از منابعی مفیدی هم که پیشتر در این موضوع منتشر شده، اکنون نایابند و دست مخاطبان از آنها کوتاه. یکی از این منابع کتاب «فرهنگ و زبان گفتگو به روایت تمثیلهای مثنوی مولوی بلخی، نگرشی مردم شناختی» تألیف زندهیاد محمود روحالامینی، مردم شناس برجسته و فقید ایرانی است. این کتاب در سال ۱۳۸۱ با شمارگان دو هزار و ۲۰۰ نسخه، ۱۸۷ صفحه و بهای هزار و ۲۰۰ تومان توسط نشر آگه منتشر شد.
زندهیاد دکتر محمود روحالامینی در «فرهنگ و زبان گفتوگو» مقوله گفتوگو را بر اساس روایت تمثیلها یا حکایات مثنوی مولوی، با ذکر نمونههایی از حکایات بررسی کرده است. در بخشهایی از مقدمه این کتاب میخوانیم: «در بیشتر تمثیلهای مثنوی، گفتوگوی شخصیتهای داستانی، بیان کننده و زمینهساز صریح نظریهها است. هرچند که گفتوگوها و تمثیلها در مثنوی هدف نیست، اما چنان با تبحر و هنرمندی، داستانها و افسانهها بیان شده که در موارد بسیاری هدف تلقی میگردد.»
تحلیل نویسنده در این کتاب بر این است که گفتوگو کنندگان داستانهای مثنوی، علاوه بر بیان مطلب، نمایانگر فرهنگ قشرها و گروههای گوناگون اجتماعیاند و به عنوان مثال در داستان «موسی و شبان» واژگان و عبارتهایی که هر یک به کار میبرند معرف فرهنگ منزلتی و طبقاتی آنهاست؛ یا زمانی که مردی مست با محتسب حرف میزند یا وقتی که عالم علم نحو با کشتیبان سخن میگوید و یا هنگامی که زنی با شوهرش گفتوگو دارد، تفاوتها و موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی هر یک به روشنی از جملهها و شیوه بیان آنان مشخص است.
در گفت و شنود این جستارها، بیشتر تمثیلهایی برگزیده شده که تفاوت بین دو طرف گفتوگو کننده مشهود باشد. مثلاً گفت و شنود کسانی که زبان یکدیگر را نمیفهمند، گفتوگو با کسی که ناشنوا است، وقتی که یک کودک طرف صحبت است، سخنان دیوانه را گوش کردن و با زورمند چگونه باید حرف حق گفت، صاحبان دینهایی متفاوت وقتی حرفی با هم دارند، گفت و شنود زورمند و ضعیف، دزد و سلطان و…، زن و شوهر و سرانجام عاشق و معشوق.
کتاب ۱۴ فصل دارد که به ترتیب از گفتوگوی یک تا ۱۴ نامگذاری شدهاند. در «گفتوگوی ۱»، گفتوگوهای کسانی که سخن هم را متوجه نمیشوند طرح شده است و تمثیلهای «چهار تن که زبان هم را نمیفهمیدند»، «چهار تن که در تاریکی فیل را شناختند»، «سخن با کودک»، «زرگر و مرد سالخورده» و «ناشنوا و بیمار» بررسی شدهاند.
در «گفتوگوی ۲» گفتوگو میان کسانی که پایگاه اجتماعی متفاوتی دارند مطرح شده است. حکایتهای «موسی و شبان»، «مست و محتسب»، «سلطان و دزدان» و «پهلوان قزوینی و دلاک» از مثنوی در این فصل بررسی شدهاند.
نویسنده در «گفتوگوی ۳» فخرفروشی نابجا به دلیل تحصیلات در گفتوگوها را با استفاده از حکایتهایی که گفتوگوی میان «نحو دان» و «نحو ندان» هستند، تقبیح کرده است. عناوین حکایتهای مطرح شده در این فصل به این شرح است: «نحوی و کشتیبان»، «معلم نحو و شاگرد» و «نحوی و کسی که کاف را مجزوم گفت». از این میان حکایت آخر از «مقالات شمس» انتخاب شده است.
«گفتوگوی ۴» به نقد کسانی اختصاص دارد که در گفتوگو با یک «تکیه کلام کلی» پاسخ میدهند. نویسنده در «گفتوگوی ۵» بهترین شیوه گفتوگو میان دارندگان دینهای متفاوت را با استفاده از تمثیلهای مثنوی توضیح میدهد. «گفتوگوی ۶» به بررسی گفتوگوهای معتقدان به جبر و معتقدان به اختیار، اختصاص پیدا کرده است. حکایتهای «دزد و صاحب باغ»، «دزد و پاسبان» و «شیر و طایفه نخجیر» از مثنوی در این فصل بررسی شدهاند.
در «گفتوگوی ۷» با تحلیل حکایتهای «شیر و گرگ و روباه در شکارگاه» و «سلطان و دلقک»، گفتوگوهای قدرتمند و ضعیف طرح شدهاند. تحلیل گفتوگوهای میان حیوانات در حکایتهای مثنوی در «گفتوگوی ۸» انجام شده است. نویسنده در «گفتوگوی ۹» به سخن دیوانگان در حکایتهای مثنوی و در «گفتوگوی ۱۰» به تحلیل حکایتهای گفتوگوی میان انسانها و حیوانات مانند حکایت «طوطی و بازرگان» پرداخته است.
گفتوگوهای ۱۱ و ۱۲ به ترتیب به موضوعات «تأثیر گریه در مخاطب» و «گفتوگوی میان زن و شوهر» اختصاص پیدا کردهاند. در «گفتوگوی ۱۳» گفتوگوهای میان عاشق و معشوق طرح شده و حکایتهایی چون «پرسش معشوق که مرا بیشتر دوست داری یا خود را»، «معشوق از عاشق میخواهد که بمیرد»، «وقتی عاشق «من و ما» میگوید» و… تحلیل شدهاند.
نویسنده در فصل آخر کتاب نیز «تمثیلهای بیگفتوگو» در مثنوی را مطرح و تحلیل کرده است. منظور ار تمثیلهای بیگفتوگو، آن دسته از تمثیلهایی در مثنوی است که مولانا در آنها برای بیان منظور خود حکایتی را بیان نکرده است.
اکنون در جای جای جهان کنشگرانی هستند که در جوامع خود و با استفاده از فرهنگ آن جامعه به ترویج «گفتوگو» مشغولند. زندهیاد دکتر روح الامینی در این کتاب با استفاده از فرهنگ ایرانی به شیوایی هرچه تمامتر و با زبانی همهفهم گفتوگو را آموزش میدهد. مطالعه این کتاب و همچنین معرفی آن به دیگران را فراموش نکنیم.