به گزارش خبرنگار مهر، نشست «تقیزادههای جدید و وضع منورالفکری در ایران» با سخنرانی آیت الله رشاد و حجت الاسلام حمید پارسانیا روز گذشته در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
حجت الاسلام پارسانیا در این نشست گفت: عنوان منورالفکری بیانگر یک وضعیت اجتماعی و فرهنگی است و یک هویت فرهنگی وتاریخی دارد. مسئله ما مسئله شخص و جریان نیست بلکه مسئله این است که چگونه جریان منورالفکری در امثال تقی زادهها کنش میکند. ما به دنبال شخصی به اسم تقی زاده و خصوصیت او نیستیم بلکه بدنبال این هستیم که او چگونه حامل یک موضع و موقعیت فرهنگی و فکری میشود.
وی ادامه داد: آنچه به تقی زاده هویت بخشیده فراتر از شخصیت او است. سوال این است که در تاریخ تحولات تقی زادههای مختلف چگونه عمل میکنند. برای پاسخ به این سوال باید ابتدا منورالفکری را بشناسیم.
وی افزود: منورالفکری در ایران یک هویت دارد و در موطن تولد خود هویت دیگری دارد و کاملاً با هم تفاوت دارند اما وضع منورالفکری با موطن اصلی خودش چگونه بوده است؟ ما منورالفکری را معادل روشنگری قرار دادیم. تولد منورالفکری با دکارت و وضع فلسفی جهان جدید شکل میگیرد و این روشنگری چند نقطه عطف را طی میکند. دو رقیب برای روشنگری در موطن اصلی آن شکل گرفت. روشنگری که ابتدا وارد میشود معادل راسیونالیسم است. این روشنگری بروزهای سیاسی و اجتماعی مختلفی دارد و در سده نخستین با لیبرالیسم پیوند میخورد. در آغاز قرن بیستم، رقیب دوم روشنگری شکل میگیرد که جنبه نقدی دارد و میخواهد در مورد مسائل کلی جامعه مثل هویت و ارزشها سخن بگوید و میخواهد فعالیت اجتماعی کند. ویژگی آن سوسیالیستی و عدالت خواهانه است.
پارسانیا گفت: جریان روشنفکری برای حل مسائلی شکل گرفته بود که در دامن لیبرالیسم بوجود آمده بود. روشنفکری تا نیمه دوم قرن بیستم در قبال لیبرالیسم میایستد ولی بعد از آن شاهد افول روشنفکری هستیم.
وی با طرح این سوال که منورالفکری در ایران چه هویتی دارد؟ گفت: منورالفکری در ایران در مکانیزم دیگری فعال شده است. مکانیزم اقتدار و قدرت است که در ایران این پدیده را بوجود میآورد.
وی ادامه داد: ما دو سطح فرهنگ داریم، یکی فرهنگ عمومی و دیگری فرهنگ سطح نخبگان و متفکران است. یکی از مهمترین عواملی که بر فرهنگ عمومی تأثیر میگذارد قدرت است. وقتی دو فرهنگ با هم مواجه میشوند که یکی در موضع ضعف و دیگری در موضع قدرت قرار میگیرد آن جامعهای که فرهنگش در موضع ضعف است آسیب میپذیرد و رنگ میگیرد و حتی زبانش عوض میشود. وقتی کفار غالب شوند فرهنگ عمومی آسیب پذیر میشود. لذا جهان غرب با اقتداری که بوجود میآورد نسبت به همه فرهنگهای دیگر چنین مکانیزمی بوجود میآورد.
وی افزود: منورالفکری در ایران حاصل تأمل فکری عدهای برای حل مسائل داخلی خودشان نیست بلکه حاصل رابطه جدیدی از اقتدار و هیمنه ای است که بخشی از جهان نسبت به بخش دیگر پیدا میکند. منورالکفری در کشورهایی که نسبت به غرب موضع ضعف دارند آئینه سان است. لذا منورالفکری مدرن در کشورهای غیرمدرن خصوصیتی دارد که در کشورهای مادر وجود ندارد.
پارسانیا گفت: تقی زاده نسل دوم جریان منورالفکری در ایران است. نسل اول سفرا و درباریان هستند که زودتر هیمنه غرب را میبینند. ملکم خان و سفرای مختلف از این دست هستند. نسل دوم کسانی هستند که از فرهنگ علمی جامعه و نهاد فرهنگی جامعه اند. عامل هویت بخش به اینها دو مسئله است. یکی اقتدار و هژمونی فرهنگ مدرن و دیگری اقتدار سنت اجتماعی است. این جابجایی قدرت از سنت به فرهنگ مدرن، زمان میطلبد. به تدریج این جابجایی قدرت شکل میگیرد به گونهای که سنت علمی و معرفتی و فرهنگ تاریخی میخواهد از خود در مقابل فرهنگ مدرن دفاع کند و در این شرایط شما تذبذب را در منورالفکران میبینید.
وی ادامه داد: ملکم خان یک تاریخ اسلام مینویسد و در گفتگوهایی که با آخوندزاده دارد میگوید ما ناگزیریم در لفافه دین سخن بگوییم. لذا نسل اول منورالفکری با دو اقتدار مواجه است. دل به غرب میسپارد اما قدرت فرهنگ داخلی همچنان وجود دارد. جریان منورالفکری در ایران به سرعت توانست هژمونی فرهنگ دین را در هم بشکند. ویژگی منورالفکری که سکولاریزم بود در مقطع اول پوشش دینی میگیرد اما در مقطع بعدی و نسل بعدی مثل زمان تقی زاده این پوشش برداشته میشود و سکولاریزم به صورت عریان مطرح میشود. جابجایی سنت مسیحیت و مفاهیم مدرن چند سده طول میکشد اما در ایران دو دهه بیشتر طول نمیکشد.
وی افزود: در ایران هم لیبرالها و هم چپها بدنبال سهم خود بودند و شاید اگر تقی زاده نسل سوم بود مارکسیست هم میشد. با آمدن چپ در ایران هژمونی چپ سهم خود را میخواهد و عدهای عضو حزب توده میشوند. اقتدار و فرهنگ دینی وقتی از بین میرود، تقی زاده سکولاریزم عریان را عمل میکند. در لفافه دین سخن گفتن برای مشروطه است.
پارسانیا گفت: در سال ۴۲ و ۵۷ با محوریت امام بازگشت مذهب به عرصه عمومی رخ میدهد. احیای مذهب موجب شد برخی روشنفکران بین مارکسیسم و مذهب تلفیق ایجاد کند که جریانهایی مثل مجاهدین خلق شکل میگیرد. وقتی مذهب فرصت بروز اجتماعی ندارد جریان منورالفکری به اسم مذهب و پوشش دینی عمل نمیکند اما الان پوشش دینی دارد. مذهب با پیروزی انقلاب اسلامی خیلی پرشتابتر به حوزه قدرت میآید.
وی ادامه داد: تحول دیگری در جریان مادر بعد از انقلاب رخ میدهد و جریان چپ افول میکند و منورالفکری در شکل لیبرالیسم متاخر غالب میشود و جهان تک قطبی شکل میگیرد. لذا بین مذهب، چپ بودن و لیبرال بودن یک تذبذب سه گانه شکل گرفت. کسانی که در جریان چپ بودند به سمت راست چرخش کردند. همان کسانی که بین مارکسیست و مذهب جمع میکردند حالا باید بین لیبرالیسم و اسلام جمع کنند.
وی در پایان گفت: اگر اقتدار اسلام بعد از انقلاب پا برجا باشد، روشنفکران به سمت جمع اسلام و لیبرالیسم می روند وگرنه مثل تقی زاده به سمت سکولاریسم عریان می روند. بعد از انقلاب جریان روشنفکری دینی جدی تر می شود و الان سعی می کنند از مفاهیم دینی استفاده کنند، چون اقتدار مذهب هنوز باقی است. اگر اسلام بتواند در منطقه اقتدار خود را حفظ کند و وحدت رخ دهد، می توان منتظر به مرگ موضع منوالفکری متأخر بود.