خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگ- حمیدرضا بوالی
سروصدای روز معلم امسال درست دو روز بعدش در فضای مجازی پیچید: تصاویری از دختربچهها و پسربچههایی خردسالی که فرم مدرسه پوشیده بودند و همگی با هم با هدایت یک معلم، مدیر یا مسئول مدرسه مشغول بالا پایین پریدن و رقصیدن بچهگانه با موسیقیهای بسیار جدید زیرزمینی یا آنورآبی بودند. در این میان به صورت کاملاً اتفاقی ترانهای به نام «جنتلمن» از خوانندهای به نام ساسیمانکن بارها و بارها در این ویدئوها تکرار شد. صورت مسئله بسیار واضح است. مسئولین مدارسی در ایران تشخیص داده بودند که مراسم روز معلم، یکی از معدود مواردی که در مدارس ایران نشاط عمومی سراسر مدرسه را فرا میگیرد به رقصیدن بچهها با این ترانه بگذرد. به محض انتشار این تصاویر دامنه بحث و تحلیلها درباره ساسی مانکن و «جنتلمن» و نسبتش با مدارس ایرانی و آن فرهنگی که قرار است مدارس ترویجش کنند بالا گرفت. یک سر این بحثها به حسرتهای بامزه دهه شصتیها از مقایسه دوران تحصیلی خودشان با دوران تحصیل دهه هفتادیها و هشتادیها میرسد و یک سر ماجرا نیز به نفوذ سند ۲۰۳۰ در مدارس ایرانی و حرفهایی از این قبیل. اما به غیر از موارد طرح شده چند نکته دیگر نیز در باب این اتفاق نمادین فرهنگ عمومی ایرانیها در ابتدایی سال ۹۸ شمسی قابل ذکر است:
به محض انتشار این تصاویر دامنه بحث و تحلیلها درباره ساسی مانکن و «جنتلمن» و نسبتش با مدارس ایرانی و آن فرهنگی که قرار است مدارس ترویجش کنند بالا گرفت. یک سر این بحثها به حسرتهای بامزه دهه شصتیها از مقایسه دوران تحصیلی خودشان با دوران تحصیل دهه هفتادیها و هشتادیها میرسد و یک سر ماجرا نیز به نفوذ سند ۲۰۳۰ در مدارس ایرانی و حرفهایی از این قبیل یک. کاملاً قابلتاسف اما واقعی است. بچهها مشغول از حفظ خواندن این ترانه و ترانههای مشابه هستند. این یک معنای واضح بیشتر برای ما ندارد. مدرسه این ترانهها را به بچههای ما نیاموخته است. بچهها احتمالاً بارها در محیط خانواده یا موقعیتهای جشن تولد و عروسی دوستان و اقوام و آشنایانشان این ترانهها را بارها و بارها شنیدهاند؛ از بس شنیدهاند دیگر حفظ شدهاند.
کاملاً واضح است که برای انتخاب ترانهای برای پخش در مدرسه در روزی که نام معلم گرفته است اما بیشتر به کام بچههاست؛ فرد انتخابکننده به استقبال بچهها از آن ترانه توجه میکند و پیش روی خودش انتخاب سهمگینی نمیبیند. قرار است شوری همگانی مدرسه را فرا بگیرد و خب چه راهی بهتر از انتخاب ترانهای که بچهها بالا و پایین شدن با آن را بلدند و تازه همراه آن همخوانی هم میکنند.
صورت مسئله اینجا کمی واضحتر میشود؛ به جای اینکه هم اکنون با گزارهای از این قرار مواجه باشیم: «برخی مدارس ایرانی در روز معلم برای بچههای ایرانی ساسی مانکن پخش میکنند»، بحث ما به گزاره مهمتری انتقال مییابد: «بچههای ایرانی ترانههای ساسی مانکن را کاملاً حفظ هستند» حتی ترانهای که به وضوح اروتیک است و از الفاظی استفاده میکند که احتمالاً بچهها معنیاش را جز با کنجکاوی شخصی نمیدانند و نباید در این سن بدانند.
به این ترتیب اگر قرار است که درباره این ماجرا صحبت کنیم چه بهتر است و چه مهمتر است که درباره این صحبت کنیم که چه اتفاقی در خانوادههای ایرانی در حال رخ دادن است که ترانه معمولی که در خانه یا ماشین پخش میکنند و میدانند که بچهها هم مشغول شنیدن آن هستند این چنینی است؟ پدر و مادری که مسئولیت مستقیم تربیت یک یا نهایتاً دو سه بچه را بر عهده دارد؛ آن هم بچههای خودش مشخصاً مسئولتر از ناظم و معلمی است که یک روز در سال قرار است ترانهای برای شور و شوق دویست سیصد بچه انتخاب کند.
دو. حالا بیاید جور دیگری هم نگاه کنیم. یک پیشنهاد عملی و به راحتی انجام شدنی دارم. بیاید در همین ماه رمضانی که امروز شروع شده است یا ماه محرمی که خواهد آمد به همین مدارسی که فیلم آنها پخش شده است، سری بزنیم. حتماً و بلاشک همه آنها برنامههای دستهجمعی عزاداری یا مناسبتی دارند. هیئتهای کوچکی تشکیل میدهند و زیارت عاشورا میخوانند. برنامه افطاری دارند و اولیای بچهها کمک میکنند و در هیئت و افطاری حاضر میشوند و حتی ممکن است که کمک کوچکی هم برای نیازمندان مدرسه یا محله جمع کنند و خلاصه همه چیز طبق آن انتظاری که ما از یک مدرسه در جمهوری اسلامی ایران داریم پیش میرود. معلمها و مدیر و مسئولین مدرسه همانها هستند که دو روز پیش ساسی مانکن گذاشته بودند و لایو میگرفتند و بچهها هم همان حافظان راستین «جنتلمن» در فرهنگ عمومی دهه ۹۰. پس چه شده است؟ تکلیف چیست؟ این تناقض را چگونه پاسخ دهیم؟ آنچه امروز باید درباره آن صحبت کنیم و پخش یکباره چندین کلیپ از جناب ساسی مانکن در مدارس فرصت پرداختن به آن را به ما داده است دقیقاً در همین جاست. در جایی که تربیت در مدارس را به مناسکی مناسبِ عکس گرفتن و قرار دادن در سایت و کانال تلگرام مدارس محدود کردیم.
این ماجرا البته سر درازی دارد و نیازمند تحلیل بسیار دقیقتر و مفصلتری است؛ اما به عنوان یک سرنخ برای کشف معمایی که این روزها ذهن متدینین و اهالی فرهنگ را پر کرده است جالب است که به آن هم اشاره کنیم. ذهن مناسک پرور ایرانی که در سالهای اخیر به شدت فضا و میدان برای فعالیت پیدا کرده است و با زرنگ بازیهای سنتی ایرانی هم آمیخته شده است کارش را به خوبی بلد است. همه ما هم در زندگی روزمره بارها با آن روبرو شدهایم و از کنارش آرام رد شدهایم. این ذهن اگر معلم باشد به خوبی بلد است که با حفظ رساله و یک سرچ ساده دو سه ساعته مسئول گزینش آموزش و پرورش را راضی به این کند که چه تحفه گرانبهایی را به مجموعه آموزش و پرورش کشور اضافه میکند. اگر مدیر باشد بلد است که به خوبی در ارزیابیهای اداره کل آموزش و پرورش منطقه در تربیت دینی و امور فرهنگی بچهها بالاترین امتیاز را کسب کند و اگر دانش آموز تحصیل کرده در مدارس ایرانی باشد بلد است که بهترین نمره را از درس دینی و فعالیتهای فرهنگی دیگر بگیرد و از نظر معلم دینی میانسال مدرسه که البته همزمان در مدرسه دیگر جغرافی درس میدهد و در اوقات فراغت هم معلم خصوصی ریاضی است به عنوان بهترین شاگرد مطرح شود و این دقیقاً اتفاقی است که به زودی تبدیل به چالشی بزرگ و حل نشدنی برای تربیت نسل جدید ایرانیها به ویژه دهه هشتادی برای جمهوری اسلامی ایران به بار میآورد.
ماجرا بسیار ساده است. همه چیز در سر جای خودش و مرتب است؛ در همه ولادتها و شهادتهای ائمه مکرم برنامه برگزار میشود؛ جشن دهه فجر و ۲۲ بهمن به تفصیل و باشکوه در مدرسه برگزار میشود؛ تابلوی اعلانات مدرسه هر هفته با احادیثی جدید از معصومین پر و خالی میشود؛ و حالا سالی یک بار هم یک ترانه غیرمجازی پخش کنند و بچهها کمی بالا پایین بپرند؛ «شما چرا نمی آیید جلسه زیارت عاشورای صبح سه شنبه مدرسه ما را ببینید که چه استقبالی از آن میشود ماجرا بسیار ساده است. همه چیز در سر جای خودش و مرتب است؛ در همه ولادتها و شهادتهای ائمه مکرم برنامه برگزار میشود؛ جشن دهه فجر و ۲۲ بهمن به تفصیل و باشکوه در مدرسه برگزار میشود؛ تابلوی اعلانات مدرسه هر هفته با احادیثی جدید از معصومین پر و خالی میشود؛ و حالا سالی یک بار هم یک ترانه غیرمجازی پخش کنند و بچهها کمی بالا پایین بپرند؛ «شما چرا نمی آیید جلسه زیارت عاشورای صبح سه شنبه مدرسه ما را ببینید که چه استقبالی از آن میشود. چرا افطاریهای سالانه ما را نمیبینید. با کسی که این فیلم را بیرون داده است هم برخورد میشود» (دفعه بعد دوربینها کنترل خواهد شود)
این آن چیزی است که مبتلا شدن به آن امروز «مسئله» فرهنگ عمومی ماست. نبرد نهایی ما در مدارس جمهوری اسلامی ایران به تقابل مناسکها یا اعمالی بیرونی ختم شده است. مدارس به درستی ادعا میکنند که مناسک پرشور ما را ببینید و منتقدان هم به درستی نقد میکنند که آهنگ جنتلمن و ساسی مانکن کجا و مدارس ایرانی کجا؟ همه درست حرف میزنند. اما سطح بحث و منازعه به پایینترین حد ممکن تقلیل یافته است و این خطرناکتر و تاسفبرانگیزتر از پخش یک آهنگ زیرزمینی اروتیک در یک مدرسه است. اینکه نهایتاً بعد از سالها بحث و گفتگو درباره پرورش و تربیت و مدرسه طراز و… بحث ما درباره مدارس اساساً ارتباطی به ذهنیت بچهها ندارد. این ذهنیت و نگرش به خود و دنیا و آدمهای دیگر و پیرامون اساساً محلی از اعراب ندارد.
در مورد فوق الذکر؛ آیا مدرسه بیتقصیر است؟ مسلم است که خیر. انتخاب کننده پخش این موزیکها مقصری است که راه توجیهی هم ندارد. اما مقصر اصلی اوست. خیر؟ فرهنگ مزورانه جامعهای است که نهایتاً در مدرسه به این صورت جلوهگر شده است: تربیت و پرورش دینی و اخلاقی و انقلابی بچهها به صورتی کاملاً نمایشی یا مناسکی پیش خواهد رفت؛ آیا این همان چیزی نیست که مدیران فرهنگی ارشاد نظام نیز به دنبال اجرای همان هستند؟: مناسک و مراسمها و بزرگداشتها و کنگرههای اخلاقی و دینی و انقلابی با شکوه هر چه تمامتر برگزار شود؛ کسی چیزی کم نگذارد و از مراسم استقبال شود و خب… وظیفه ما اینجا تمام است. علاوه بر آن ما در این سالها با استدلال عوامپسند و فریبندهای هم مواجهیم که بازوی کمکی این تربیت نمایشی و مناسکی است: «هر چیزی جای خودش را دارد. محرم که شد همه هیئت میگیریم و گریه میکنیم و روز معلم هم که شد باید شاد باشیم و بخندیم. غیر از این توقع دارید؟ تو روز معلم که نمیتوانیم روضه پخش کنیم؟» اینها گزارههای آشنایی نیستند؟
جالب اینجاست که دیروز یکی از صفحات انقلابی که با بهت و حیرت مذهبیون درباب این تصاویر از مدارس ایران مواجه شده بود به اعتقاد خودش برگ برنده دیگری رو کرده بود. یک کلیپ از سرودی درباره مدافعان حرم که بچههای کلاس زمزمه میکردند. حاضرم با همه این دوستان شرط ببندم که در مواقع دیگر سال کلیپهای مذهبیتر و انقلابیتری از بچهها در همین مدارس میتوانند پیدا کنند. در محرمی عزایی ماه رمضانی....
سه. واقعیت مشخص و قطعی پیش روی ما این است که این هشداری که امروز از کلیپهای منتشر شده در مدارس بیرون زد و ذهن خیلیها را متوجه خود کرد؛ فریادی است که سالهای سال است که متولیان متعهد کمتعداد مشغول در مدارس مشغول زدن آن هستند و متأسفانه معمولاً در هیاهوهای دیگر سیاسی یا غیرسیاسی گم میشود. اولویتهای دیگر آنقدر وجود دارند و آنقدر زیادند که نوبت به این اولویت در جمهوری اسلامی هرگز نخواهد رسید. این بار هم ماجرا همین است. امروز و دیروز صفحات اینستاگرام و کانالهای انقلابیون و مذهبیون پر از بهت و حیرت و شگفتی و هشدار است درباره آنچه در این مدارس رخ داده است. چند روز بعد فراموش خواهد شد و دعوا بر سر اینکه چه کسی سهمیه بندی بنزین را لو داد دوباره تا یک هفته بر صدر رسانههای ما خواهد نشست.