روشنفکران در برابر عقلانیت مدرن سپر انداخته اند، به عنوان مثال وقتی از عبدالکریم سروش درباره همجنس‌گرایی می پرسند چیزی ندارد بگوید جز آنکه عصر ما عصر اصالت حق است نه تکلیف!

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-رضاکریمی: تکلیف همجنسگرایان در عصر مدرنیته مانند گذشته قاطعانه بیان نمی‌شود و برخی روشنفکران دینی سعی در تفسیر و توجیه آن داشته‌اند. عبدالکریم سروش در مقابله این واقعه ناتوان نشان داده و آرش نراقی معتقد است همجنس گرایی در معنای جدید و مدرن خود در قرآن نیامده است و آیات مربوط به قوم لوط قابل تأویل هستند! ولی آیا همجنس گرایی در قرآن نیامده است؟

از آیات قوم لوط بر می‌آید که عمل قوم لوط نوعی اعتقاد بوده است نه صرفاً یک عمل شهوانی، چرا که آنان از «حق» سخن می‌گویند. تعریف و تبیین این عمل و اعتقاد به صورت واضحی در سه آیه بیان شده است: عمل شهوانی مردان با مردان.

این تعریف همه صورت‌های جدید و قدیم همجنس گرایی را شامل می‌شود. علت نهی هم مشخص است: «اسراف» و «تعدی». چون زنان وانهاده و مردان به مردان اکتفا می‌کنند.

در واقع آرش نراقی تعریف واضح عمل قوم لوط را رها کرده و از حواشی آیات به دنبال تأمین مراد خود است. در حالی که نهایتاً این حواشی باید به عنوان تضاد ظاهری با محکمات قرآن مورد بررسی قرار گیرند نه اینکه محکمات را نفی یا تفسیر به رأی کنند.

قرآن در مورد قوم لوط اصرار دارد که قرن‌ها بعد از عذاب آنها، این عمل از ظالمین دور نیست ولی اکنون در عصری زندگی می‌کنیم که قرآن خوانان غرب زده هم قدرت نفی خود را از دست داده‌اند و این تکرار تاریخ را نمی‌خواهند بپذیرند.

در ابتدا به نظر می‌رسد همجنسگرایی پدیده‌ای منفور و غیرقابل دفاع در قرآن باشد و لابد تکلیف بحث درباره آن روشن و ساده است. اما در مرحله بعد وقتی استدلال‌های برخی روشنفکران دینی را می‌شنویم برخی قرآن‌خوانان در اعتقاد خود احساس سستی می‌کنند، گویی تصورات اولیه را فروریخته می‌بینند. آیا کسی به مرحله سوم می‌رسد؟ آیا آنگاه که این تحلیل‌ها نقد شوند ابرهای جهل کنار می‌روند؟

آرش نراقی معتقد است همجنس گرایی در معنای جدید و مدرن خود در قرآن نیامده است. نقد متافیزیک همجنسگرایی نراقی توسط پژوهشگران فلسفه اخلاق انجام شده است [۱] اما نقد دلالت‌های قرآنی هدف این مقال است.

پیچیدگی بحث آنجا بیشتر می‌شود که برخی می‌گویند نراقی احوالاتی عرفانی دارد و گیاهخوار است پس این نقدها را از سراخلاق و معنویت می‌گوید. اما عارفان عصر مدرن ترکیبی از نازک اندیشی اومانیستی هستند که نمی‌توانند کلام خدا را بفهمند. اینجاست که برای همجنسگرایان دل نازک می‌کنند [۲].

نقد تفسیر نراقی تمرین خوبی است برای جنگ با تفسیر به رأی قرآن؛ مبارزه با توجیهات روشنفکری دینی. بنده خودم از نزدیک دیده‌ام که نوع استدلال‌ها طوری است که برخی افراد اهل تفسیر نیز مقابل نراقی احساس عجز کرده‌اند.

نراقی کسی است که در این خصوص جرأت به خرج داده است ولی دیگر روشنفکران هم کمابیش مقابل عقلانیت مدرن سپر انداخته‌اند. برای مثال وقتی از عبدالکریم سروش درباره همجنسگرایی پرسیدند چیزی ندارد بگوید جز آنکه عصر ما عصر اصالت حق است نه تکلیف پس مقابله با حق همجنسگرایی دشوار است [۳]. این نوع پاسخ نه به صراحت نراقی اما در حد کسی است که نمی‌داند با نظر قرآن در برابر حق طلبی بشر مدرن چه کند!

مبنای سخن نراقی این است که کلام الهی از بی عدالتی و بی اخلاقی پیراسته است بنابراین نمی‌توان تبعیض در مورد همجنس گراها را به قرآن نسبت داد! و آیات مربوط به قوم لوط قابل تأویل هستند! و اساساً معتقد است: دشوار بتوان نوع خاص مناسبات جنسی قوم لوط را به دقت تعیین کرد. این مبنای بحث، در اصل به تلقی برخی نواندیشان از رابطه دین و اخلاق بر می‌گردد که معتقدند اخلاق بر دین مقدم است. در حالی که اجمالا باید گفت توحید بر همه چیز مقدم است و ممیزه تفکر اسلامی و مدرن همین توحید است اما در اندیشه مدرن انسان جای خدا را گرفته است. از نتایج این خلافت استقلال طلبانه بشر، همین نظریه تقدم اخلاق بر دین است.

اما اکنون پرسش این است که آیا همجنس گرایی در قرآن نیامده است؟ آرش نراقی معتقد است همجنس گرایی با لواط که در قرآن نهی شده است متفاوت است و نیز می‌گوید عبارت «فاحشه» در قرآن که با آن قوم لوط تقبیح شد لزوماً همجنس گرایی نیست. به زعم او در صدر گناهان این قوم تکذیب پیامبران قرار دارد.

او در مورد معنای «فاحشه بی سابقه» قوم لوط می پرسد و معتقد است چون گزارش ارتباط با همجنس در تاریخ قبل از قوم لوط موجود است، پس باید علت بی سابقه بودن عمل قوم را در چیز دیگری یافت. به نظر او بی سابقه بودن به رفتار خشونت آمیز هنگام عمل جنسی برمی گردد. غرض اصلی قوم لوط نه تمتع جنسی از مهمانان بلکه تحقیر لوط بوده است و نیز عمل قوم لوط استفاده خشونت آمیز از عمل جنسی به عنوان ابزار (سیاسی) برای درهم شکستن رقیب بوده است.

او سعی می‌کند بین مفهوم قدیمی لواط و مفهوم مدرن همجنس گرایی تمایز قرار دهد. لذا می‌گوید: رابطه جنسی لواط غالباً از دلبستگی های عاطفی تهی است و نیز می‌گوید: چه بسا یک لوطی که هویت خود را همجنس گرا نداند و چه بسا یک فردهمجنس گرا که رابطه جنسی با شریک خود برقرار نکند.

اکنون پرسش را دوباره مطرح کنیم: ماهیت و ویژگی‌های عمل قوم لوط در قرآن چیست؟

۱. اعتقادی بودن عمل: از قرآن بر می‌آید که عمل قوم لوط نوعی اعتقاد بوده است نه صرفاً یک عمل شهوانی، چرا که از «حق» سخن می‌گویند: قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فی‏ بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُریدُ (هود/۷۹). بر این اساس شاید بتوان علت بی سابقه نامیدن این عمل را تبدیل آن از یک «کنش» به یک «گرایش» دانست.

۲. تعریف و تبیین این عمل و اعتقاد به صورت واضحی در سه آیه بیان شده است: عمل شهوانی مردان با مردان.

إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (اعراف/۸۱).

أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (نمل/۵۵).

أَتَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ (شعراء/۱۶۶ و۱۶۷)

بنابراین: تعریف عمل قوم لوط در قرآن عبارت است از وارد شدن مردان بر مردان به صورت شهوانی و جدای از زنان. این تعریف هم همجنس گرایی و همجنس بازی را شامل می‌شود و هم لواط و تجاوز به همجنس. این عمل موجب قطع سبیل می‌شود: أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی‏ نادیکُمُ الْمُنْکَرَ (عنکبوت/۲۹).

نراقی می‌گوید: عمل قوم لوط منجربه ترک رابطه با زنان نشد چون آنها ازدواج هم کرده‌اند و قرآن برای آنها «ازواج» (تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ) قائل است و نیز به زعم او عبارت تقطعون السبیل به معنای راهزنی بوده است نه قطع توالد و تناسل. اولاً داشتن زوج به این معنی نیست که همراه با عمل زشت خود همچنان زوجیت باقی مانده است چنانچه که سخن بر سر این است که آنان ترک زوج کرده‌اند. ثانیاً استعمال سبیل در نسل باز هم در قرآن سابقه دارد: وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبیلاً (اسراء/۲۲) و عبارت تقطعون السیبل در کنار عبارت لَتَأْتُونَ الرِّجالَ آمده است. همچنین بعید است با وجود یکسانی تمام موارد مورد بحث قرآن در مورد این قوم، این یک مورد را متوجه موضوعی متفاوت و متمایز بدانیم.

۳. علت و مناط نهی و فاحشه هم مشخص است: «اسراف» و «تعدی». چون زنان وانهاده و مردان به مردان اکتفا می‌کنند.

با این وصف واضح است که قوم لوط از اعتقاد جنسی خود به سمت تکذیب پیامبر خود کشیده شدند. نه اینکه مانند نراقی بگوییم غرض اصلی قوم لوط نه تمتع جنسی از مهمانان بلکه تحقیر لوط بوده است چرا که با این سخن جای علت و معلول را فراموش کرده‌ایم و پاسخی برای علت تکذیب لوط نمی‌یابیم. به ویژه اینکه باید بدانیم دشمنی لوط با عمل قوم بوده است نه خود آنها: قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِین (شعراء/۱۶۸). البته این عمل منجر به اعتقاد (تکذیب پیامبر) می‌شود. پس این بیان لوط را باید اینگونه تفسیر کرد که: من با عمل شما که علت فحشای شماست دشمنم.

نراقی در جایی از روابط عاطفی میان دو همجنس سخن به میان می‌آورد که در لواط و مساحقه موضوعیت ندارد و بر این اساس می‌گوید همجنس گرایی غیر از لواط است. پاسخ این ادعا هم مشخص است. آن چیزی که نکوهیده و فاحشه است تعریف واضحی دارد: «عمل شهوانی با همجنس». اگر منظور این است که گاهی گرایش‌های شدید غیر شهوانی میان دو همجنس ظهور می‌کند که موجب قطع رابطه با زنان هم نمی‌شود، چنین رابطه‌ای مصداق عمل قوم لوط نیست و از موضوع بحث خارج است و شاید بتوان آن را از جنس دوستی‌های شدید و صمیمی دانست که مورد توصیه و پسند دین هم هست!

او می‌گوید در قرآن اشاره‌ای به همجنس گرایی زنان نشده است و چون بحثی قرآنی و غیر روایی را در پیش گرفته است این روایت که اصحاب الرسّ در قرآن مساحقه بوده است را به دلیل نداشتن قرینه قرآنی نمی‌پذیرد. در حالی که اگر مناط فاحشه در قوم لوط یعنی «اکتفا شهوانی مردان به مردان جدا از زنان» را قطع رابطه مردان با زنان بدانیم می‌توانیم عکس این عمل را هم موجب قطع رابطه مرد و زن بدانیم و حکم فاحشه بودن را بر مساحقه هم جاری و ساری بدانیم.

در واقع آرش نراقی تعریف واضح عمل قوم لوط که عمل شهوانی مردان با مردان است را رها کرده و از حواشی آیات به دنبال تأمین مراد خود است. در حالی که نهایتاً این حواشی باید به عنوان تضاد ظاهری با محکمات قرآن مورد بررسی قرار گیرند نه اینکه محکمات را نفی یا تفسیر به رأی کنند.

یکی از این حواشی این است که چرا لوط گفت: دختران من برای شما اطهر هستند؟ وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی‌ هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی‏ ضَیْفی‏ أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ (هود/۷۸). در پاسخ حداقل این را می‌توان گفت: بر اساس تعریف واضح قرآن عمل لوط فاحشه، اسراف، جهل و تجاوز بوده است و نمی‌توان آن را عملی طاهر نامید که بعد ازدواج را اطهر بنامیم. پس ورود صحیح به مسئله این است که در صدد جمع بین آیات باشیم.

هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فعل تفضیل است که می‌خواهد بگوید پیشنهاد لوط بهترین پیشنهاد از لحاظ پاکی است پس بالاتر از طهارت معمول است که قوم نسبت به آن بی اعتنا بودند. وَ مٰا کٰانَ جَوٰابَ قَوْمِهِ إِلاّٰ أَنْ قٰالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنٰاسٌ یَتَطَهَّرُونَ (اعراف٨٢).

نکته جالب و مهم در قرآن این است که به طور ویژه بر قابلیت تکرار ماجرای قوم لوط تأکید شده است: وَ مٰا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ (هود٨٩)

اینکه در روایات آمده است برای فرد مصرّ بر لواط مانند قوم لوط سنگ ارسال می‌شود ولی دیگران نمی‌بینند، نشان می‌دهد عذاب اقوام گذشته یک سنت تکوینی است که هرکس بصیرت آن را ندارد. تنها وقتی این عذاب ظهور می‌کند که عمل قومی و جمعی باشد. آیه مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ مٰا هِیَ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ بِبَعِیدٍ (هود٨٣) هم نشان می‌دهد این عذاب نشاندار معین اولاً عندالله است (و مردم نمی‌بینند) ثانیاً منحصر به یک قوم نیست.

قرآن در مورد قوم لوط اصرار دارد که این عمل قوم دور نیست ولی اکنون در عصری زندگی می‌کنیم که قرآن خوانان هم قدرت نفی خود را از دست داده‌اند و این تکرار تاریخ را نمی‌خواهند بپذیرند.

[۱] متافیزیک همجنس‌گرایی: http://farhangemrooz.com/news/۱۷۲۷۹

[۲] این دل نازک بازهم در مقابله با مناسک دینی قرار می‌گیرد. آنجا که با ترویج گیاهخواری سنت قربانی را نفی می‌کند.

[۳] برخی از رسانه‌ها پس از بیان این سخنان تیتر زدند که سروش همجنسگرایی را تأیید کرد. اما منصفانه‌تر این است که بگوییم سروش نتوانست همجنسگرایی را نفی کند و از دیدگاه قرآن دفاع کند.