کتاب "ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند" ،تالیف حسین آبادیان از طرف موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسیده است.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب در واقع در ادامه کتاب "بحران مشروطیت در ایران" است و نویسنده تلاش کرده است تا نشان دهد خط سیر عملیات گروههای بحران ساز به کجا منتهی شد؟ در این اثر دو جلدی نویسنده بحث را از اولتیماتوم روسیه و سقوط مشروطه پی‌گرفته و نشان داده است که بریتانیا علیرغم شعارهای عوامفریبانه حمایت از مشروطه ایران نه تنها هیچ حمایتی از این جنبش نکرد بلکه روسیه را هم تشویق کرد به ایران حمله کند و مشروطه را تعطیل نماید.

در این مسیر انگلیسی‌ها از اقدامات گروههای بحران‌ساز داخلی به بهترین وجه ممکن استفاده کردند و به واقع نقش اصلی در سقوط مشروطه را همین گروههای بحران‌ساز ایفا کردند. بعد از این رویداد تاریخی احزاب سیاسی و مطبوعات تعطیل شدند و زمام امور کشور به دست ناصر‌الملک افتاد که با عنوان نیابت سلطنت احمدشاه نیز یاس و نومیدی را در دل او می‌کاشت و وی را نسبت به ایران و ایرانی بدبین می‌کرد.

در این اوضاع و احوال بود که جنگ اول جهانی شروع شد، بلافاصله بعد از جنگ ناصر‌الملک قدرت را به دست شاه جوان و بی‌تجربه سپرد و خود به فرنگ رفت. در این زمان همان گروههای بحران‌ساز دوره مشروطه باز هم به فعالیت‌‌های مخرب خود ادامه دادند، اینان که همان اعضای حزب دمکرات بودند باز هم کار را به جائی رسانیدند که قدرت‌های بزرگ کشور را به تصرف خود در آوردند و بی‌طرفی ایران را نقض نمودند. از این پس یک سلسله حوادث و وقایع روی دادند که منجر به ناامنی اجتماعی، بحران اقتصادی و رواج قحطی فراگیر در کشور و نیز تاسیس جوخه‌های مرگ شد.

نویسنده براساس مطبوعات آن زمان، کتاب‌های تاریخی و خاطرات و شرح حال رجال و منابع انگلیسی حوادث و وقایع این زمان را کالبد شکافی و تبارشناسی کرده و نشان داده است که وقوع کودتای رضاخان با برنامه ای از پیش تدوین شده و در ادامه یک سلسله بحران‌های متوالی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که از دوره مشروطه شکل گرفته و در دوره بعد از مشروطه شدت یافته بود، انجام شد و رضاخان در این میان تنها یک عامل بود و نه چیز دیگر. در این کتاب بحران های ایران در قالب تنش‌های احزاب سیاسی، اشغال کشور توسط بیگانه، تعطیلی مجلس، قحطی بزرگ و تشکیل کمیته مجازات بررسی شده و در جلد اول نشان داده شده که این تحولات همه و همه به هم ارتباط دارند و جداکردن یک بخش از آنها از بخش های دیگر مانع ارزیابی جدی ریشه ها و علل و عوامل کودتای سوم اسفند می شود.

در جلد دوم نویسنده نشان داده است که چگونه زمامداران ایران نتوانستند از شرایط جهانی به نفع منافع و مصالح ملی ایران بهره برداری کنند و کار به انعقاد قرارداد 1919 رسید. در این ارتباط نویسنده با اتکا به منابع اصلی، ریشه های این قرارداد را کاویده است و آن گاه مخالفین داخلی و خارجی و وجوه اشتراک و افتراق آنها را بررسی نموده است.

نویسنده نشان داده که به دلایل اقتصادی و سیاسی مشخص، محفلی خاص در انگلستان با این قرارداد مخالف بود و مخالفان داخلی هم همه از انگیزه واحدی ریشه نگرفته بودند و برخی از آنان ادامه دهندگان بحران سازان دوره مشروطه بودند. همینان زمینه و مقدمات کودتای سوم اسفند را فراهم کردند.

ویژگی کتاب در این است که برای نخستین بار یکی از مقاطع تاریک تاریخ ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند را بررسی کرده و نکته این است که نویسنده بسترهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کودتا را کاویده و این مسئله را اثبات کرده است که بحران سازان مشروطه به واقع به دنبال حکومتی از نوع حکومت رضاخان بودند.

نویسنده بر این باور است که با وقوع کودتا نقشه اصلی گروه خاصی در بریتانیا همسو با برخی رجال و احزاب سیاسی ایران محقق شد و مشروطه برای همیشه از بستر تاریخی خود منحرف گردید و سلسله پهلوی وارث نامشروع آن جنبش عظیم شد. تحلیل‌هایی که در این کتاب عرضه شده اند، همه‌و‌همه مستند به منابع درجه اول است و خواننده برای نخستین بار روایت جدیدی از اشغال ایران در جنگ اول جهانی، تاسیس کمیته مجازات، قحطی بزرگ سال 1296 شمسی و در نهایت قرارداد 1919 و کودتای 1921 را مشاهده خواهد کرد.