یک پژوهشگر فلسفه گفت: در اندیشه ملاصدرا انسان برخلاف موجودات دیگر، شئ محصل و معین نبوده و به تعبیر دیگر حقیقت انسان فعلیت‌های او نیست، بلکه امکان‌های بی‌نهایتی است که در پیش روی دارد.

ابراهیم علیپور رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتگویی درباره حکمت متعالیه و ملاصدرا به خبرنگار مهر گفت: ملاصدرا اولاً و بالذات یک فیلسوف است که البته اهل شریعت است و ناظر به قرآن کریم بحث می‌کند.

وی افزود: نکته دوم اینکه تأثیر آیات قرآن بر اندیشه ملاصدرا به نحو موجبه جزئیه امری قطعی است؛ برای مثال، ایشان در برهان صدیقین مانند فلاسفه گذشته به آیات قرآن استناد می‌کند، و نیز در بحث حرکت جوهری یا بحث جسمانیت الحدوث بودن نفس از آیه «ثم انشأناه خلقاً آخر» استفاده می‌کند.

این محقق و نویسنده کشورمان اظهارداشت: نگاه ملاصدرا به انسان جامع، دقیق و متعالی است. ثانیاً در اغلب موارد انسان شناسی حکمت متعالیه دینی نیز هست و از قرآن بهره برده است. محور و اساس فلسفه ملاصدرا وجود است. وی قائل به اصالت وجود، تشکیک وجود، اشتراک معنوی وجود، حرکت جوهری و… است. بنابراین هسته مرکزی تفکر او و هسته مرکزی هستی در نگاه او وجود است. وجود در منظومه کلان فلسفه وی بس متعالی و عظیم القدر است. از این رو قدم اول برای سنجش عیار انسان در نظام هستی روشن کردن رابطه و نسبت او با وجود است.

علیپور در ادامه سخنانش تصریح کرد: انسان در مراتب نظام هستی بیشترین سنخیت را با وجود دارد و آدمی نزدیک ترین حقیقت به وجود است. از این رو اگر حقیقت وجود و سر منشأ آن حضرت باری تعالی است که فاقد ماهیت و بسیط الحقیقه است، انسان متفاوت از سایر موجودات و متمایز از آنها در قرب او نشسته است، لذا به تعبیر وی حقیقت وجود انسان بدون ماهیت و بدون حد و مرز است. انسان به دلیل نسبت خاصی که با وجود دارد همواره از حدود هر تبیین ماهوی فراتر می‌رود و هر تبیین ماهوی فقط می‌تواند نمایانگر مرتبه یا شأنی از شئونات انسان باشد. همچنان که در باب وجود نیز موضوع به همین صورت است و در میان تمام مخلوقات و موجودات فقط انسان چنین قرابت و نسبتی با وجود دارد.

وی با بیان اینکه انسان این ویژگی منحصر به فرد در هستی را دارد که هویت خود را خویش به دست می‌آورد و می‌سازد، اضافه کرد: انسان از نگاه صدرا وجود منبسط ذومراتب و ذوشئون است همان طور که وجود چنین است. ملاصدرا در اسفار می‌گوید: «همانا نفس انسان دارای مقام معلومی در هویت نیست و برای او درجه معین در وجود، مانند سایر موجودات طبیعی، نفسانی و عقلانی که هر یک دارای تمام معلومی هستند وجود ندارد. بلکه نفس انسانی دارای مقامات و درجات متفاوتی است که برای او نشئات سابق و لاحق است. براین رو، در هر مقام و عالمی صورت دیگر است.» (اسفار، جلد ۸، ص ۳۴۳)

و ی اضافه کرد: ملاصدرا با استناد به قرآن به این نتیجه می‌رسد که انسان یک موجود پایان یافته نیست و در قالب نوع خود محدود و محصور نمی‌گردد. «ولا ان الانسان من بدو ولادته الی اوان موته علی جوهر واحد و هویة واحده، من غیر تحول و ارتحال کما زعمه الناس» (تفسیر القرآن الکریم، ج ۳، ص ۱۱۶) وی با استناد به آیه اول سوره دهر «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً» می‌گوید انسان برخلاف موجودات دیگر، شئ محصل و معین نبوده و به تعبیر دیگر حقیقت انسان فعلیت‌های او نیست، بلکه امکان‌های بی‌نهایتی که در پیش روی دارد.

علیپور تأکید کرد: روشن است که تأملات فلسفی ملاصدرا وی را به این برداشت قرآنی کشانده است. او در تفسیر آیه «لم یکن شیء مذکورا» می‌گوید گرچه انسان در آغاز نوع معینی است، ولی در پایان حیاتش نوعی مستقل خواهد گردید. وی با مبحث حرکت جوهری این موضوع را تبیین کرده است که نمی‌توان حد معینی برای انسان در نظر گرفت. انسان ظاهرش در این دنیا و باطنش در دنیا دیگری است. او هم در جهت‌دهی و هم در تبین‌ها از آیات قرآنی بهره برده است. برای نمونه وی انسان را مثال باری تعالی می‌داند؛ در عین اینکه هرگونه مثلی را از خدا نفی کرده است، با استناد به «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» انسان را مثال الهی می‌داند. او به ظرفیت‌های وجودی انسان توجه ویژه دارد و برای بقای فلسفه خود از تفاسیر خاصّی از آیات بهره می‌گیرد که کاملاً معقول و منقول است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اذعان کرد: هم صدرا و نوصدرائیان نفس شناسی را مقدمه رب شناسی می‌داند و او در همه آثارش به این مطلب پرداخته است. شناخت حقیقت متعالی انسان اکتسابی نیست، بلکه حتی در شناخت انسان نمی‌توان به عقل اکتفا کرد و به ولایت و نبوت هم نیاز است تا حقیقت انسان متعالی را شناخت، لذا تمام این چرخه تحت تأثیر نصوص دینی است. در کتاب اسرار الآیات فضائل مختلفی برای انسان ترسیم می‌کند. وجه تمایز انسان نه به عقل و نطق و نه به امور مادی است، بلکه به کمال اعلی و غایت قصوای اوست که به «الی المسیر» منتهی می‌شود.

وی بیان کرد: همچنین ملاصدرا اساس این بحث را از قرآن می‌گیرد که «ظلوم و جهول» بودن انسان باعث شد که وی امانت الهی را تحویل بگیرد؛ یعنی انسان چون نقصان داشت، امانت را پذیرفت و درواقع با این امر رو به سوی کمال خود حرکت کرد. نقصان انسان نقطه قوت اوست و این نقصان باعث می‌شود که از قوه به فعل حرکت کند.

علیپور در ادامه سخنانش درباره نوع مرجع بودن قرآن گفت: فلسفه یک اندیشه آزاد و مبتنی بر خرد انسان و برهانی است. ذات فلسفه، دانش مستقل عقلی است. ملاصدرا اولاً و بالذات یک فیلسوف است. او دو گونه توصیه دارد: عام و خاص: توصیه عام او به صفای باطن است و توصیه خاص وی نیز این است که در هر مسئله‌ای از خدا استمداد باید شود. روشن است که انسان ماهیت دارد؛ ولی چون تصور او متعالی است و لذا مقام او قابل تصور نیست، بساطت او بالاست و او عالم کبیر است. ملاصدرا «ظلوم و جهول بودن» را یک کرامت برای انسان می‌داند و می‌گوید: «تهی آی تا پرکرامت شوی». مقام معلوم هم موجودات روشن است، ولی انسان نه. لذا می‌تواند این مقام معلوم را بیشتر کند! انسان یک حقیقت ذو مراتب است و ملاصدرا که به پیشادنیا بودن و پسادنیا بودن انسان قائل است، مرتبه عقلی انسان را به مرتبه عقلی انسان را به مرتبه حقیقیه انسان مربوط می‌داند و….

رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: ملاصدرا در بحث ضرورت خلیفه بودن انسان می‌گوید که وجود انسان به عنوان خلیفه برای عالم ضرورت دارد، چون عالم اقتضای ذات الهی است و تدبیر می‌خواهد که انسان مدبر آن است. همچنین انسان کامل و کون جامع و جامع تمام عوالم عالیه و حرکت‌های الهیه است. انسان نسخه عالم کبیر است و همه حقایق ماسوی الله را در ضمن خود دارد و از علی (ع) نقل می‌کند که «انت الکتاب المبین».

وی تصریح کرد: در فلسفه ملاصدرا مطالب و شواهد متعددی می‌توان یافت که با استفاده از آیات قرآن کریم تفسیر متعالی از انسان ارائه می‌کنند که به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌گردد. انسان جامع کونین و حقیقت هستی است. انسان فرد نیست بلکه با تمام هستی در ارتباط است. انسان همواره در حرکت و شدن و به کمال رسیدن است. انسان ذو مراتب است. انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است. میان جسم و جان وی فاصل و دوگانگی نیست. تشبیه انسان به باری تعالی و النفس فی وحدتها حق القوه. انسان کامل هدف و غایت خلقت است. انسان وجود بی پایان است. کرامت انسان ذاتی است و حقیقت آن متعالی می‌باشد. نقش انسان در جامعه و تدبیر امور والاست.

علیپور گفت: ملاصدرا در کتاب «اسرارالآیات» با بهره گیری از آیات الهی هشت فضیلت برای خودشناسی و شناخت نفس آدمی می‌شمارد که قابل توجه است. ملاصدرا برهان و قرآن را در طول هم می‌دانند و اصلاٌ این مباحث را تفکیک نمی‌کند تا سوال شود که آیا برهان اصل است یا قرآن؟ و نیز اینکه ملاصدرا هم انسان را بالفعل صرف نمی‌داند، بلکه او را موجودی می‌داند که از قوه به فعل در حرکت وجودی است. ملاصدرا انسان را هیولی نمی‌داند؛ بلکه انسان را موجودی از هیولی تا «عند ربکم» می‌داند؛ یعنی هویّت او را در حال تعالی می‌داند.

این استاد حوزه و دانشگاه در پایان ضمن رد ارتباط اندیشه‌های ملاصدرا با امثال سارتر افق فکر ملاصدرا را متعالی در عین برهانی و فلسفی بودن مایل به روح شریعت و مستفاد از عرفان و قرآن دانست و افزود: البته افکار وی بشری و مثل همه اندیشه‌های بزرگ قابل نقد است.