خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: زمانی که آدورنو و هورکهایمر در دیالکتیک روشنگری درباره صنعت فرهنگ و تأثیرات صنعت سرگرمی در یکدستسازی جوامع در جهت خواست قدرتهای موجود دنیا سخن گفتند و آن را گونهای جدید از سلطه خواندند، بسیاری این دیدگاه را بدبینانه دانستند و معتقد بودند این رویکرد به دموکراسی فرهنگی منجر خواهد شد اما واقعیت همان چیزی است که بسیاری از اندیشمندان بر آن تاکید داشتند.
تأملی در رویه رسانهای علیه ایران طی سالهای اخیر از چرخشی نرم از سمت اخبار و جریانسازیهای سیاسی به سمت حوزه سرگرمی، حکایت دارد. حوزهای که بیشترین تأثیرات را بر مخاطب گذاشته و جدیترین تغییرات سبک زندگی نیز از همین روزن آنهم بدون مقاومت ذهنی مخاطب رخ داده است.
تأسیس دهها شبکه فارسی زبان در حوزههای متنوع کودک، سریال، فیلم، مد، آشپزی و… موید همان نکته اندیشمندان منتقد به صنعت فرهنگ است که تاکید داشتند صاحبان قدرت مخاطب را رها نکرده و برای همه افراد کالایی برای فروش دارند. نگاهی به آمار و ارقامی که اخیراً از سوی آزمایشگاه شبکههای اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شد حاکی از این است که ۹۱ درصد محتوای شبکههای اجتماعی غیرسیاسی و مربوط به حوزه سرگرمی است. نگاهی به این آمار و در کنار آن زمینههای فعالیت شبکههای ماهوارهای فارسی زبان حکایت از تغییر استراتژی از تولیدات و تأثیرات سیاسی و چرخش به سمت تأثیرگذاری از طریق محتوای سرگرمی است.
در فضای رسانهای فعلی، بهترین نقطه برای تغییر نگرش مخاطبان حوزه سرگرمی و در واقع مدیریت مخاطب و تفکر او در حین غفلت است. «مهندسی در حین غفلت» همراه با تکرار پیام به روشهای مختلف میتواند مخاطب را دچار تغییرات جدی در نگرش و رفتار کند بدون اینکه خود او متوجه باشد.
خبر ورود بیبیسی به حوزه کودک و برنامهریزی جهت پخش محتوا برای این گروه سنی، نهیبی است برای مسؤولان، برنامه ریزان، تولیدکنندگان و خانوادهها که این بار غفلت به معنی واقعی کلمه، پشیمانی به بار خواهد آورد. همانطور که سریالهای ساخته شده جهت تغییر سبک زندگی و ارزشی خانوادههای ایرانی تأثیرات غیرقابل جبرانی بر این نهاد والا گذاشته است، آنچه در پازل تغییرات اجتماعی در ایران از سوی رسانههای خارج از کشور دنبال میشود، تأثیر بر روی کودکان و تغییر نگرش از همان سن پایین است تا شاید هزینه برنامه سازی برای تغییر دادن آنها در سن بزرگسالی و در راستای بسط و توسعه سلطه جهانی خود را کاهش دهند.
قطعاً همگان از وجود برنامه و استراتژی دقیق رسانهای جهت ایجاد تغییرات جدی در ایران، آگاهاند اما آنچه مهم است عبور از مرحله دانستن و تلاش در راستای عقب نماندن از این قافله است.
برنامهسازی دقیق، جذاب، متنوع و بر اساس نیازسنجی و شناسایی ذائقه مخاطب کودک میتواند تأثیرات برنامههایی که بناست ذهن و سبک فکری کودکان ایران اسلامی را نشانه گیرد، کاهش دهد.
جهت توفیق در این مرحله، باید از شعار فاصله گرفته و کاملاً عملگرا باشیم تا سیل ما را با خود نبرد. همانطور که رئیس شبکه کودک صدا و سیما گفته است جنگ دشواری در پیش است و بخش کودک بیبیسیفارسی حریف قدری خواهد بود چراکه روی یکی از بزرگترین و قویترین آرشیوهای برنامهسازی کودک دنیا _. یعنی سی بیبیز (خردسال) و سیبیبیسی (کودک) _. نشسته و با دوبله این گنج بزرگ، سالها تجربه آنها را با خود حمل میکند.
نکته مهمتر اینکه در کنار تولیدات مؤثر، واکسیناسیون کودکان در برابر انواع رسانه و تولیدات آن از روزن آموزش سواد رسانهای و تقویت مهارتهای تفکری رخ خواهد داد. سواد رسانهای این دغدغه همیشگی را تا حد زیادی مرتفع میکند و ضمن تقویت توانایی تجزیه و تحلیل محتواها و مضامین رسانهای، منجر به تربیت رسانهای کودکان و هوشمندسازی آنها و تبدیلشان به مخاطبان فعال میشود.
صیانت از مخاطب در دنیایی که غولهای رسانهای دنیا سعی در القای مفاهیم خاص خود در راستای منفعت نظام سرمایهداری دارند، پروسهای دفعتی و ضربتی نیست. برای نیل به توفیق باید طی فرآیندی کارشناسی بستهای چند منظوره اعم از تولید، آموزش، سیاستگذاری و …فراهم کرد تا در راستای یکدیگر حرکت کرده و مخاطبانی هوشمند و سنجشگر تربیت کند.
*. معصومه نصیری