خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی: طی سالهای اخیر کلیدواژههای پیچ در پیچ «کنسرت-نمایش»، «موسیقی-نمایش»، «تئاتر-موسیقی» و کلمه و ترکیبهایی از این دست، بسیار بیشتر از سالهای قبلتر به گوش مخاطبان رسیده است. کلیدواژههایی کم و بیش نامفهوم و شاید هم نامتعارف که موجب بروز تعارضات فراوانی در بین اهالی هنر به ویژه موسیقی و تئاتر شده است؛ آن چنان که هر دو طیف ابداع چنین کلیدواژههایی را نشأت گرفته از تأثیر هنر متبوع خود میپندارند.
عدهای هم البته خلق چنین کلیدواژههایی را دستپروده تهیهکنندگان و هنرمندانی میدانند که سعی دارند با چینش این واژهها در کنار هم مدعی حضور در فضایی جدید باشند که میتواند هم به افزایش میزان محبوبیت آنها در میان مخاطبان کمک کند و هم در افزایش اندوختههای مالیشان یاریرسان باشد! شرایطی که اگر در چارچوب و نظام منطقی خود طراحی شده باشد قطعاً نمیتواند فینفسه حرکت ناشایست و غافلگیرکنندهای محسوب شود.
اما ماجرا از آنجا شکل متفاوتتری پیدا میکند که هر کدام از طیفهای هنرمندان که آغازگر یک جریان جدید در اجرای آثار موسیقایی مبتنیبر هنرهای نمایشی یا هنرهای تصویری بودهاند، برای خود تعاریف جداگانهای از اصول ترکیب دو عنصر اجرایی «موسیقی» و «نمایش» ارائه میدهند که شاید برای مخاطبانی که برای دیدن ستارههای محبوبشان روی صحنه به چنین پروژههایی رجوع میکنند، اهمیت چندانی نداشته باشد اما قطعاً در یک فضای تخصصی و منتقدانه میتوان روی این موضوعات دقت بیشتری داشت تا آنچه ما از ماجرای «موسیقی-نمایش» و واژههایی از این دست یاد میکنیم به یک چارچوب هدفمند با مخاطب هدفمند منتهی شود.
اتفاقاً گرایش به نگاه تخصصی در چنین حوزههایی است که موجب بروز خلاقیتها و ظهور هنرمندانی در عرصههای اجرایی میشود که برای آنها دربرگیرنده منافع هنری و اقتصادی خواهد بود و دیگر کمتر راه کنایه، تهمت و نقدهایی بعضاً تند و تیز و غیر منصفانه در فضای رسانهای را باز میگذارد.
یکی از مجموعههایی که طی سالهای اخیر تلاش کرده وارد بستر پرهیاهو و پر مساله «کنسرت-نمایش» ها شود و البته در این راه دست به تجربههای متفاوتی هم زده است، گروه دو نفره مهیار علیزاده با کارنامه قابل اتکای خود در آهنگسازی و تجربه همکاری با خوانندههای صاحب نام و نیز رضا موسوی طراح و کارگردانی است که طی سالهای اخیر پس از عبور از تجربههای متفاوتی چون پژوهش، عکاسی، تئاتر و گرافیک مبدع ایجاد جریانی شده که فضای دکوراتیو و اجرایی کنسرتها را از روند قبلی خود خارج کرده و مدعی شروع جریانی تازه در مقوله کنسرت نمایشهاست.
این دو هنرمند که طی ماه گذشته پروژههای متعددی را به صورت مشترک روی صحنه بردهاند با حضور در خبرگزاری مهر از دغدغههای خود برای حضور در فضایی متفاوت گفتند که بیشتر هم بر ضرورت حضور هنرهایی چون تئاتر، هنرهای تجسمی و هنرهای تصویری در حوزه موسیقی دلالت داشت.
بخش اول میزگرد خبرگزاری مهر با موضوع آسیبشناسی «کنسرت-نمایش» ها با حضور مهیار علیزاده و رضا موسوی را در ادامه میخوانید؛
*ضمن قدردانی از حضور شما در این نشست، تمایل دارم اولین پرسشم پیرامون کلیدواژه «کنسرت-تئاتر» یا «کنسرت-نمایش» را با اتکا بر رویکرد جداگانه مهیار علیزاده در قامت یک آهنگساز فعال در تئاتر و سینما و رضا موسوی در حوزههای مختلف مرتبط با هنرهای تجسمی و تئاتر مطرح کنم؛ چه فرآیندی شکل گرفت تا شما دو نفر به یک مفاهمه مشترک برای اجرای پروژههایی رسیدید که این روزها از آن به عنوان «کنسرت-نمایش» یا واژههای مشابه یاد میشود؟ فضایی که خود میدانید مخالفان و موافقان تند و آرامی داشته و موجب بروز حاشیههایی شده که برون رفت از آن نیازمند یک استراتژی هنری است.
رضا موسوی: اگر بخواهم کمی جزئیتر وارد ماجرا شوم باید از اینجا شروع کنم که من و مهیار علیزاده پیش از کلید خوردن فصل تازهای از فعالیتهایمان، صحبتهای زیادی درباره چگونگی ورود به این مقوله انجام داده بودیم. اساساً من هم با این اصطلاح مرسوم و نامفهوم «کنسرت-نمایش» خیلی ارتباط نگرفته و اساساً نمیدانم این واژه از کجا درست شده است؟ ضمن اینکه ما هم به این جهت اسم پروژههای اخیرمان را «کنسرت – نمایش» گذاشتیم تا ماجرایی که برای آن طراحی کردهایم برای مخاطب قابل فهمتر باشد تا بداند چه اتفاقی قرار است روی صحنه بیفتد. اما شما مطمئن باشید اهداف ما برای این اجراها متفاوتتر از کلید واژههایی است که به آن در این حوزه اشاره میشود. البته خودم کلیت ماجرا را یک «پرفورمنس» میبینم که به نوعی یک اتفاق اجرایی روی صحنه است که هر ابزاری برای صحنه لازم باشد را برای آن به کار میبندیم.
من همواره کوشیدهام در کارهایی که در آنها حضور دارم، خودم را به موسیقی و تئاتر وصل نکنم چرا که ما در کارمان از عناصر دیگری چون سینما و هنرهای تجسمی نیز استفاده میکنیم. کما اینکه در کنسرت چند مدت پیش سالار عقیلی، در قسمت انتهایی صحنه عملاً فضایی شبیه گالری نقاشی درست کرده بودیم.
بنابراین ما تلاش میکنیم تا فارغ از این کلید واژهها تجربهگرا باشیم. من که خودم به شخصه در تمام مراحل زندگیام این کار را انجام دادهام و هیچوقت خارج از فضای تجربهگرایی حتی نفس هم نکشیدهام. به هرحال حضور در این فضای جدید جدای از اینکه چگونه نقد یا تعریف میشود برای من دارای جذابیتها و تجربههای مهمی است که قطعاً تمایل دارم در آن حرفهای تازهای داشته باشم.
مهیار علیزاده: من هم با قسمتهایی از حرفهای رضا موافقم و بر این باورم واژه «کنسرت-نمایش» در هیچ جای دنیا وجود نداشته و فقط در کشور ما باب شده است. دلیل اینکه ما هم مجبوریم از برخی عناوین این چنینی استفاده کنیم به خاطر این است که مردم بفهمند چه اتفاقی قرار است در برنامههای ما بیفتد.
ولی واقعیت این است که اگر دوز تئاتر این پروژهها بیشتر از موسیقی باشد، باید نام آن را «تئاتر موزیکال» بگذاریم و اگر قرار است از ابزار مولتیمدیا استفاده شود باید نام آن را «پرفورمنس» بگذاریم. به هر حال کاری که ما انجام میدهیم تلفیقی از هنرهای مختلف از جمله سینما، تئاتر، موسیقی، حرکت، نور، هنرهای تجسمی و هنرهای اجرایی دیگر است که سعی میکنیم با تجمیع و طراحی ویژه برای آنها فضای متفاوتی را پیش روی مخاطبان قرار دهیم.
مهیار علیزاده: این کلید واژهها هنوز برای اینکه بخواهد مورد نقد و بررسی قرار گیرد خیلی زود است زیرا هر پروژهای که در این چارچوب اجرا میشود برای خودش تعاریف جدیدی میآورد. البته که من معتقدم پروژه پر اقبال «سی» بود که این واژه را میان مخاطبان جا انداخت من و رضا بر اساس تجربیاتی که در حوزههای موسیقی و عکاسی و مواردی از این دست داریم، تلاش میکنیم تا با در کنار قرار دادن هنرها اثر هنر جذابی را بیرون بکشیم. اینکه حالا چرا در قالب یک مجموعه دو نفره کارها را انجام میدهیم هم فکر میکنم به روحیات مشترک من و رضا باز میگردد. از سوی دیگر من هم اصولاً انسان تجربه گرایی هستم و از شاخص ترین خصوصیات فردیام ریسکپذیری است که دوست دارم آن در بالاترین حد ممکن تجربه کنم.
در کارنامه کاریام هم نشان داده شده که ریسکپذیری و تجربهگرایی را همواره به عنوان دو اولویت مهم مدنظر خودم قرار دادهام. به عبارتی از آلبوم «حریق خزان» تا برگزاری کنسرتهای تلفیقی متعددی که داشتم همواره راهی را انتخاب کردهام که مبتنی بر تجربهگرایی بوده و هر آنچه دلم به من میگفته را انجام دادم. شاید هم برخی کارها اشتباه بوده باشد و شاید هم احساس کردم مسیری میتواند در این تجربهگرایی پیدا شود که تا امروز نیز آن را انجام دادم. من بر این باورم حضور یک سری آدمهای همراه باعث میشود که شما در مسیری که باز شده بتوانید با پشتوانه بهتری گام بردارید. به معنای دیگر من به تنهایی ممکن است قابلیتها و امکاناتی داشته باشم اما رضا موسوی یکسری امکانات و قابلیتهایی جز من دارد که وقتی ما دو نفر با این امکانات جداگانه در کنار هم قرار بگیریم میتوانیم یک گروه قوی و منسجم را تشکیل دهیم که قطعاً نتایج بهتری را از یک تجربهگرایی فردی در بر خواهد داشت.
البته من فکر میکنم شخص رضا موسوی باید در پروژه «درشعله با تو رقصان» سال ۹۳ با من میبود اما آن موقع ما یکدیگر را نمیشناختیم. اما جالب است بدانید که فکر میکنم آن زمان من یک کار عجیب و غریبی را انجام دادم که با خود میپرسم چرا اصلاً آن دوران دست به چنین کاری زدم که با همراهی تعدادی از رفقای تئاتری اثری را طراحی کنم که دربرگیرنده ویژگیهای متفاوتی برای من باشد.
* بهعنوان یک مخاطب به خودم این اجازه را نمیدهم که از موضع نقد این تجربهگرایی با شما گفتگو کنم، چرا که هر دوی شما خوب میدانید وارد چه مرحلهای از فعالیتهای هنری خود در حوزههای موسیقی و هنرهای نمایشی شدهاید. به عبارتی اگر سلیقه من با سلیقه شما همسانی نداشته باشد قطعاً این مجوز برای من صادر نخواهد شد که پروژههای اجرایی شما را به طور کامل آثاری بیمنطق یا کم ارزش قلمداد کنم، اما این ماجرای «کنسرت-نمایش» زمانی برای من چالشبرانگیز میشود که این چارچوب در نظام اقتصادی موسیقی و مواجهه با ستارههای موسیقی که تمایل چندانی برای تغییر وضعیت اجرایی یا کارگردانی اجرای زنده ندارند، قرار میگیرد. فرآیندی که مایلم از بحرانها و مشکلات پیش روی آن صحبت کنید و بگویید که هر کدام با چه چالشی در این حوزه مواجه شدید که شاید شما را از ادامه کار دلسرد کرده باشد؟
مهیار علیزاده: به اعتقاد من هنرمند واقعی همیشه یک هنرمند تجربهگراست. اساساً هنرمندی که پروژهای را در قالب تکرار و از سر عادتهای روزمره انجام داده و حرفهاش را تبدیل به شغل کند قطعاً با چالشهای جدی مواجه میشود. هنرمند قطعاً صاحب شغل نیست او یک انسان خلاق است که مسئول صیقل دادن روح جامعه به هر شکلی است. البته اینکه هنرمندی مخالف تجربهگرایی باشد یا نباشد اصلاً مورد بحث ما نیست. اما اینکه چرا ما دست به چنین کارهایی میزنیم مهم است که قبل از هر چیزی این به موضوع تجربه گرایی و ریسکپذیری باز میگردد که به آن اشاره داشتم.
اما درباره نکتهای که درباره قرار گرفتن عنوان «کنسرت-نمایش» در چارچوب نظام اقتصادی موسیقی ایران مطرح کردید باید بگویم که این کلید واژهها هنوز برای اینکه بخواهد مورد نقد و بررسی قرار بگیرند، خیلی زود است زیرا هر پروژهای که در این چارچوب اجرا میشود برای خودش تعاریف جدیدی میآورد.
البته که من معتقدم پروژه پر اقبالی مانند «سی» بود که این واژه را میان مخاطبان جا انداخت. یعنی اگر شما همین الان در هشتگهای اینستاگرام بزنید: «کنسرت -» بعد آن واژه «نمایش» یا «کنسرت نمایش سی» میآید. بنابراین در جامعه جا افتاد که نام این پروژهها «کنسرت-نمایش» است. البته دلیلی هم ندارد که بخواهیم تاکید کنیم این واژگان درست است یا غلط. ولی من بر این باورم عنوان «کنسرت-نمایش» چیزهایی را میطلبد که در «پرفورمنس» میتواند مواردی بیشتر از آنچه تعریف میشود، وجود داشته باشد.
بنده معتقدم تکلیف واژه «کنسرت-نمایش» روشن است زیرا یک کلید واژه مبهم است که نمیتوان برای آن معنای درستی به کار برد. کما اینکه شاید حضور بازیگری چون بهرام رادان به عنوان بازیگر در پروژه «سی» باعث شد که عنوان «کنسرت-نمایش» در ایران متولد شود. اصلاً شاید اسم ایرانی «اُپرا» همان «کنسرت-نمایش» باشد.
رضا موسوی: ببینید الان شاید برای اولینبار باشد که یک نشست رسمی رسانهای درباره کلید واژه «کنسرت-نمایش» برگزار میشود. پس قطعاً نمیتوان درباره آن حوزهای که هنوز به طور کامل برای مخاطبان و منتقدان شناسانده نشده، به طور دقیق و شفاف صحبت کرد. جالب اینکه ما همچنان در محیطهای مختلف با آدمهای مختلفی مواجه شدیم تا مطرح کنیم ماجرای کارهایی از این دست از چه قرار است؟ پس حالا که از یک نهاد رسمی رسانهای پرسشهایی درباره ماجرای کنسرت – نمایش مطرح میشود، میتوان به این مقوله جدیتری فکر کرد. شما قطعاً بدانید این کلیدواژه درست یا نادرست هنوز در فرآیند تجربه قرار داد. قطعاً این اسم در فرآیند تجربه قرار دارد. اصلاً چرا به این موضوع به مثابه یک تجربه نگاه میکنیم؟ چون تجربه به تو یاد میدهد که این مسیر را ادامه بدهی یا ندهی. یا حتی اسم را هم عوض کنی.
اما یک نکته را هم لازم است بگویم که ما حتی در این شرایط بلاتکلیف علیرغم اینکه میدانیم کلمه «پرفورمنس» موجب ریزش مخاطب میشود، و البته در این میان واژهای با نام «کنسرت-نمایش» که فرآیند اجتماعی خود را طی کرده و اوضاع بهتری دارد، اما اصرار میکنیم که واژه تخصصی «پرفورمنس» شکل پررنگتری داشته باشد تا مخاطب آن را بشناسد. کما اینکه میدانیم هنوز خیلی از مردم هستند که حتی نمیتوانند واژه «پرفورمنس» را درست ادا کرده و حتی خیلی از منتقدان نیز روی این کلید واژه اختلاف نظرهای متعددی دارند.
* احساس نمیکنید آنچه در نامگذاری چنین پروژههای تخصصی حوزه موسیقی و هنرهای دیگر اتفاق میافتد، اصرارها و تلاشهای تهیهکنندگان است که مایل به اضافه کردن عناوینی چون «کنسرت-نمایش» برای فروش بیشتر و جذب مخاطب هستند؟
رضا موسوی: قطعاً تهیهکننده وجوه تجاری و اقتصادی ماجرا را بیشتر از وجوه هنری میبیند. البته معتقدم فشاری روی گروه اجرایی برای تغییر عنوان پروژه وارد نمیکند اما میگوید: «منطقیتر آن است که از واژههای تجاریتر استفاده شود.»
مهیار علیزاده: وقتی این پروژهها وارد چرخه اقتصادی و تجاری میشود، تهیهکننده بهطور طبیعی اعلام میکند که به دلیل برگشت سرمایه و هزینههایی که برای فلان بازیگر و فلان خواننده شده، باید یکسری اولویتها رعایت شود که به فروش برنامه کمک بهتری کند.
رضا موسوی: قطعاً تهیهکننده وجوه تجاری و اقتصادی ماجرا را بیشتر از وجوه هنری میبیند. البته معتقدم فشاری روی گروه اجرایی برای تغییر عنوان پروژه وارد نمیکند اما میگوید: «منطقیتر آن است که از واژههای تجاریتر استفاده شود.» * من در لابهلای صحبتهایم درباره چالشهای پیش روی ماجرای «کنسرت-نمایش»، مقاومت ستارههای پولساز موسیقی در مواجهه با پروژههایی این چنین و دلایل شکست برخی از پروژههایی که با این عنوان روی صحنه رفتهاند، پرسشهایی کردم که هنوز پاسخم را دریافت نکردم، بنابراین مایلم درباره این چالشها و بحرانها دیدگاههای خود را صریحتر بگویید.
رضا موسوی: ببینید واقعیت ماجرا این است که هنوز این مقاومتها و غرها در بین برخی از هنرمندان و خوانندگان در مواجهه با چینش و طراحی تازه کنسرتهای موسیقی وجود دارد، اما هم من و هم مهیار علیزاده هیچگاه تسلیم این مقاومتها نشدهایم، چرا که این مقاومتها و دلخوریها از سوی برخی ستارههای موسیقی شکل گرفته است. حتی ما تا پای کنسل شدن اجرا به دلیل همین مقاومتها هم رفتیم اما بالاخره در شکلی تعاملی ماجرای خودمان را اجرایی کردیم.
شاید برای شما جالب باشد که بدانید علیرضا قربانی به عنوان یک خواننده طراز اول موسیقی کلاسیک ایرانی وقتی در روزهای اول با این شکل اجرایی ما رو به رو شد برایش سخت به نظر میآمد. اما وقتی قدم به قدم با طراحی متفاوتی ماجرا را هدایت کردیم ماجرا برای او خوشایند شد. ما اولین کاری که با او کردیم در این حد بود که به او گفتم: «وقتی میخواهی روی صحنه آب بخوری اجازه بده ما نور را بگیریم بعد این کار را انجام بده». او هم این کار را انجام داد و بعد به ما گفت: «چه کار خوبی کردید. چون من هر وقت میخواستم روی صحنه آب بخورم، آب از گلویم پایین نمیرفت، زیرا در برابر تماشاگران این نوع آب خوردن بد بود.»
ما در قدم بعدی که فکر میکنم اجرای پروژه «دخت پریوار» بود فضا را به گونهای طراحی کردیم که علیرضا روی صحنه هنگام اجرا راه برود و خاطرم هست که وقتی مرحوم علی معلم در آخرین روز از عمرش به تماشای کنسرت ما آمد در پشت صحنه گفت: «اینکه هنرمندی چون علیرضا قربانی میتواند روی صحنه راه برود، فوق العاده است». پس میبینید که اگر اتفاقات به مرور بیفتد دیگر با مقاومت یک ستاره موسیقی مواجه نمیشویم. گرچه خوانندهها یا نوازندگانی هستند که سرسختی میکنند اما در نهایت فکر میکنم اغلب آنها دوست دارند این کار را بکنند.
مهیار علیزاده: اینکه رضا به موضوع قدم گذاشتن از یک مرحله به مرحله بعدی اشاره میکند هم باید از طرف ما باشد و هم از طرف گروه اجرایی. یعنی ماجرا فقط به شخص خواننده مربوط نمیشود. شاید خواننده به جهت اینکه بیشترین سمتوسوی نگاهها را به سوی خود معطوف کرده و به نوعی سلبریتی روی صحنه است بیشتر مورد توجه باشد، اما نوازندههای ما هم باید در شرایط خوبی قرار گیرند تا بتوانند طراحی مورد نظر کارگردان را به خوبی در اجرا پیاده کنند.
جالب است بدانید در کنسرتی که با سالار عقیلی داشتیم من به عنوان آهنگساز و نوازنده که متولی برگزار کنسرت بودم، سه روز قبل از اجرا به رضا گفتم که جایم درست نیست و بابت همین موضوع دائماً در جدال با او بودم. در نهایت هم او گفت تو میتوانی جاگذاری خودت روی صحنه را وتو کنی! اما او من را فریب داد، چرا که در نهایت جای دیگری برای من طراحی نشد و من در نهایت مجبور شدم در همان جای اولی که رضا برایم طراحی کرده بود کارم را انجام دهم!
حالا شما فکر کنید که این شرایط برای نوازنده و خواننده هم به طور طبیعی ایجاد شود. پس دقیقاً همین جاست که موضوع تعامل به میان میآید. مسألهای که خوشبختانه هم در پروژه با سالار عقیلی و هم در پروژه با علیرضا قربانی برای ما اتفاق افتاد و سرانجام موفقی داشت. البته در این راه مشکلاتی هم وجود دارد و آن موضوع «ساند چک» (بررسی کیفیت پوشش صوتی سالن محل اجرا) است که چنین پروژههایی نیازمند یک پروسه مجزاست و مدیران تالارهای میبایست همکاری بیشتری با گروهها در این زمینه داشته باشند.
شاید باور نکنید ما در پرفورمنس «خط سوم» حتی یک بار هم قبل از اجرای نهایی، تمرین انجام ندادیم. یعنی اولین اجرای ما همانی بود که در پروژه نهایی پیش روی مخاطبان قرار دادیم. موضوعی که در هیچ کجای دنیا شما نمیتوانید سراغش را بگیرید.
باور کنید آنچه آن روز ما روی صحنه به مخاطبان بدون تمرین نهایی ارائه دادیم، چیزی شبیه معجزه بود که خوشبختانه با استقبال مخاطبان هم مواجه شد. اما در نهایت باید بگویم که اجرای چنین پروژههایی نیازمند حمایتهای فنی بیشتری هم از سوی مدیریت تالارهاست که باید شکل جدیتری به خود پیدا کند. کما اینکه اگر دوستان دیگری تصمیم به اجرای پروژههای مشابه ما را در تالار وحدت داشتند و رابطه دوستانه ما با تالار وحدت را نداشتند با مشکلات بیشتری روبهرو میشدند. در نتیجه باید گفت اجرای چنین پروژههایی ذهن راحتی میخواهد که بتوان کارهای بهتری را هم اجرا کرد.
ادامه دارد…