برای بازشناسایی طنز خاص رضا عطاران که به نوعی امضاء خاص او را بر آثارش باقی می‌گذارد، بررسی سه مجموعه اخیر او می‌تواند ما را به مولفه‌های مشترک، نوع خاص طنز و در عین حال دغدغه‌هایش نزدیک کند. کارگردانی که در قالب‌های محدود تلویزیونی توانسته گستره خاصی را به خود اختصاص دهد.

به گزارش خبرنگار مهر، رضا عطاران پس از آغاز به کار با برنامه "نوروز 72" و "ساعت خوش" که آغازگر موج جدید آیتم های طنز در تلویزیون بود، بازیگری و نویسندگی آیتم را در کنار هم تجربه کرد. مجموعه طنز 90 قسمتی "زیر آسمان شهر 1" که آغازگر مجموعه های روتین 90 شبی بود، نام عطاران را به عنوان سرپرست نویسندگان در شناسنامه داشت و موفقیت خوبی را برای او در این عرصه رقم زد که در سری دوم و سوم این مجموعه با جدا شدن عطاران و برخی مسائل دیگر، دچار افتی شدید شد و خاطره سری اول را همچنان به عنوان الگویی موفق برای مجموعه های 90 شبی باقی گذاشت.

متهم گریخت

عطاران پس از تجربه ای متفاوت در کارگردانی و نویسندگی آیتم های سریالی در مجموعه "قطار ابدی" به گونه ای توانست با تلفیق ساختار آیتم با قالب موضوع هفتگی، مخاطب تلویزیون را متوجه تفاوت ها کند. در عین حالی که ساختار جدیدی را که مورد استفاده قرار داد، تبدیل به الگوی موفقی کرد که البته در نمونه های بعدی که از آن الگوبرداری شدند، جواب خوبی نگرفت. مجموعه "قطار ابدی" با طراحی آیتم هایی ثابت با محوریت شخصیت هایی آشنا چون رابین هود، حسن کچل، نرون و ... توانست با نگاهی جدید به طنز در قالبی جدید، شوخی با شخصیت هایی که ما به ازاء دارند و همچنین تحلیل یک موضوع عام در قالب آیتم، به نتیجه متفاوتی برسد.

مجموعه "آشتی کنان" به کارگردانی مجید صالحی که درست بعد از این مجموعه با ساختاری مشابه، تعریف آیتم هایی ثابت و طرح و تحلیل یک موضوع ساخته شد نتوانست موفقیت و بازخورد "قطار ابدی" را پیدا کند و ثابت کرد تا چه اندازه نوع نگاه و جنس طنز می تواند در جلب مخاطب تأثیر داشته باشد و مخاطب تفاوت ها را چه خوب درک می کند.

عطاران کمی بعد مجموعه 90 قسمتی "کوچه اقاقیا" را به عنوان سرپرست نویسندگان، کارگردان و بازیگر روی آنتن تلویزیون فرستاد. مجموعه ای که توانست علاوه بر تثبیت قابلیت های نویسندگی او در خلق قصه ای 90 شبی، هنر عطاران را به عنوان کارگردانی که در تراکم کاری می تواند نقش یک شخصیت فرعی جذاب را هم به شکلی قابل قبول بازی کند، به معرض دید مخاطب بگذارد.

بعد از تجربه مجموعه 90 شبی، عطاران به مجموعه های مناسبتی روی آورد که به نوعی محدودیت بیشتری داشته ولی امکان برخورد با بازخورد مخاطب را نداشت. هر چند از جهت کمی و کیفی، مجموعه های مناسبتی هم کارهایی دشوار و قاعده مند محسوب می شوند که باید به جهت مناسبت مورد نظر از فیلترهای متعددی برای پذیرش و آغاز به کار عبور کرده و در عین حال دچار نوعی مولفه های از پیش تعیین شده هم هستند.

ماه رمضان یکی از این مناسبت هاست که با کمیت 30 روز به نوعی طولانی ترین زمان برای یک مجموعه مناسبتی محسوب می شود و در عین حال محدودیت مضمونی و مولفه های از پیش تعیین شده خاصی را به همراه دارد.عطاران دو مجموعه "خانه بدوش" و "متهم گریخت" را دو سال متوالی در قالب مجموعه مناسبتی ماه رمضان ساخت. هر دو مجموعه در هنگام نمایش با وجود همزمانی با مجموعه های مناسبتی شبکه های دیگر، توانستند جایگاه ویژه ای پیدا کنند و منجر به بیدار شدن حس انتخابگری مخاطب شوند که دیگر از هر خوراکی که برایش تهیه شده، لذتی یکسان نمی برد و خود را در مقام یک انتخابگر می بیند.

عطاران نوروز 86 با تغییر قالب مناسبتی کارهای اخیرش، به حیطه مجموعه های نوروزی سیما وارد شد. حیطه ای که با قابلیت کمتر بودن قسمت های نمایشی به حدود 13 قسمت، مولفه های از پیش تعیین شده را این بار از جهت تقارن با بهار به یاری می طلبد که با فضای کارهای طنز و شاد او همخوانی دارد. "ترش و شیرین" مجموعه ای بود که در نوروز 86 توانست یکبار دیگر مخاطب را راضی و این بار عطاران را در تقارن عید و جنس خاص طنز او، مقبول طبع مخاطب قرار دهد.

بررسی سه مجموعه اخیر رضا عطاران از جهت تعلق به حیطه مجموعه های مناسبتی، حضور متناوب او به عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر و مولفه های تکرارشونده، می تواند در بازشناسایی سبک خاص او در طنز کمک کند. ویژگی هایی که آشکارا امضا خاص عطاران را بر پیشانی اثر باقی می گذارد.

در "خانه بدوش" خانواده ای از طبقه پائین محور قصه قرار می گیرند که مرد هندوانه فروش و زن خانه داری زحمتکش است.  رابطه چیده شده میان این زن و شوهر با تکیه بر ویژگی های فیزیکی مریم امیرجلالی و حمید لولایی، نوعی زن سالاری ملموس و بامزه را بر روابط خانوادگی آنها حاکم می کند که البته در طول قصه به نوعی تعدیل می شود. همین رفتار کمک می کند تا از این الگوی رفتاری آشنا در طی پیشرفت قصه بهره برداری شود و همه چیز بر مسیری تخت پیش نرود.

حضور بچه های قد و نیمقد در سنین مختلف کمک زیادی می کند که فضای خانوادگی مورد علاقه عطاران ساخته شود. فضایی که در کارهای بعدی او هم به نوعی تکرار می شود. خانواده ای شلوغ و پرجمعیت از طبقه پائین که رویای پولدار شدن را با کمی شدت و ضعف دنبال می کنند و همین دغدغه و جاه طلبی هم معمولاً کار دستشان می دهد. پرداختن به طیف وسیعی از آدم های طبقه فرودست از مولفه های آشنایی است که همیشه هم منجر به خلق شخصیت های اصلی و فرعی ملموس می شود که به معنی دقیق کلمه ویژگی های شخصیت پردازانه دارند.

ترش و شیرین

تقابل فقر و ثروت از مولفه های دیگری است که در این مجموعه هم اهمیت بسزایی دارد و همانطور که نگاه طنز عطاران می تواند از تلخی فقر و بی پولی به طنزی خاص برسد، نگاه طناز او به ثروت و آدم های پولدار هم از این قاعده مستثنی نیست و می تواند منجر به نگاه از زوایای دید جدید حتی به موضوعاتی جدی و به نظر غیرطناز شود. نکته دیگر حضور شخصیت های فرعی حاشیه ای و به نوعی خلاف است که به کارهای کاذبی مشغولند و دزدی و کلاهبرداری آشناترین قابلیت آنهاست.

خطوط داستانی در هم پیچیده که با تمهیداتی به هم پیوستگی خاصی پیدا می کنند، از ویژگی هایی است که در کارهای دیگر او هم می توان نمونه های خوب آن را مورد توجه قرار داد. در آثار عطاران شاید بتوان رابطه تنگاتنگ خطوط قصه و به نوعی وابسته بودن آنها را به هم مورد نقد قرار داد ولی پراکندگی و از هم گسستگی را نه.

"خانه بدوش" توانست داستان تلخ آدم های فرودست جامعه را که می خواهند رویای ترقی را به واقعیت بدل کرده و دست به ریسک بزنند، در کنار آدم های حاشیه ای که با همین آرزو دست به کلاهبرداری می زنند و ... خرده داستان های فرعی متعدد دیگر را با نگاهی آسیب شناسناسانه و طناز بدل به قصه ای مفرح و جذاب کند با توجه به این مهم که بسیاری از شوخی های طراحی شده برآمده از نگاه ظریف به موقعیت ها و مناسبات جدی روزمره بودند.

"متهم گریخت" هم با مضمومی مشابه این بار مهاجرت یک خانواده شهرستانی را به تهران محور قرار داد. خانواده ای که باز هم از همان مناسبت آشنای زن سالاری به گونه ای زیرپوستی بهره برد و با طراحی خانواده ای پرجمعیت که این بار مادربزرگ هم به آن اضافه شد، به نوعی مسائل قشر سالمند را هم از زیر تیغ طنز عبور داد. این بار هم سلطه زنانه مادر بر خانواده راهگشای بسیاری از مشکلات ناشی از کاردان نبودن زن می شود و می توان حضور شخصیت زن با قابلیت ها و قدرت هایی مسلط بر مرد را آثار او دنبال کرد.

همانطور که اشاره شد نگاه به مسائل سالمندان که این قشر را صاحب حق زندگی و برخورداری از عشق و زوج می داند از مولفه های غیرکلیشه ای است که می تواند با رویکرد طنز، مسائل این قشر را مورد بازنگری قرار دهد. حضور خانه به عنوان یک مأمن و سرپناه و تلاش شخصیت ها برای رسیدن به آن از مولفه های مضمونی است که شخصیت های مختلف به گونه ای خاص به این نیاز پاسخ داده می دهند.

حضور شخصیت حاشیه ای که خود عطاران ایفای آن را به عهده دارد این بار هم مانند "خانه بدوش" خالق جوانی است که به جای کلاهبرداری که عامل ورودش به قصه بود، این بار با دزدی و جیب بری وارد قصه می شود و پیوستن او به جمعی که همه در پی به دست آوردن یک سرپناه و مسکن ابتدایی هستند باز هم فردی حاشیه ای را با تکیه بر توانائی های خود به تصویر می کشد که وجوه انسانی او نمود پیدا می کند.

ورود شخصیت فرعی تنهایی که به نوعی تصویر عام از یک صاحبخانه را دچار بازنگری می کند هم مولفه ای است که بعدتر در "ترش و شیرین" جایگاهی ویژه پیدا می کند. به نوعی می توان این نکته را عنوان کرد که آثار عطاران در یک تکامل تدریجی و گام به گام شکل می گیرند و سیر قالب های تجربه کرده در کنار مفاهیم و مولفه های مشترک آثارش این نکته را به واقعیت نزدیکتر می کند و تنها تعبیری فرامتنی نیست.

"ترش و شیرین" به گونه ای شکل متکامل مولفه های آشنای عطاران را با نگاهی چندگانه به طنز به نمایش می گذارد. باز هم خانواده ای از طبقه پائین محور اصلی قرار می گیرند و زن در تکامل تدریجی از آثار قبل صاحب قابلیت هایی شده که یک خانواده پرجمعیت را به تنهایی اداره می کند. این بار زن با توانایی هایی تعریف شده با مسافرکشی و ترشی فروشی زندگی را اداره می کند و در چنین موقعیتی که همه زحمت هایش را کشیده و نقش مادرانه اش را تمام و کمال انجام داده، وقتی عشق و حضور تکیه گاه در زندگی سراغش می آید، وجه زنانه خود را حذف و حقوق انسانی خود را به بهای وفادار ماندن به کلیشه ها نقض نمی کند.

به علاوه نوع حضور زن و مکان هایی که بیشتر در ارتباط با مردان است، تصویرگر امنیتی خاص در اجتماعی است که یک زن تنها را در خود نمی بلعد، بلکه به قابلیت های انسانی او بها می دهد و در کل محیطی امن برایش تدارک می بیند. ویژگی که بدون لطمه زدن به وجه رئال مجموعه که به نوعی متکی بر آن است، می تواند وجوه زنانه او را هم به گونه ای متعادل مورد توجه قرار دهد.

این بار تقابل فقر و ثروت و شخصیت های برخاسته از آن به گونه ای طراحی شده که بسیار ظریف و نزدیک به هم پیش می رود. وقتی نصرت از موقعیت تعریف شده خود خارج شده و با جهان که یک تاجر فرش ثروتمند است ازدواج می کند، این تقابل به گونه ای نمود پیدا می کند که علاوه بر واقعگرایی تلخی که به همراه دارد، با نگاه طناز واجد ظرائفی دور از احساسات زدگی می شود و مسئله را تعمیق می بخشد. حضور عطاران این بار در قالب شخصیتی تن پرور و جاه طلب که می خواهد از راه میانبر پولدار شود، شخصیتی جدید را خلق می کند که به گونه ای اغراق شده وجوه منفی و مثبت انسانی را با خود به همراه دارد و نمایشی واقعی از فرصت طلبی را به نمایش می گذارد.

متهم گریخت

علاوه بر این مولفه های ذکر شده، می توان نوع طنز موجود در کارهای عطاران را واجد سطوح مختلف دانست. نوعی طنز کلام و موقعیت که برخاسته از متنی نوشته شده و شخصیت پردازی و موقعیت داستانی طراحی شده است. نوع دیگر طنز در آثار او به قابلیت های تیپیک بازیگرانی بازمی گردد که پدربزرگ در "ترش و شیرین" نمونه ای از آنهاست. کلیت این شخصیت، دیالوگ ها و ... براساس ویژگی های خاص این بازیگر طراحی شده، همانطور که در مورد بازیگران حرفه ای چون مجید صالحی، مریم امیرجلالی و ... هم این اتفاق به گونه ای دیگر افتاده و حضور رضا شفیعی جم در قالب شخصیتی که از تیپ های آشنای قبلی خود  فاصله دارد هم رویکردی دیگر به این شیوه طنز است.

نوع دیگر طنز که بخصوص امضا عطاران را کامل می کند، جنسی از شوخی است که سر صحنه و بر مبنای موقعیت، مکان و خلاقیت لحظه ای او شکل می گیرد و در نوع خود بدیع است. شوخی با لوله بخاری داغ در خانه نصرت، شاخ های گوزنی که به دیوار خانه جهان نصب شده، اختلاف سطح خانه جهان و ... برخی از نمونه های این نوع طنز هستند. وقتی شوخی با ویژگی های فیزیکی بازیگران را که البته قبلتر در کارهای مهران مدیری هم انجام شده، به این مجموعه اضافه کنیم با گزیده ای از شوخی های جذاب برخورد می کنیم که علت استقبال از کارهای عطاران را در هر فرمت و قالبی مشخص می کنند. شوخی با چهره خاص بازیگر نقش مرسده که شبیه به "سرندیپیتی" یا دخترخاله "میکی ماوس" است یا مجید که شبیه جولز در "دوقلوهای افسانه ای"، شهرام شبیه به "شرک" و ... نمونه های ظریف این طنز تشبیهی هستند.