خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: یازدهمین دوره اجرای طرح «حمایتهای فصلی از کتابفروشیها» با عنوان «تابستانه کتاب ۹۸» با شعار «کتاب؛ همنشین دلنشین» از ۲۵ تیر در سراسر کشور و از ۲۷ تیر در شهر تهران آغاز شده و فردا پنجشنبه سوم مرداد به پایان میرسد. پس از ثبتنام کتابفروشیها، مشخص شد ۶۵۳ کتابفروشی در این دوره طرح حمایتهای فصلی خانه کتاب مشارکت دارند.
در این طرح با در نظر گرفتن ۱۲۰ هزار تومان یارانه برای خرید کتاب به مخاطبان، ۲۵ درصد یارانه برای خرید کتابهای تالیفی و ۱۵ درصد برای خرید آثار ترجمه در نظر گرفته شده است. با توجه به رسیدن این طرح به یازدهمین دوره، تصمیم گرفتیم میزگرد نقد و بررسی و بیان انتقاد و پیشنهاد درباره آن را در خبرگزاری مهر برگزار کنیم. بنابراین از مدیرعامل موسسه خانه کتاب و چند کتابفروش موافق و مخالف طرح دعوت کردیم در این نشست نقد و بررسی حضور پیدا کنند. طرح مذکور در سومین سال اجرای خود به سر میبرد و تجربهای به اندازه این مدت را پشت خود اندوخته کرده است.
گزارش نشست مذکور در دو قسمت منتشر میشود که قسمت اول مربوط به بیان انتقادات و پیشنهادات کتابفروشان و قسمت دوم هم به پاسخهای مدیرعامل خانه کتاب به نکات طرحشده و جمعبندی بحث است.
در این نشست، فرشته سنگری مدیر کتابفروشی افراکتاب (مخالف)، علی حاجیتقی مدیر انتشارات و کتابفروشی ارمغان طوبی (موافق)، حسین قوامیان مدیر کتابفروشی دنیای کتاب در شهر قم (موافق)، محمدرضا اربابی رئیس انجمن صنفی مترجمان (مخالف) و نیکنام حسینیپور مدیرعامل موسسه خانه کتاب حضور داشتند. البته قابل توجه است که موافقت یا مخالفت کتابفروشان و حاضران این جلسه نسبی بود و بهطور مطلق بیان نشد. از دیگر نکات مهمی که در این نشست توسط حسینیپور تذکر داده شد، توجه به تفاوت مفهوم تخفیف و یارانه بود که در گزارش مشروح قابل مطالعه است. به بیان حسینیپور، طرحهای حمایتهای فصلی از کتابفروشیها، برای رساندن یارانه به دست مخاطبان است و استفاده از لفظ تخفیف برای این طرحها اشتباه است.
یک نکته جالب مخالفت کتابفروشان، حتی موافقان طرح با تفاوت میزان تخفیف یا یارانه درنظر گرفته برای کتابهای تالیف و ترجمه است. قسمت دوم گزارش نیز متعاقباً منتشر خواهد شد.
در ادامه گزارش مشروح این میزگرد را میخوانیم:
* خب در این جلسه هم موافقان طرح حمایتهای فصلی از کتابفروشیها حضور دارند هم مخالفان.
حاجیتقی: البته موافق و مخالف مطلق وجود ندارد. آنهایی که مخالفاند، بخشهایی از طرح را قبول دارند و آنهایی هم که موافقاند شاید با بخشهایی از آن مخالف باشند. منتهی فکر کنم درصد مخالفت خانم سنگری بیشتر باشد.
* پس اجازه بدهید اول از خانمها شروع کنیم و موارد مخالفت خانم سنگری را بشنویم!
سنگری: راستش من مقابل طرح تخفیف برای هر کالایی مقاومت میکنم. چون این حس ناخوشایند را در مخاطب به وجود میآورد که قیمت پیشین، بهای واقعی این کالا نبوده که اعلام کردهاند و ارزشش کمتر است. کتاب هم کالای ضروری نیست که مشتری هر روز برای خریدش بیاید؛ یعنی دارو، غذا و پوشاک نیست. چنین طرحهایی هم این معنی را به مخاطب القا میکنند که میتوانم در دوران تخفیف خرید کنم.
معمولاً از طرحهای تخفیف استقبال میشود و ما هم مبلغ مورد نظر صندوق فروشگاهمان را پر میکنیم. اما مسالهای که داریم این است که خودِ ما کتابفروشها نگران این هستیم که آخرش قرار است چه اتفاقی بیافتد؟ یعنی نتیجه اجرای چنین طرحی چیست؟ فکر میکنم اجرایش تاثیری در میزان بازدید از کتابفروشیها و خرید کتاب ندارد.
* پس با وجود مخالفتی که با طرح دارید، در کتابفروشیتان اجرا میشود!؟
بله. به این دلیل که متقاضیان درخواست دارند. اگر مشتری درخواست نکند، ممکن است ما هم مسئولیت اجرا را به عهده نگیریم. ولی مشتری استقبال میکند و میآید در ایام اجرای طرح خرید میکند. در مقابل این حس که قرار نیست بهطور مستقیم از طرح منتفع شویم و بعد از ۶ ماه مبلغش برای ما واریز میشود، ناخوشایند است.
* پس با دیر بودن پرداخت است که طرح مشکل دارید؟
این هم هست؛ بله. اما مساله دیگر این است که پیش و پس از اجرای طرح، یک مکث وجود دارد. یعنی پس از اتمام طرح، یک دوره رکود و خاموشی وجود دارد. از طرفی افرادی هم که از پیش، میدانند طرح قرار است اجرا شود، خرید خود را نگه میدارند تا در ایام اجرای طرح انجامش بدهند. یعنی اینمیان، داریم یک چیزهایی را با آن تخفیف مبادله میکنیم.
من در کل با تخفیف موافق نیستم؛ در هیچ حوزه و برای هر کالایی. قاچاقچیان کتاب هم که تخفیف میدهند، در واقع دارند اعتماد مخاطب را جلب میکنند؛ با این رویکرد که فلان کتابفروش یا ناشر اصلی، میتوانسته کتاب را با این قیمت بفروشد ولی این کار را نکرده است. فروشهای خیابانی و نمایشگاهی هم با تخفیفهایشان دارند کار کتابفروش را تضعیف میکنند. من فکر میکنم اگر میگویند «تابستانه یا عیدانه کتاب برای کتابفروشان است» باید حد و مرزش را هم معین کنند. اگر برای مخاطبان است، قضیه عوض میشود اما اگر برای کتابفروشان است، آنها به خیلی چیزهای دیگر نیاز دارند. وقتی کتابفروش، مکانی برای استقرار ندارد، وقتی نمیتواند حقوق کارمندانش را بدهد، وقتی نمیتواند حق بیمهاش را بدهد، فکر کنید حالا مثلاً یک میلیون تومان هم چنین کمکی گرفت _ آن هم پس از ۶ ماه _ چه تاثیری دارد؟
* پس مخالفت شما، یکی نفس تخفیف است و دیگری، از نظر اقتصادی این تاخیر چندماهه در پرداخت است!
بله. و از طرفی فکر میکنم بیشتر کاری است که انجام میشود که شده باشد نه اینکه کمک به من کتابفروش باشد. من دوست دارم مشکلات بقایم را حل کنم. الان ۱۰ سال است در کتابفروشی مستاجر و با این سوال روبرو هستم که چهطور میتوانم ماهی ۱۳ میلیون تومان اجاره بدهم.
* شما قائل به دولت و حمایت دولتی هستید؟ یعنی معتقدید ارشاد و دولت باید از شمای کتابفروش حمایت کنند تا بتوانید اجارهتان را بدهید یا نه، فکر میکنید کتابفروش باید روی پای خودش بایستد؟
فکر میکنم کتابفروش باید وضعیتی داشته باشد که بتواند روی پای خودش بایستد اما اگر احتیاج به وام یا کمک داشت، نهادی هم باید باشد که حمایتش کند. الان نشر شهر در برج کناری من دارد ماهیانه یک یا دو میلیون اجاره میدهد که در شرایط فعلی مبلغی نیست. نمیتواند هم آنجا را نگه دارد. مدیر آنجا به من میگوید میخواهم کتابفروشی را ببندم چون برایم صرف نمیکند. برای او که یک میلیون تومان میدهد، صرف نمیکند، حالا برای من که ششهفت کارمند دارم و ماهی ۱۳ میلیون اجاره میدهم، چگونه صرف کند؟ خب من در اینوضعیت دارم خودم را ثابت میکنم. آیا ارشاد بعد از ۱۰ سال نباید هنوز به من هیچ امکاناتی بدهد؟
کار حمایتی ارشاد باید این باشد که بتواند اداره مالیات یا شهرداری را درگیر این ماجرا کند. یعنی در واقع تسهیلگری کند. نه اینکه بیاید پول بدهد. من اصلاً منظورم از حمایت، پول نیست. ما کاسهای به دستمان نگرفتهایم. بهنظرم ارشاد باید برای کسانی که سابقه دارند و روی پای خودشان ایستادهاند، تسهیلگری کند.
* پس ایرادی که شما به طرح حمایتهای فصلی دارید ساختاری است.
من کلاً فکر میکنم اینطرح حمایتی نیست. در حال حاضر؛ هم مالیات امان ما را گرفته، هم بیمه و هم حتی تابلوی شهرداری. خب یک کتابفروش چگونه میتواند حتی برای همین طرح تبلیغ کند؟
* فکر کنم فقط موضوع ارشاد و معاونت فرهنگی و خانه کتاب مطرح نباشد. اینجا پای اتحادیه ناشران هم به وسط کشیده میشود!
خب، ارشاد باید درگیر کند. کار حمایتی ارشاد باید این باشد که بتواند اداره مالیات یا شهرداری را درگیر این ماجرا کند. یعنی در واقع تسهیلگری کند. نه اینکه بیاید پول بدهد. من اصلاً منظورم از حمایت، پول نیست. ما کاسهای به دستمان نگرفتهایم. بهنظرم ارشاد باید برای کسانی که سابقه دارند و روی پای خودشان ایستادهاند، تسهیلگری کند. ما الان میخواهیم برای تابستانه تبلیغ کنیم. اما چرا در طول سال این کار را نمیکنیم. چرا در تلویزیون برنامهای برای معرفی چند کتابفروشی نداریم؟
* یعنی الان شما دارید یقه صدا و سیما را هم میگیرید.
اگر داریم کار فرهنگی میکنیم، نمیتوانیم یک دستی این کار را انجام دهیم. دیوار ساختن نیست که یک شبه انجام شود. نمیشود همه چیز را گردن اتحادیه و کتابفروشی انداخت. برای درست شدن این مسائل است که دولت و ارشاد باید کمک کنند. و نه فقط ارشاد و دولت؛ که ما نیازمند مشارکت گروهها و نهادهای مختلف هستیم.
* پس راهحل پیشنهادیتان مشارکت است!
بله و فکر میکنم اگر در طرحهایی که در طول مدت سال میخواهیم اجرا کنیم، همین هزینه طرح تابستانه و دیگر طرحهای مشابه را بهطور تبلیغی در نظر بگیریم، مفیدتر باشد؛ مثلاً در تلویزیون یا چند بیلبورد در سطح شهر. بالاخره بهگونهای اطلاعرسانی شود. کارها را هم بین نهادهای مختلف تقسیم کنند نه اینکه به پسرخاله یا فامیل خود بسپارند. من اگر بدانم یک صفحه در روزنامه یا یک دقیقه برنامه در تلویزیون دارم، شاید بتوانم تاثیرگذاریای را داشته باشم. من فکر میکنم طرح تابستانه باید باعث شود که ما درگیر کتاب بشویم نه اینکه پولی بدهیم، یک سری هم خرید هیجانی کنند و کتاب را بخرند و ببرند. معلوم هم نیست که بخوانند. باید به تاثیرش در درازمدت پرداخت. آیا ما روی روانشناسی مشتری کار کردهایم؟
* این از مواردی است که آقای حسینیپور باید جواب بدهند.
هدف من از طرح این حرفها کمک به بهترشدن اوضاع است. هدفم تخریب یا ندیدن زحمات نیست. من یک زاویه دید دارم، دیگری هم همینطور و از اجماع این زوایا، باید به نتیجه رسید.
* خب آقای حاجیتقی به شما رسیدیم.
حاجیتقی: من در شرایط کنونی موافق این طرح هستم. الان نمیخواهم درباره چرایی موافقتم صحبت کنم. بلکه میخواهم کمی درباره نقدهایی که به طرح میشود صحبت کنم.
* یعنی نقدهایی را که شده، منتقل کنید؟
بله. میخواهم انتقادها را نقد کنم. ما انتقادهای مختلفی به طرح داریم. یکی نحوه اجرای آن و برخی پارامترهای آن است. یکی از انتقادهایی که میشود و خانم سنگری هم به آن اشاره کردند، این است که چرا کتاب تخفیف میگیرد. ببینید، ما در کشوری که اقتصاد آزاد دارد، زندگی نمیکنیم. نیمی از اقتصاد ما دولتی و نیم دیگرش آزاد است. به هر حال کشوری که اقتصاد دولتی دارد، درگیر یارانهها و تخفیف است. ما در همهچیز تخفیف داریم، در برق، حمل و نقل و … تخفیف داریم. حالا چرا نباید این تخفیف در بحث فرهنگ هم مصادیقی داشته باشد؟ اگر این بحث کلاً از مملکت جمع و اقتصاد آزاد شود، بله میشود گفت چرا یارانه میدهید؟ ولی حالا که وجود دارد و بودجه برایش تخصیص داده میشود، باید بهترین مسیر را برای خرج این بودجه پیدا کنیم. به هر حال چه بخواهیم چه نخواهیم تخفیف و یارانه هست. اما بهترین مسیر آن کدام است؟ آیا در نمایشگاههاست؟ که یک نمایشگاه با چندصد میلیون تومان برپا شود، بن داده شود و فقط ناشران و مصرفکنندهها استفاده کنند؟ یا راهش این است که در کتابفروشیها استفاده شود و مردم به کتابفروشیهای شهر خودشان بروند؛ نه به نمایشگاههای مرکز استان یا تهران. این طرح میتواند به اقتصاد کتابفروشی و مراکز پخش و توزیع و در کل اقتصاد نشر کمک کند. بله در کل سیاست یارانهای خوب نیست اما در حال حاضر بهترین مسیر همین است.
اگر مشکل از جای دیگر است، اگر کتاب خوب تولید نمیکنیم و فرهنگ سازی نمیکنیم، چرا میاندازیم گردن طرح؟ ظاهراً عدهای میخواهند این طرح را بکوبند و از این بهانه استفاده میکنند. اما در نظر نمیگیرند اگر این طرح هم نباشد، در نمایشگاه کتاب همین رمانها و بهویژه رمانهای ترجمه هستند که به فروش میروند. حتی در سایر فصول در کتابفروشیها چهچیزی بیشتر به فروش میرود؟ همین رمانها. * «بهترین مسیر این است» یعنی همین که الان دارد اجرا میشود؟
بله. البته اگر مشکلاتش حل شود. انتقادهای دیگری هم میشود. مثلاً اینکه این طرح به ترویج کتابهای رمان _ چه ترجمه و چه تالیف _ کمک میکند. خب پاسخ این است که اگر این طرح نباشد، در نمایشگاه کتاب چه کتابهایی بیشتر فروش میرود؟ باز هم همین رمانها. من ناشر کتاب مذهبی هستم و دارم میبینم که چهخبر است. کتاب من فروش میرود یا رمانها _ به ویژه رمانهای ترجمه_. این حقیقت وجود دارد. چرا باید آن را به گردن طرحهایی مثل تابستانه بیاندازیم؟ اگر مشکل از جای دیگر است، اگر کتاب خوب تولید نمیکنیم و فرهنگ سازی نمیکنیم، چرا میاندازیم گردن طرح؟ ظاهراً عدهای میخواهند این طرح را بکوبند و از این بهانه استفاده میکنند. اما در نظر نمیگیرند اگر این طرح هم نباشد، در نمایشگاه کتاب همین رمانها و بهویژه رمانهای ترجمه هستند که به فروش میروند. حتی در سایر فصول در کتابفروشیها چهچیزی بیشتر به فروش میرود؟ همین رمانها.
انتقاد دیگر این است که مردم منتظر طرح میمانند. من چنینچیزی را در کتابفروشی خودم ندیدهام. درست است که طرح مشوق این است که مردم بیشتر کتاب بخرند ولی من ندیدهام کسی بگوید «من صبر میکنم، این کتاب را نمیخرم تا طرح شروع شود.» بهنظرم چنین انتقاداتی، موضوعاتی نیستند که به این طرح وارد باشند و ریشه در جای دیگر دارند. در کل به نظرم این طرح بهترین مسیر تخصیص یارانه است. منتهی مشکلاتی هم دارد.
* و این مشکلات چه هستند؟
مثلاً زمانبر بودن تسویه. خب این برای کتابفروشها مطلوب نیست که چندماه طول بکشد که پولشان دستشان را بگیرد. از آنطرف هم خانه کتاب نمیتواند طرح را اجرا نکند. وزارت ارشاد هم قول میدهد شما طرح را اجرا کنید ما بودجه را میدهیم. بنابراین مسئولان خانه کتاب باید دنبال بودجه بدوند. به نظرم مقصر یکسری سیاستهاست که اولویتبندیها در آنها مشخص نشده. خود کارشناسان وزارت ارشاد اذعان دارند که اینطرحها بهتر از طرحهای نمایشگاهی هستند اما هنوز اولویت با نمایشگاه است. ببینید، چنین مشکلاتی هستند که باید حل شوند.
* خودتان انتقادی به طرح حمایتی از کتابفروشیها دارید؟
یک مشکلی که من به آن قائلام و انتقاد دارم، تفاوتی است که در طرح، برای کتابهای تالیف و ترجمه قائل شدهاند. پیشتر به آقای حسینیپور هم گفتهایم. به نظرم این تفاوت، فایدهای ندارد. نه زمانی که ۵ درصد بود تاثیر داشت نه الان که ۱۰ درصد شده است. شاید ضدتبلیغ هم باشد. من میآیم آمارم را میبینم؛ فروش ترجمه بالاتر است. ۵ درصد اختلاف میگذارم؛ ولی باز ترجمه بالاتر است. ۱۰ درصد اختلاف میگذارم و باز هم میبینم که ترجمه بالاتر است. چه کسی با خود میگوید من فلان کتاب ترجمه را میخواهم ولی چون تخفیفش ۱۵ درصد است آن را نمیخرم ولی چون کتاب تالیفی که نمیشناسم و تخفیفش ۲۵ درصد است، همان را میخرم.
علی حاجیتقی
* ظاهراً این تفاوتی که در نظر گرفتهاند، بیشتر حالت حمایتی از آثار تالیفی دارد.
حمایتی نیست. بیشتر جنبه شعاری دارد و تبدیل به ضدتبلیغ میشود. در نتیجه میگویند نگاه کنید برای تالیفیها ۲۵ درصد تخفیف گذاشتهاند ولی هنوز فروش ترجمهها بالاتر است. اگر در زمینه تالیف مشکل داریم، برویم جای دیگر حلش کنیم. یعنی جای دیگر تالیف را حمایت کنیم. همانطور که میگوییم طرح را بهخاطر مشکلات دیگر نکوبیم، بیاییم به خاطر مشکلات جای دیگر هم در طرح تفاوت قائل نشویم. نویسنده مشکل دارد؟ سلیقه مردم مشکل دارد؟ توزیع در مدارس مشکل دارد؟ خب در مدارس طرح کتابخوانی بگذارید نه اینکه فقط کتابهای نشر فلان و بهمان را در مدرسه توزیع کنید! مثلاً هنگام توزیع و انتخاب کتابها برای مدارس میگویند در این فهرست کتابهای آقای مرادی کرمانی هم هستها! اما نگاهی به کتابهای ترجمه شده و میگویند نه بچهها اینیکی ها را بیشتر دوست دارند! خب مشکل دارد از مدرسه شروع میشود. بچه از همانجا عادت میکند که ترجمه بهتر و هیجانیتر است و بعد هم که بزرگ میشود، این تفاوت تخفیف را که ضدتبلیغ است میبیند و بر عقیدهاش بر بهتر بودن ترجمه راسختر میشود.
* البته فکر میکنم مشکل ریشهایتر از مدرسه باشد. یعنی از مدارس که نه، از خانوادهها شروع میشود.
خب این خانواده هم قبلاً به مدرسه رفته است. در کل میخواهم بگویم همانطور که نقدهایی را که مربوط به جای دیگرند، و نباید متوجه این طرح کنیم؛ سعی نکنیم مشکلاتی را هم که نمیتوان با این طرح حل کرد، اینجا حل کنیم. با این اختلافی که الان بین کتاب ترجمه و تالیف وجود دارد، ممکن است فردا منِ ناشر مذهبی هم بیایم و هیاهویی راه بیاندازم که بیایید از کتاب مذهبی هم حمایت کنید. چرا ۱۰ درصد تخفیف برای کتابهای مذهبی نمیگذارید؟ از آنطرف ناشر کتابهای دفاع مقدس میگوید چرا برای کتابهای ما تخفیف نمیگذارید؟ بعد طرح شروع میکند به تکهتکه شدن. بعد بحث میشود که برای کدام کتابها بیشتر تخفیف بدهیم. اینمهمتر است یا آن؟
* و مسابقه تخفیف راه میافتد!
دقیقاً. من با وجود اینکه طرح را بهترین راه تخصیص یارانهها میدانم، مخالف این تبعیض درباره کتابهای ترجمه و تالیف هستم.
ما هیچکدام مخالف حمایت از کتابفروشیها نیستیم. منتهی هرکسی بهنوعی این حمایتها را تعریف میکند. اگر با یارانه مخالفایم، با یارانهای هم که به خود کتابفروش بدهیم، باید مخالف باشیم. بهنظرم بهترین نوع یارانه، آن است که همه از آن متنفع بشوند. از کتابخوان گرفته تا موزّع کتاب، ناشر و کتابفروش.
* پس ارزیابی کلی شما در وضعیت فعلی این است که...
این سیستم (طرح) را با وجود ضعفهایی که دارد، فعلاً بهترین سیستم میدانم.
* خب آقای قوامیان شما هم نکات و مسائل خود را بفرمائید.
قوامیان: فکر میکنم سومین سالی است که اینطرح اجرا میشود. همه نگاهشان به یارانه این بحث است. اما من اهمیت بحث را در یارانه آن نمیبینم. وقتی طرح شروع شد، انگار خانه کتاب دچار تحول؛ و متوجه صدای کتابفروشان شد. خیلی جالب بود که کتابفروشها مقداری ساماندهی شده و با هم ارتباط برقرار کردند. یعنی این یارانهها مسکّنی برای کتابفروشها شد. چون طی چندسال گذشته کتابفروشهای زیادی مشغول یا در تدارک خروج از این کار بودند. بالاخره این کار در حکم مسکّن بود؛ نه یک راهکار اصلی. این مسکن دُز اش هم در حال کمشدن است. شاید دلیلش این باشد که کتابفروشیها با این طرح آشنا شدند یا رونق بیشتری گرفتهاند.
سعی کنیم همه نگاهمان به طرح، این نباشد که یک تخفیفی دارد اعطا میشود. بهنظر من روش خوبی است که این یارانه بهصورت مستقیم به خود مخاطبان میرسد چون در نمایشگاهها که بنها و در واقع یارانهها در نظر گرفته میشوند، دیدهایم که چه آسیبها و معضلاتی به وجود میآید و یارانه مستقیم به دست مخاطب نمیرسد. گاهی هم دیدهایم که مخاطب نمیخواهد یارانه را صرف خرید کتاب کند ولی اینجا یارانه مستقیم به دست خودِ مخاطب میرسد و صرف کتاب میشود.
* یعنی یارانه دارد کمتر میشود؟
ببینید در سالهای پیش، عیدانه هم داشتیم که نقطه قوت این طرح بود. یعنی بهانهای بود که خانوادهها برای عیدی به جای پول نقد، کتاب بخرند. یکی از انتقادات من این است که عیدانه که نقطه قوت این طرح بود چرا امسال اجرا نشد؟ اما در کل اجرای این طرح باعث شد صدای کتابفروشها هم شنیده شود چون تا پیش از آن فقط ناشرها دیده میشدند. اما با اجرای این طرح، یک کتابفروش در شهرستانی دور، هم دیده و صدایش شنیده شد.
یکی از موضوعاتی که خانم سنگری به آن اشاره کردند، این بود که این طرح تاثیری در میزان بازدید از کتابفروشیها ندارد. من بهعکس، فکر میکنم این یارانه، بهانهای برای حضور کسانی است که اهل کتاب نیستند. کسانی را که اهل کتاب هستند در نظر بگیرید. اگر قیمت کتاب ۸۰ درصد هم رشد کند، باز این افراد به کتابفروشیها خواهند آمد. اما کسانی که اهل کتاب نیستند، وقتی اخباری از این یارانهها را در رسانهها میشنوند، حداقل برای فرزندانشان به کتابفروشیها میآیند. من به آمارهای خانه کتاب اعتقاد دارم. ما میبینیم طبق این آمارها کسانی که در کتابفروشی حضور پیدا کردهاند، نسل دهه ۸۰ ما هستند. یعنی خانوادهها را مجبور کردهاند به کتابفروشی بیایند و هزینه کنند. سعی کنیم همه نگاهمان به طرح، این نباشد که یک تخفیفی دارد اعطا میشود. بهنظر من روش خوبی است که این یارانه بهصورت مستقیم به خود مخاطبان میرسد چون در نمایشگاهها که بنها و در واقع یارانهها در نظر گرفته میشوند، دیدهایم که چه آسیبها و معضلاتی به وجود میآید و یارانه مستقیم به دست مخاطب نمیرسد. گاهی هم دیدهایم که مخاطب نمیخواهد یارانه را صرف خرید کتاب کند ولی اینجا یارانه مستقیم به دست خودِ مخاطب میرسد و صرف کتاب میشود.
به آمارها اشاره کردم. بانک اطلاعاتی که از این رهگذر در خانه کتاب ایجاد شده، به نظرم میلیاردها تومان میارزد.
* که باید توضیحاتش را از آقای حسینیپور جویا شویم.
بله. با وجود این بانک، دوستان خانه کتاب میدانند مخاطب مثلاً کتابهای فلسفی، چه کسانی هستند؛ شماره تلفنشان را دارند و در کل آنها را میشناسند. کتابفروش هم میتواند به این تعداد افراد علاقهمند که در شهر خودشان هستند، پیامک بدهد یا از راه دیگر کتابهای پرفروش یا کتابهای جدید را برایشان اطلاعرسانی کند. چون اطلاعرسانی در این بحث خیلی مهم است؛ برای مدیریت جامعه هدف. به نظرم این بانک اطلاعاتی یک از نقاط قوت این طرح است.
اما یکی از مشکلات این طرح، تبلیغات زودهنگام آن است. یعنی از ۲۰ روز قبل، تبلیغات طرح در رسانهها شروع میشود و کسانی که اهل کتاب هستند دیگر خرید نمیکنند تا ۲۰ روز دیگر طرح شروع شود.
* پس این زودهنگام بودن، بد است؟
خیلی بد است. تبلیغات را بگذارید از ۳ روز قبل از شروع، انجام بدهید. این به استقبال رفتن یک ماهه، به نظرم بد است. میتوانم آمار فروش کتابفروشی خودم را به شما بدهم که ببینید چه ضربهای به فروش میزند. اطلاعرسانی زودهنگام، شاید برای کتابفروشها اشکالی نداشته باشد ولی برای مخاطبان اهل کتاب خیلی زود است.
کتابفروشهایی که در تهران هستند، مجهز به کامپیوتر (رایانه) هستند. این طرح باعث شد یک سری کتابفروشهایی که در شهرستانها به صورت سنتی کار میکردند، به رایانه و فضای مجازی مجهز شوند. برایم جالب بود که یکی از این کتابفروشهای قدیمی که سنی از او گذشته و اصلاً فضای مجازی را نمیشناسد، یک نیرو برای این قضیه گذاشت.
* در شهر قم؟
بله. تا پیش از این طرح، رایانه نداشت و به من گفت این طرح باعث شد یک نیرو را برای این کار اختصاص بدهم و نرمافزار حسابداری روی رایانه فروشگاه نصب کنیم. به نظرم این نقطه مثبت طرح است که یکسری افرادی که سنتی کار میکردند، به خاطر این طرح وارد فضای مجازی بشوند. جالب است که تکتک کتابفروشیها با هم رقابت میکردند. در شهرهای بزرگ این رقابت خیلی مشهود است که بعضیها بنر سطح شهری میزنند، برخی پیامک میزنند و در کل مرتب راهکارهای جدید برای تبلیغ پیدا میکنند. کتابفروشیای که این کارها را بکند بهنظرم میتواند استقلال پیدا کند و درآمدزایی کند. پس همیشه ذهنمان را به این سمت نبریم که یارانه داده شده و چه و چه...
* خب نظر شما درباره یارانهای که داده میشود چیست؟
ببینید من به آقای حسینیپور هم گفتهام که این یارانه باید موقتی باشد. یعنی اگر دیدید کتابفروشیها رونق نسبی پیدا کردند، این یارانه در زمینه دیگری صرف شود. مثل اطلاعرسانی، قوتدادن به بانک اطلاعاتی، معرفی کتاب و...
حسین قوامیان
* یعنی میگویید رونق طرح زمانی است که کسانی که کتاب نمیخریدهاند، عادت میکنند به کتابفروشیها بیایند و یارانه در حکم نیروی پشت سر آنهاست که تاتیتاتی کردن را یادشان میدهد و باید با رونق و یادگرفتن راهرفتن، از پشتشان برداشته شود؟
بله. من با آمار به شما نشان میدهم. کسانی که اهل کتاب بودهاند حتی وقتی کتاب ۸۰ درصد افزایش قیمت داشته باز هم خرید کردهاند.
* خب آنها چه تخفیف باشد چه نباشد میآیند.
سنگری: ما هم با آنها مشکلی نداریم.
قوامیان: نه منظور من، عموم مردم است. اصل قضیه مردم هستند که جو کتاب آنها را میگیرد و به کتابفروشی ها میآیند.
اربابی: برای چند درصد چنین اتفاقی افتاده است؟
قوامیان: من در کتابفروشی خودم بین ۳۰ تا ۴۰ درصد این اتفاق را دیدم.
اربابی: یعنی ۳۰ تا ۴۰ درصد مشتری گذری داشتید که مشتری ثابت شدند؟
قوامیان: بله در این طرحهای فصلی میآیند. به نظرم این تاتیتاتی کردن که دوستمان به آن اشاره کردند، خیلی خوب است.
سنگری: نه. این خوشبینانه است.
قوامیان: خانم سنگری، نباید مساله را کاملاً سیاه ببینیم! یک واقعیت را به شما بگویم. دولت برای ما هیچکاری نمیکند؛ مخصوصاً برای کتابفروشیها. رانتها همه برای ناشران است. صنف ما اول ناشر را میبیند بعد کتابفروش را. این را به خودشان هم گفتهام. اصلاً انگار کتابفروشی در صنف اتحادیهها وجود و صدایی ندارد.
سنگری: بله. من خودم در تشکل هستم.
قوامیان: اما چرا تشکل ایجاد نمیشود؟ چون اهرمی وجود دارد که نمیخواهد تشکل اتحادیهها به وجود بیاید. چون میدانند که کتابفروشیها ولینعمت ناشرین هستند. اگر کتابفروشیها نباشد نشر از بین میرود.
* آقای قوامیان شما وقتی طرح در کتابفروشی خودتان در قم اجرا میشود، تفاوت میزان فروش کتابهای ترجمه و تالیف را میبینید؟ این تفاوت مشهود است؟
من اصلاً این تخفیف ۱۵ و ۲۵ درصدی را قبول ندارم و در کتابفروشیام اعلام کردم که کلیه کتابهای تالیف و ترجمه با ۲۵ درصد تخفیف ارائه میشوند. اصلاً این کار را قبول ندارم. در تمام دنیا، کتاب ترجمه بیشتر از تالیف فروش میروند. اگر بخواهم کتاب تالیفی فروش برود، راهکارهایی دارد. مثلاً باید نویسنده را دعوت کنم، جشن امضا بگذارم و کارهایی از این دست انجام دهم. اگر کسی بخواهد کتاب تالیفی را بخرد، با ۱۰ درصد تخفیف یا یارانه بیشتر نمیخرد. آنموقعی هم که در طرح، بین کتاب کودک و غیرکودک تفاوت گذاشتند، من مخالف بودم.
* بگذارید در اینجای بحث بگویم که من مشکل اصلی را در خانوادهها میبینم. اگر بناست یک سوزن به دیگری بزنیم، یک جوالدوز هم به خودمان بزنیم. ما فقط سوزن را به دولت و دستگاههای مجری میزنیم. اما در شرایطی که خوراک فرهنگی بسیاری از خانوادهها را شبکه «من و تو» تامین میکند و بیشتر وقتشان را در فضای مجازی، به خواندن مطالب غیرمفید، حاشیهای و سطحی میگذرانند، فکر نمیکنم جایی برای کتاب باقی بماند. خوراکی که خانوادهها برای فرزندانشان تامین میکنند، باعث میشود احساس نیازی به کتاب نداشته باشند.
سنگری: همه چیز دست دولت است. امکانات، صدا و سیما، مساجد و مدارس همه دست دولت هستند. کتابفروشی هم یک هدف است که نشان برویم و بگوییم کمکاریاش این بود و آن بود. و نتوانسته مخاطب را جذب کند.
* همه چیز را گردن دولت نیاندازیم. نکته مهم احساس نیاز به کتاب است. ممکن است خانوادهای که پدرش کارگر است، شب جمعه بهجای رفتن به باغ و بستان و عَلَمکردن قلیان و دود، فرزندش را به کتابفروشی ببرد تا در آینده برای خودش کسی بشود. اما خب این رفتار عمومیت ندارد. کار ما از اصل و ریشه ایراد دارد؛ یعنی خانوادهها. بعد از دولت توقع داریم بیاید همه کارها را سروسامان بدهد. دولت هم اینمیان دارد دست و پا میزند. ما بارها این جمله را میشنویم که «مردم را به کتابفروشیها بکشانیم». به نظرم این صورت مساله است که ایراد دارد. درست است که رانتخواری میشود و باید بودجه ها را هدایت کرد اما آب از سرچشمه گل آلود است. و این لفظ تخفیف هم که برای طرح حمایتی فصلی استفاده شده، به نظرم به روانشناسی مردم برمیگردد. در این اقتصاد نفتی و یارانهای کشور، مردم ما مرتب دنبال بلیط رایگان یا تخفیفدار تئاتر و سینما، کتاب مفت و مجانی و هر کالای ارزان دیگر میگردند.
حسینی پور: رایگان.
* بله همینطور است. یه با قول شما رایگان.
حاجیتقی: من مخالفم. مردم مقصر نیستند. این مردم در چه سیستمی بزرگ شدهاند؟ بگوییم حداقل در ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته چه حمایتی از کتاب کودک و نوجوان شده است. من در نوجوانی کتاب میخواستم، یک سری کتابها در کانون پرورش فکری بود و ما مشترک بودیم. اوایل کتابهای خوبی بود ولی بعد همه کتابها به سمت ترجمه رفتند. خب چه کسی مردم را به این ترجمه عادت داده؟ من مخالف باز شدن در روی ادبیات ترجمه نیستم اما...
* خب قانون عرضه و تقاضا هم هست. کسی که کتاب چاپ میکند، میبیند مردم کتاب تالیفی را نمیخرند پس کتاب ترجمه چاپ میکند.
حاجیتقی: خب مردم این سلیقه را از کجا گرفتهاند؟ این عادت از کجا در آنها به وجود آمده؟ از کمبود و کمکاری در زمینه فرهنگ. شما از شبکه من و تو یاد کردید. خب علت رفتن به سمت این شبکه چیست؟ کم کاری رسانه ملی.
* بله درست است. رسانه ملی در مقاطعی بد کار میکند اما من اگر به خاطر بدبودن برنامههای صدا وسیما به منوتو پناه ببرم، یعنی دارم صورتمساله را پاک میکنم و خودم را گول میزنم. بد بودن صدا و سیما، نباید باعث شود من به سمت برنامههای مبتذل و سطحی بروم. بلکه من باید فعالانه به دنبال ارتقای سطح فرهنگیام باشم نه اینکه چون برنامه اینطرف خوب نیست به دامان برنامه بد آنطرف پناه ببرم.
حاجیتقی: خب ما با جمعیت عام سر و کار داریم. امثال همان کارگری که شما گفتید.
* خب همین مردم عام و همین کارگرها و کارمندها باید سطح فرهنگی خود را بالا ببرند. یعنی دغدغهاش را داشته باشند. نباید دیگران و دولت بیایند سطح فرهنگ آنها را بالا ببرند. حرف کلی من وجود احساس نیاز به کتاب و این ارتقای فرهنگی است. مردم ما تنبل شدهاند و توقع دارند دولت بیاید فرهنگشان را بالا ببرد. در حالی که باید خودشان از درون شروع کنند.
اربابی: حرف آقای حاجیتقی این است که ما اگر میخواستیم مردم کمتر به سمت کتاب ترجمه بروند، باید خودمان بیشتر تالیفی تولید میکردیم. شهید مطهری میگوید نباید یک جوان تشنه را بهصرف اینکه آب آلوده است، از آشامیدن منع کنی! نمیتوانی منع کنی!
حاجیتقی: حالا چرا اصلاً مردم باید کمتر ترجمه بخوانند. اصلاً باید ترجمه بخوانند.
الان چهقدر از کاغذی که وارد شده _ اگر فرض کنیم صرف کار کتاب شده _صرف ترجمه و چهقدرش صرف تالیف شده؟ خب بیشترش صرف ترجمه شده و خیلی از این ترجمهها، ترجمههای خوبی نیستند. ما اتفاقاً باید چشمه را درست کنیم، اما مشغول کار روی مظاهر چشمه هستیم. تولیدمان ایراد دارد. اربابی: بحث اصلی عدم توازن است. ما الان در تقاضای ترجمه ادبیات کودک و نوجوان ۸۰ درصد رشد داریم. حتماً تقاضایش وجود دارد که این رشد به وجود آمده. چرا تقاضا وجود دارد؟ چون بالانس و تعادل فرهنگی که حاکمیت باید ایجاد میکرده، به هم خورده. چرا؟ چون یا نخواسته و یا به غلط این بازار را کنترل و هدایتش کرده. تولیدی اتفاق نیافته، بلکه تحدید بوده که رخ داده است. یعنی به جای کنترل، تحدید انجام شده است.
من در مناظره رادیویی با انجمن صفنی داستاننویسان هم گفتم که این مساله، حکایت سروش و تلگرام است. دیگر نمیشود با تجویز گفت که از تلگرام استفاده نکنید و بروید سراغ سروش! میبینید مقدار زیادی هم پول و سرمایه صرف سروش میکنید، اما جواب نمیدهد. چیزی که به نظر من، نکته اصلی آقای حاجیتقی است، این است که ما نباید خیلی دستمان میان کار باشد و همهچیز را کنترل کنیم. نگوییم این را بخوانید، آن را نخوانید!
حاجیتقی: ما باید بستر را بسازیم.
اربابی: بله. بستری فراهم کنیم که ادبیاتمان اعتلا پیدا کند. الان چهقدر از کاغذی که وارد شده _ اگر فرض کنیم صرف کار کتاب شده _صرف ترجمه و چهقدرش صرف تالیف شده؟ خب بیشترش صرف ترجمه شده و خیلی از این ترجمهها، ترجمههای خوبی نیستند. ما اتفاقاً باید چشمه را درست کنیم، اما مشغول کار روی مظاهر چشمه هستیم. تولیدمان ایراد دارد.
ادامه دارد...