تقویت کتابفروشان به‌جای برگزاری نمایشگاه‌های کتاب استانی و تشکیل صنف سراسری برای پیگیری مطالبات ناشران و کتابفروشان کشور، از جمله موضوعات طرح‌شده در میزگرد طرح تابستانه کتاب بود.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: طرح تابستانه کتاب 98 روز پنجشنبه 3 مرداد به پایان رسید. براساس مشاهدات خبرنگار مهر استقبال مخاطبان این‌طرح با حضور آگاهانه و در پی انتفاع از تسهیلات آن در کتابفروشی‌ها حضور پیدا کرده و به خرید کتاب‌های تخفیف‌دار پرداختند. برخی از کتاب‌ها مثل آثار خارجی یا بعضی کتاب‌های ترجمه هم شامل یارانه‌ این طرح نمی‌شدند.

به‌هرحال با برگزاری نشست نقد و بررسی تابستانه کتاب و همه طرح‌های حمایتی فصلی موسسه خانه کتاب از کتابفروشی‌های کشور در خبرگزاری مهر، 3 کتابفروش، رئیس انجمن صنفی مترجمان شهر تهران و مدیرعامل خانه کتاب درباره این مساله به بحث و گفتگو پرداختند. در قسمت اول میزگرد که چندی پیش منتشر شد، دلایل موافقت و مخالفت کتابفروشان و رئیس انجمن صفنی مترجمان به‌طور مشروح مطرح شدند که از جمله آن‌ها می‌توان به گلایه از تفاوت میزان یارانه برای کتاب‌های تالیف و ترجمه در طرح، عدم تسویه زودهنگام با کتابفروشی‌ها و یا تبلیغ طرح در زمان نامناسب اشاره کرد.

در قسمت دوم و پایانی میزگرد، پاسخ‌های نیکنام حسینی‌پور مدیرعامل خانه کتاب به نکات مطرح‌شده (در قسمت اول) و همچنین جمع‌بندی هریک از حاضران در جلسه را خواهیم خواند. از جمله نکات مهمی که حسینی‌پور در این قسمت از میرگرد بیان کرد یکی این‌بود که اگر یک صنف سراسری در کشور وجود داشته باشد که مطالبات ناشران و کتابفروشان را دنبال کند، منجر به نتایج مثبت شود. مدیرعامل خانه کتاب همچنین درباره مساله اعتماد بین مردم و دولت صحبت کرد و گفت باید قراردادی مثل یک نشان استاندارد بین مردم و دولت وجود داشته باشد. مردم باید به دولت اعتماد کنند. او گفت دولت هم باید نقشش را درست بازی کند. به این‌معنی که ممیزی، سلیقه‌ای نباشد.

حسینی‌پور همچنین در این بخش از بحث و گفتگو درباره مساله تفاوت یارانه کتاب‌های تالیف و ترجمه، به شناوربودن طرح حمایت‌های فصلی خانه کتاب اشاره کرد و گفت: طرح شناور و قابل بازنگری است. چون اگر اصلاح نشود شاید منجر به تعطیلی‌اش شود. این شناور بودن یکی از خوبی‌های طرح است. او گفت اگر در این دوره از طرح نتیجه متفاوتی بین فروش کتاب‌های تالیف و ترجمه مشاهده نشود، امکان بازنگری و اصلاح میزان یارانه‌هایی که برای کتاب‌های تالیف و ترجمه در نظر گرفته شده،‌ وجود دارد.

یکی از جمع‌بندی‌های مهم این جلسه که همه حاضران روی آن اتفاق داشتند، تقویت کتابفروشی‌های استانی به جای برگزاری نمایشگاه‌های استانی کتاب بود. به‌این معنی که بودجه‌ نمایشگاه‌های استانی، اگر صرف کتابفروشی‌های شهری و محلی شود، خیلی بهتر است. به‌علاوه این‌کار موجب جلوگیری از قاچاق کتاب نیز خواهد شد. ارزش‌گذاری کیفی آثار حاضر در طرح‌های حمایت فصلی خانه کتاب هم از جمله پیشنهادات مطرح‌شده در این جلسه بود که حسینی‌پور با آن مخالفت کرد و گفت در صورت اجرایش ممکن است طرح آسیب ببیند.

در ادامه مشروح دومین بخش گزارش میزگرد بررسی طرح تابستانه 98 را می‌خوانیم:

* خب آقای نیکنام بخشی از صحبت‌های دوستان کتابفروش را درباره طرح‌های فصلی خانه کتاب شنیدیم. حالا پاسخ‌ها و صحبت‌های شما را می‌شنویم.

به نظرم یکی از حسن‌های چنین طرح‌هایی برگزاری همین نشست‌هاست. چون مسائل و دغدغه‌های کتابفروشان توسط رسانه‌ها عمومی می‌شود. شاید در همین گردهمایی‌ها باشد که رسانه‌ها بتوانند با کتابفروش‌ها صحبت کنند و دغدغه‌هایشان را مطرح به گوش دیگران برسانند. در حوزه فرهنگ هم البته توقع اثربخشی آنی نداریم. بلکه باید ذهنیت‌ها تغییر کند.

طی ۴۰ سالی که از انقلاب می‌گذرد، مستحضر هستید که در معاونت فرهنگی که دارد حوزه کتاب را در ایران مدیریت می‌کند، تا به حال خیلی ناشرمحور بوده‌ایم و حلقه‌های دیگر زنجیر نشر را ندیده‌ایم. به همین میزان هم ناشران در تصمیم‌گیری‌ها و تغییرات اثربخش و تاثیرگذار بوده‌اند. فضای کلی هم از آن‌ها اثرپذیر شده است. دوره وزارت دکتر صالحی بود که به کتابفروشی‌ها به عنوان یکی از حلقه‌های مهم نشر نگاه شد. البته نمی‌گویم به طور تمام و کمال نگاه شد اما بالاخره شروع ماجرا از این‌جا بود. من معتقدم از کسی که خلقِ اثر می‌کند تا فردی که دارد کتاب چاپ‌شده را می‌خواند، همه دست‌اندرکاران، در چرخه نشر قرار دارند. اما شاید نگاه بخش‌محور علت رشد نامتوازن ناشران کشورمان بوده است. در حالی‌که در دیگر نقاط جهان، وضعیت عکس است. _نمی‌گویم ناشر _ ولی ما ۱۷هزار دارنده پروانه نشر داریم؛ یعنی باید ۳ برابر این مقدار، کتابفروشی داشته باشیم اما خب این‌گونه نیست. در همه جای دنیا، تولیدکننده یک یا دو کارخانه است ولی پخش‌کننده زیاد است. در خوراک، صنعت و همه حوزه‌های دیگر همین است. به هر حال این رشد نامتوازن باعث شد در این‌دولت و دولت قبلی، وزارت ارشاد و دوران تصدی آقای صالحی، نگاه به سمت کتابفروشی‌ها برود.

* تمایل این نگاه به سمت یارانه‌ها چه‌طور بود؟

در قوانین بالادستی برنامه ششم تکلیف همه ما مشخص شده است. و گفته شده که یارانه را باید به مصرف‌کننده بدهید. قبل از برنامه ششم، یارانه به تولیدکننده داده می‌شد یعنی ناشران؛ و در قالب فیلم و زینک، کاغذ و یا خرید کتاب. حالا گفتند یارانه را به مصرف‌کننده بدهید. نکته‌ای که به خانم سنگری می‌گویم این است که در معاونت فرهنگی تدبیری اندیشیده شد که یارانه از کانال کتابفروشی به مصرف‌کننده برسد. این مساله، با این که یارانه را به کتابفروشی بدهیم فرق دارد. بنابراین تکلیف یارانه مشخص شده و قوانین بالادستی معین کرده که باید به دست مصرف‌کننده برسد. حالا این مصرف‌کننده دانشجو باشد، طلاب، مردم عادی و یا دانش آموز باشد. تفاوتی که در طرح‌های فصلی با نمایشگاه‌های کتاب و فعالیت‌های مشابه وجود دارد این است که ما به دانشجو و طلاب یارانه می‌دهیم ولی در طرح‌های فصلی، همه مردم ایران، فارغ از قومیت، جنسیت و هر طبقه‌بندی دیگر از یارانه منتفع می‌شوند؛ یعنی همه افرادی که شهروند ایران محسوب می‌شوند و کد ملی دارند.

خانم سنگری درباره تخفیف نکته‌ای گفتند. ما هم در دستور و نامه‌های مربوط به طرح‌های فصلی این لفظ را اصلا ح کرده‌ایم. توضیح آن‌که ما داریم یارانه می‌دهیم نه تخفیف. بله لفظ تخفیف سطح کار را تنزل می‌دهد. ما هم تخفیف نمی‌دهیم؛ یارانه می‌دهیم. در همه دنیا برای حوزه فرهنگ یارانه در نظر گرفته می‌شود.

* یعنی بخشی از قیمت کتاب را شما به عنوان دولت می‌پردازید و بخش دیگرش را مخاطب.

بله. همین‌طور است. دولت‌ها در همه‌جای دنیا برای حوزه فرهنگ هزینه کرده و یارانه می‌دهند. حالا ممکن است شکلش متفاوت باشد.

* پس شما می‌گویید در این طرح‌های فصلی تخفیفی داده نمی‌شود و اصطلاحا توی سر قیمت کتاب نمی‌خورد.

بله. ما تخفیف نمی‌دهیم. ما به مصرف کننده یارانه می‌دهیم که کتاب را با قیمت مناسبی خریداری کند. از قِبَل این‌که این اتفاق، دارد از کانال کتابفروشی رخ می‌دهد اتفاقات مثبتی می‌افتد. ۷۵ تا ۸۰ درصد منابع را که کتابفروش‌ها مستقیم از مخاطب می‌گیرند. ۲۰ تا ۲۵ درصد می‌ماند که به قول دوستان ۶ یا ۴ ماه بعد تسویه می‌شود. بنابراین یک نقدینگی در کتابفروشی رخ می‌دهد. نکته دوم این‌که مخاطب‌های جدیدی به کتابفروشی‌ها افزوده می‌شوند. من معمولا به کتابفروشی‌ها سر می‌زنم و با آن‌ها گفتگو می‌کنم. خودشان که در سنگر اول هستند، اذعان دارند که هنگام اجرای طرح، خیلی از مخاطبانِ جدید می‌آیند و پایشان به کتابفروشی باز می‌شود. خب البته نگه‌داشتن‌شان دیگر هنر کتابفروش است. ما سعی می‌کنیم کاری بکنیم که پای مردم به کتابفروشی باز شود، اما تداوم این حضور در طول سال، به هنر کتابفروشی‌ها بستگی دارد. درباره این که خانم سنگری گفتند این طرح چه فایده‌ای برای کتابفروشی‌ها دارد، باید بگویم تا پیش از طرح، خیلی از کتابفروشی‌ها به‌ویژه در خیابان انقلاب، در شرف تعطیلی یا رو به تغییر کاربری بودند ولی این طرح تا حدودی امیدوارشان کرد.

* به چه‌چیزی امیدوارشان کرد؟

که دولت دارد به کتابفروشی‌ها فکر می‌کند. از قِبَل همین طرح‌های فصلی بود که بسیاری از مشکلات کتابفروشی‌ها رو آمد و در سطح تصمیم‌گیری مطرح شد. این طرح‌ها منجر به تشکیل به کارگروهی در معاونت فرهنگی شدند که در آن، تسهیلات به کتابفروشی‌ها اختصاص پیدا کند نه ناشران. و کتابفروشی‌های محلی در استان‌های محلی رونق گرفتند. به عبارتی این‌طرح منجر به تاسیس کتابفروشی‌های مختلف در شهرهای مختلف _ خارج از تهران _ شد.

من نکته‌ای را که درباره تاخیر در پرداخت‌ها گفتند، قبول دارم. البته ترجیح‌مان این است که در حداقل زمان،‌ سهم کتابفروشی‌ها پرداخت شود ولی همان‌طور که آقای‌حاجی‌تقی گفتند، ما در ایران زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که شاید فرهنگ در اولویت نباشد اما ما باید کار کنیم و فرهنگ را در اولویت قرار بدهیم. الان ۴ ماه از سال گذشته است. پس چرا سازمان مدیریت تخصیص یارانه نمی‌دهد؟ آیا حوزه‌های دیگر هم همین وضع را دارند؟ هنوز یک ریال هم به حوزه یارانه نشر اختصاص داده نشده است. این‌ مسائل هم باید در این نشست‌ها مطرح شوند.

ترجیح ما برای تسویه با کتابفروشی‌ها، حداقلِ زمان ممکن است اما واقعیت این است که وقتی تخصیص اعتبارها به وزارت ارشاد بیاید، باید برویم و چانه بزنیم. به همین‌دلیل، زمان ۴ تا ۶ ماه را مطرح کرده‌ایم و تلاش می‌کنیم به ۶ ماه نرسد با هر زوری که می‌توانیم تسویه حساب کنیم.

* زمان ایده‌آل مورد نظرتان چند وقت است؟

اولویت ما این است که حداکثر یک ماه بعد از پایان اجرای طرح، تسویه کنیم. تسویه خریدِ کتاب از ناشرها هم که در ارشاد انجام می‌شود، حدود ۵ تا ۶ ماه طول می‌کشد. این چرخه شاید چرخه معیوبی است که از سازمان مدیریت شروع می‌شود. اگر یارانه موجود باشد، حتما سریع‌تر پرداخت می‌شود. اگر امروز به خانه کتاب پرداخت شود، ظرف ۴ تا ۵ روز کل عملیات بانکی‌اش را انجام می‌دهیم. یعنی این‌طور نیست که پول را به خانه کتاب بدهند و خانه کتاب برود آن را جای دیگری سرمایه گذاری کند. بعد از مدتی هم پول را به کتابفروشی‌ها بدهد. حداقل در زمان حضور من در خانه کتاب اصلا چنین اتفاقی نیافتاده است. زمانی که تخصیص اعتبار می‌شود، پول همان‌جایی می‌رود که بنا بوده برود.

* سقف طرح تابستانه کتاب، برای هر شهروند ۱۲۰ هزار تومان است. این سقف برای چیست؟ آیا به دلیل کمبود بودجه و اعتبار است؟ به دلیلِ همین مشکلات اعتباری است که شما می‌گویید؟

ما یک ردیف بودجه در ایران داریم که یارانه مورد نظر ما در آن است؛ یارانه نشر و مطبوعات؛ مثل یک صندوق ذخیره مشترک. این یارانه را اگر در طرح فصلی استفاده نکنیم، حذف نمی‌شود اما در مسیر دیگری هزینه می‌شود. می‌تواند برای برگزاری نمایشگاه، خرید کتاب یا برنامه‌های دیگر باشد. هر سال عدد و رقمش متفاوت است و به‌خاطر وضعیت کشور نوسان دارد. اما به‌هرحال وجود دارد. به ما گفته‌اند در سال ۹۸ میزان یارانه‌ای که برای طرح‌های فصلی در نظر گرفته شده، ۷ میلیارد تومان است. ما باید این ۷ میلیارد را تدبیر و مدیریت کنیم. می‌توانیم برای یک طرح هزینه‌اش کنیم. اگر این ۷ میلیارد را برای تابستانه می‌گذاشتم، بدانید که ۶۵۳ کتابفروش می‌توانستند جذبش کنند. اما باید تدبیر کنیم با همین مبلغ تا پایان سال بتوانیم دو یا سه طرح دیگر هم اجرا کنیم که مردم را به کتابفروشی‌ها بکشیم. حتی به‌دنبال این رفتیم که در طرح، مشارکت سایر سازمان‌ها را داشته باشیم. یعنی فقط ارشاد نباشد و سازمان‌های دیگر هم باشند. اعلام هم کردیم. چرا فلان کارخانه برای کارگرهایش، برود در کارخانه نمایشگاه بزند که کتاب‌های ۵۰ درصد تخفیف عرضه می‌کند. خب طرح اعتباری با کد ملی را اجرا کنید که خود کارگر بیاید کتابش را انتخاب کند. زمانی که خود کارگر انتخاب کند، یک‌سری اطلاعات به شما داده می‌شود که ما براساس‌شان یک بانک اطلاعاتی درست کردیم اما متاسفانه هیچ‌کس از این اطلاعات استفاده نکرد؛ نه ناشران و نه تصمیم‌گیرندگان.

* فایده بانک اطلاعاتی مورد نظر در چیست؟

مثلا ایران خودرو ۲۰ هزار کارگر دارد. در نتیجه استفاده از این بانک اطلاعاتی مشخص می‌شود که این کارگران به چه کتاب‌هایی تمایل دارند.

* یعنی ناشران و کتابفروشان ما با عدم استفاده از این اطلاعات، جامعه مخاطب را شناسایی نمی‌کنند.

نمی‌آیند بگویند آقا آمار مخاطبان ما را بده! تحلیل رفتار مشتریان خود را نمی‌خواهند. در این طرح‌ها چنین امکانی وجود دارد که افراد بیایند تحلیل کنند و برای مخاطبان برنامه‌ریزی کنند. یعنی بفهمند زیر پوست شهر چه اتفاقی دارد می‌افتد. منتهی نه ناشران، نه کتابفروشان از این آمارها استفاده نمی‌کنند. اعلام هم کردیم که آمادگی داریم آمار طرح‌های فصلی را در اختیار کتابفروشی‌ها قرار بدهیم تا با مخاطبان خود درگیر شوند. اما کدام ناشری آمده بگوید فلان کتاب ما پرفروش شده، برویم رویش برنامه‌ریزی کنیم؟ از طریق همین بانک اطلاعاتی، ما اطلاعات مفیدی درباره قاچاق کتاب استخراج کردیم.

بخشی از این کارها دولتی است؛ بخشی هم صنفی است. یعنی فقط این نیست که خانه کتاب به تنهایی بر همه این کارها فائق بیاید. خیلی از مسائل صنفی هستند و متاسفانه ما در کشورمان، صنفِ کلی نداریم و صنف‌ها استانی هستند* چه‌طور؟

یک ناشر از ما پیگیری کرد. کتابش در زاهدان فروش رفته بود. گفت من اصلا کتابم را در زاهدان عرضه نکرده‌ام. وقتی پیگیری کردیم متوجه شدیم کتاب عرضه‌شده در زاهدان قاچاق کتاب آن ناشر بوده است. بنابراین می‌شود این ردیابی‌ها با این بانک اطلاعاتی انجام داد. بالاخره در هر دوره طرح، اطلاعات زیادی گردآوری شده و بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزارنفر آمده‌اند کتاب خریده‌اند. بعضی‌ها ثابت و افراد حرفه‌ایِ کتابخوان هستند؛ برخی دیگر هم ثابت نیستند. در مجموع در ۱۰ دوره‌ای که طرح حمایت‌های فصلی را اجرا کردیم، یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر آمده‌اند در کتابفروشی‌ها کتاب خریده‌اند.

نکته دیگری که دوستان اشاره کردند، این بود که بتوانیم بخشی از یارانه‌ها را به سمت تبلیغات طرح ببریم. راستش این نافی این نیست که ما این کارها را انجام داده‌ایم. ما در کنار اجرای طرح در برنامه ششم، اولویت‌هایی برای کتابفروشی‌ها پیش بینی کرده‌ایم. مثلا این که هزینه‌های آب‌وبرق و گاز برای کاربری فرهنگی محاسبه شود. در حوزه تبلیغات، مکاتباتی با صدا و سیما و سازمان زیباشناسی داشتیم. بخشی از این کارها دولتی است؛ بخشی هم صنفی است. یعنی فقط این نیست که خانه کتاب به تنهایی بر همه این کارها فائق بیاید. خیلی از مسائل صنفی هستند و متاسفانه ما در کشورمان، صنفِ کلی نداریم و صنف‌ها استانی هستند. مثلا می‌گوییم اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران یا قم. درست است که شاید مشکلات تهران با قم متفاوت باشد اما خیلی از مشکلات هم شبیه‌به‌هم هستند. به نظرم اگر یک صنف سراسری وجود داشته باشد که مطالبات ناشران و کتابفروشان را دنبال کند، منجر به نتایج مثبت شود. دوستانمان از قم در جلسه حضور دارند و می‌توانند شهادت بدهند که از قِبَل همین طرح‌ها، بخشی از پروانه کسب‌ها ساماندهی شد.

* یعنی چه اتفاقی افتاد؟

بخشی از پروانه کسب‌هایی که کتابفروشان داشتند متفاوت بود. تهران یک اسم داشت، قم یک اسم داشت. پس توجه کنیم که از جمله اتفاقات مثبت این طرح‌ها فقط جنبه‌های مالی نیست. جنبه‌های ساماندهی و اطلاع‌رسانی هم هست.

این‌که بعضی از دوستان، کلا با یارانه موافق نیستند بله؛ در طرح‌های قبلی هم پای صحبت‌شان نشسته و از آن‌ آگاه شده‌ام. این یک‌بحث است، اما واقعیت چیز دیگری است. ما جامعه‌ای هستیم که آب و برق و نان و همه چیزمان را با یارانه پرداخت می‌کنیم. همه داریم از یارانه استفاده می‌کنیم و در همه وجوه زندگی شخصی و عمومی‌مان هم ریشه دوانده است. در عرصه فرهنگ، یارانه کاغذ زمانی خیلی زیاد بود و پیش از سال ۸۶ حذف شد. من محاسب کردم و به دوستان گفتم اگر همان یارانه را الان در سال ۹۸ می‌دادند، یارانه ما باید بالای ۵۰۰ میلیارد تومان می‌شد. اما کجا رفت؟ به مسیر دیگری رفت و وارد سیستم حوزه نشر نشد. این یارانه شاید الان در حوزه برق یا آب باشد اما اگر حذف نمی‌شد _و با قیمت قبل از سال ۸۶ محاسبه‌اش می‌کردید، امروز به معاونت فرهنگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان یارانه داده می‌شد. بنابراین اگر یارانه طرح حذف شود، اتفاق خاصی نمی‌افتد؛ تزریق می‌شود به حوزه دیگر. اما آیا تشخیص دوستان این است که باید حذف و در حوزه دیگری هزینه شود؟ به نظرم در کشوری که ما داریم با یارانه همه وجوه زندگی را مدیریت می‌کنیم، وظیفه دولت است که به حوزه نشر کمک کند.

نیکنام حسینی‌پور

* که چه بشود؟ چه‌طور باید کمک کند؟

که کتاب در سبد خانواده قرار بگیرد وگرنه خیلی از خانواده ها در اولویت‌شان نیست کتاب بخرند. چون درگیر مشکلات اولیه و مواد اساسی هستند.

* پس شما می‌گویید بودن این‌یارانه بهتر از نبودنش است.

من می‌گویم ما حتما به یارانه کتاب نیاز داریم اما نحوه مصرفش اهمیت دارد. به اذعان اکثر قریب به اتفاق ناشران و کتابفروشان، کم‌انحراف‌ترین برنامه برای هزینه یارانه، همین طرح‌های فصلی است. در همین طرح تابستانه فعلی، یارانه بین ۶۵۳ کتابفروشی درسراسر کشور توزیع شده است. هر کتابفروشی به‌طور متوسط ۵ میلیون تومان سهم دارد. اصلا بگوییم انحراف هم داشته باشد. در این‌صورت می‌گوییم اصلا این پول را می‌خواهیم به کتابفروشی‌ها بدهیم برای پول آب و برق و گازشان. در حالی‌که این طرح‌ها با حداقل انحراف اجرا می‌شوند.

* نتیجه چیست؟ در حالت ایده‌آل به‌نظرتان چه دستاوردی دارد؟

اتفاقی که می‌افتد این است که کتاب است که دارد خرید و فروش می‌شود.

نکته بعدی درباره تفاوت کتاب‌های ترجمه و تالیف در بحث است. واقعیت این است که قبل از این هم، در حوزه کودک و بزرگسال این تفاوت وجود داشت. بالاخره دولت یا وزارت ارشاد یک سری اولویت‌هایی دارد. شاید این اولویت‌ها تفاوت چندان معناداری با اولویت‌های دیگران نداشته باشند ولی یک مساله هم این میان هست که براساس آن داریم نشان می‌دهیم رویکرد وزارت ارشاد حمایت از آثار تالیفی است. ما نافی چاپ و توزیع آثار ترجمه نیستیم. می‌شود برای کم شدن عرضه آثار تالیف آسیب‌شناسی کرد یا درباره این‌که اگر هم اقبالی هست، مربوط به آثار تالیفی ۳۰ سال پیش است، بحث و گفتگو کرد. اما مردم ما نشان داده‌اند اگر اثر خوبی چاپ شود، تمایل و رغبت به آن وجود خواهد داشت. نمونه بارزش در نمایشگاه امسال کتاب تهران بود؛ کتاب آقای شفیعی کدکنی درباره عطار که در نمایشگاه فروش رفت و پس از نمایشگاه هم خیلی فروش داشت.

ما این تفاوت درصد تخفیف را برای این در نظر گرفتیم که از آثار تالیفی حمایت کنیم؛ و به‌طور غیرمستقیم از نویسندگانشان. امیدواریم نهادهای دیگر هم در حوزه تالیف به کمک بیایند. در کنارش هم، نویسندگان ما باید در کتابفروشی‌ها و برنامه‌های فرهنگی حضور پیدا کنند.

درباره این بحث هم که گفته شد مردم در زمان اجرای طرح، به تخفیف عادت می‌کنند؛ پیش‌تر هم عده‌ای از کتابفروش‌ها گفته بودند که نباید مردم را عادت بدهیم. راستش ما هم خواهان چنین‌چیزی هستیم اما نمی‌توانیم واقعیت روز را نادیده بگیریم. یکی از مسائلی که برای عادت‌نکردن مخاطبان در نظر گرفته‌ایم این است که زمان اجرای طرح، متغییر و شناور است. یعنی این‌طور نیست که بگوییم هر تابستان از 25 تیر تا 3 مرداد طرح را اجرا می‌کنیم. بیشتر هم سعی می‌کنیم اجرای طرح در تاریخ‌هایی باشد که دوران رکود کتاب هستند. مثلا تابستان، برهه‌ای است که نمایشگاه کتاب تمام شده و بازار کتاب یک افت محسوس دارد. از طرفی در شرایط فعلی، نوسانات قیمت کاغذ باعث افت فروش مضاعف کتاب شده است. نتیجه همه این عوامل باعث شد تا تابستانه امسال را با هر زحمتی که بود اجرا کنیم. شاید هم اگر برگزار نمی‌کردیم، کسی گلایه نمی‌کرد یا سوالی نمی‌پرسید. ما هم شاید راحت‌تر بودیم و از پاسخ‌گویی به نهادهای مختلف راحت می‌شدیم اما خواستیم که طرح را اجرا کنیم.

* خب تا این‌جا، این شد پاسخ‌های آقای حسینی‌پور به موارد مطرح‌شده. به ادامه بحث پیشین برگردیم.

آقای اربابی گفتند باید سرچشمه را درست کنیم اما مشغول کار روی مظاهر چشمه هستیم. ببینید در سال‌های پیش و کمی پس از انقلاب، مردم احساس نیاز می‌کردند. یعنی نسبت به عقاید و اتفاقات اطرافشان حساس و جدی بودند. به‌همین دلیل این نیاز را حس می‌کردند که باید درباره مارکسیست‌ها یا مسلمانان کتاب بخوانند. به‌همین‌دلیل جلوی دانشگاه تهران، از جمعیت کتابخوان پر می‌شد. چه کارگر، چه معلم و هر شغل دیگر، مردم کتاب می‌خواندند. تیراژ کتاب‌ها هم بسیار بالا بود. اما حالا شاید ذائقه و سبک زندگی‌ها عوض شده و باید جمیع شرایط را مد نظر داشت.

اربابی: مساله‌ای که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که طی چند دهه گذشته روند گسترش آثار وارداتی در جامعه ما و همه ابعاد فرهنگی، رشد زیادی داشته است؛ فیلم، موسیقی، شعر، کتاب و حتی واژگانی که در مکالمات روزمره به کار می‌بریم.

سنگری: خب وقتی فرهنگ سفارشی بشود، این‌طور می‌شود دیگر!

اربابی: دقیقا. وقتی تجویز می‌کنی، این‌طور می‌شود. در جلسه همفکری‌ای هم که برای طرح تابستانه داشتیم، به دوستان گفتم که این تفاوت رقم یارانه برای کتاب‌های ترجمه و تالیف یک نماد است؛ نمادی برای نخواندن. وقتی شما روی پوستر این‌طور می‌زنید، یعنی بیایید بیشتر ترجمه بخوانید و سراغ تالیف نروید! در جامعه ما نسبت به تجویز، این‌طور واکنش نشان داده می‌شود. ما بستر را فراهم نکرده‌ایم. بلکه سعی کرده‌ایم آب را از همان پایین رودخانه تمیز کنیم.

* البته درباره مساله سفارشی بودن تولیدات باید به یک نکته اشاره کنیم و آن هم این‌که تولید سفارشی باید باشد اما نباید جا را برای غیرسفارشی تنگ کند. بالاخره هر دستگاه و حاکمیتی، تولیدات سفارشی خودش را دارد. اما همان‌طور که گفتم این تولیدات نباید جا را برای تولیدات دیگر تنگ کنند.

سنگری: تولید سفارشی جا دارد. ادبیات باربر نیست که بخواهد بار هر عقیده‌ای را به دوش بکشد و به گوش مخاطب برساند. ادبیات باید ناب باشد. وقتی از این ناب بودن دور شود و بنا باشد چیزی را با استفاده از عواطف و احساسات انسانی منتقل کند، اعتماد مخاطب از بین می‌رود. یک سری «بکن نکن» و «باید و نباید» اعتماد را سلب می‌کند. در نتیجه مخاطب باورش را نسبت به این کالا یعنی کتاب، از دست می‌دهد. الان مخاطب از در کتابفروشی وارد می‌شود و به من می‌گوید کتاب بدون سانسور چه دارید؟ خب من چگونه می‌توانم اعتماد این مخاطب را جلب کنم؟

* این پدیده ای است که در زمینه کتاب قاچاق خیلی نمود دارد.

قوامیان: این شگرد همان کسانی است که کتاب را قاچاق می‌کنند.

سنگری: بله. فرد قاچاقچی اسم کتابش را می‌گذارد بی‌سانسور و می‌فروشد.

اربابی: در تکمیل حرف خانم سنگری، شما وقتی هزار تومان دارید، نمی‌آیید ۵۰۰ تومانش را سفارشی کار کنید. من با خیلی از دستگاه‌ها کار کرده‌ام. همه عموما می‌گویند بودجه‌مان کم شده اما همین بودجه کم‌شده، صرف کارهای سفارشی می‌شود و هزینه بسترسازی نمی‌شود. همان بودجه محدود و کمِ سازمان‌های دولتی، چندبرابر بودجه نهادهای خصوصی است.

ما در کتابفروشی، نسخه‌های افست و واقعی‌ کتاب «دو قرن سکوت» دکتر زرین کوب را کنار هم می‌گذاریم و به مخاطب می‌گوییم «ببین این همان است فقط یک یا دو صفحه نوشته آقای مطهری را اضافه دارد. کم ندارد.» من این مساله را چندبار برای چند مشتری توضیح داده‌ام

* بله. ممیزی سلیقه‌ای به سوءاستفاده از مردم و قاچاق کتاب منجر می‌شود اما باز هم در نظر داشته باشید که روی دیگر ماجرا، روانشناسی مردم ماست که کارآگاه‌بازی و مرموز بودن را دوست دارند. یعنی دنبال نسخه بی‌سانسور هستند. ممکن است کتابی اصلا سانسور نشده باشد ولی مردم دنبال نسخه بی‌سانسورش باشند.

اربابی: نمی شود این بحث را مستقل دید. این بحث هم توام با بحث قبلی و مربوط به فضایی است که در آن زندگی می‌کنیم. یعنی فضا طوری شده که ما علاقه‌مندیم برویم صحت و سقم چیزی را که شنیده‌ایم از یک منبع دیگر بشنویم.

سنگری: ما در کتابفروشی، نسخه‌های افست و واقعی‌ کتاب «دو قرن سکوت» دکتر زرین کوب را کنار هم می‌گذاریم و به مخاطب می‌گوییم «ببین این همان است فقط یک یا دو صفحه نوشته آقای مطهری را اضافه دارد. کم ندارد.» من این مساله را چندبار برای چند مشتری توضیح داده‌ام. این یکی از کارهای کتابفروش است که مشتری را مجاب کند.

حسینی‌پور: بعد از انقلاب، دولت‌های مختلفی سر کار بوده‌اند. به نظرم چون نگاه دولت‌ها متفاوت بوده، شکاف بین مردم و دولت گاهی زیاد و گاهی هم کم شده است. این شکاف از مشروطه وجود داشته و بعد از انقلاب هم در یک دولت زیاد شده و در دولت بعدی کم. در مقطعی دولت در حوزه فرهنگ به مردم نزدیک بوده و در مقطع دیگر دور. آمارها همین را می‌گویند. مثلا در دولت اصلاحات، به‌خاطر فضای بازی که ایجاد می‌شود، تیراژ کتاب و مجلات با زمان ابتدای انقلاب و قبل از انقلاب برابری می‌کند اما در دولت دیگر سیاست‌ها انقباضی می‌شود و این رقم کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب بازار قاچاق پروار می‌شود. در صورتی که شاید اصلا یک کتاب ممیزی نشده باشد ولی چون فضای ذهنی این‌طور القا می‌کند و مردم این آمادگی را دارند، دنبال نسخه بی‌سانسورش می‌گردند. شما این وضعیت را در تئاتر، سینما، موسیقی و دیگر حوزه‌های فرهنگ و هنر هم می‌بینید.

مردم دنبال کالایی هستند که خارج از سیستم کنترل دولت، بیرون آمده باشد. در صورتی که مردم اگر دولت را از خودشان بدانند، اعتماد می‌کنند. دولت هم که خیرخواه مردم است. اما این شکاف همچنان وجود دارد و هنوز اثرش را در بی‌اعتمادی مردم می‌گذارد. این شکاف را باید از نظر سیاسی و فرهنگی حل کنیم. شما اگر نشان استاندارد روی کالایی نباشد، آن را نمی‌خرید یا حداقل اگر ناچار شوید بخرید، با رغبت نمی‌خرید. ته ذهنتان این است که حتما یک عیبی دارد. شاید نشان استاندارد تقلبی روی کالا خورده باشد، اما ذهن شما را آسوده می‌کند. می‌خواهم بگویم در حوزه فرهنگ هم باید همین‌طور باشد. یعنی قراردادی مثل یک نشان استاندارد بین مردم و دولت وجود داشته باشد. مردم باید به دولت اعتماد کنند. از آن طرف هم دولت باید نقشش را درست بازی کند. یعنی ممیزی، سلیقه‌ای نباشد. یعنی کتابی که بیرون می‌آید من و شما و هرکس دیگر بتواند با صدای بلند در خانواده‌اش بخواند.

قوامیان: یک‌بار از مسئولان خانه کتاب، آمار کتاب‌هایی را که پیش از انقلاب چاپ می‌شد و الان چاپ نمی‌شوند، جویا شدم. تعدادشان خیلی کم بود. یعنی تاثیرگذاری‌شان در بازار نشر کم بوده است.

اربابی: در مورد بحثی که درباره وارداتی‌بودن فرهنگ در دهه‌های گذشته کردم، یک نمونه موفق داریم؛ حداقل از نظر اقتصادی و نه فرهنگی. ولی بد نیست به آن توجه کنیم. اوایل دهه ۷۰ موسیقی رایج در کشور ما یا سنتی بود یا کاملا وارداتی و غیرمجاز. اما یک حرکت آگاهانه اتفاق افتاد و این فرض ذهنی که موسیقی پاپ غنا و غیرمجاز است، کنار گذاشته شد. در نتیجه شرایطی بر موسیقی کشور حاکم شد که خیلی‌ها گفتند موسیقی داخل فرقی با آن موسیقی‌های خارجی یا لس‌آنجلسی ندارد و شاید حتی بدتر هم باشد. نتیجه کلی هم این بود که یک رونق اقتصادی بسیار نجومی در صنعت موسیقی کشور به وجود آمد. چرا؟ چون گفته شد تویی که داخل کشور هستی، می‌توانی تولید داشته باشی! پس هرچه می‌توانی تولید کن! اگر به آمارهای کنسرت‌هایی که این‌روزها برگزار می‌شوند، دقت کنید، متوجه میزان موفقیت و رونق موسیقی داخلی کشور می‌شوید. حالا اگر همین الگو را با ملاحظات فرهنگی و محتوایی بیشتر، درباره حمایت از کتاب‌های تالیفی‌مان به کار بگیریم، چه می‌شود؟

خیلی از مولفان و داستان‌نویسان کشور ما در حال حاضر دستشان بسته‌تر از نویسندگان خارجی است. یعنی تیغ ممیزی دست نویسنده داخلی را بیشتر می‌برد تا نویسنده خارجی و کتاب ترجمه را. اما از یک‌طرف نمی‌گذاریم نویسندگان داخلی کارشان را درست انجام بدهند و از طرف دیگر کتاب ترجمه را با شکل و ظاهری زیبا و شکیل تولید می‌کنیم. خب مشخص است که اگر برای کتاب تالیفی 30 درصد هم تخفیف بگذاریم، مخاطب سراغش نمی‌رود. اگر می‌خواهیم طرح‌های حمایت فصلی موفق باشند، باید به محتوا هم توجه کنیم.

سنگری: البته امروز ترجمه‌های افتضاح هم کم نداریم.

اربابی: ما باید در زمینه ادبیات ایرانی، علاوه بر توجه زیرساختی به تولید، به محتوا هم توجه کنیم. قطعا باید مولفه‌های زیادی را در آن وارد کنیم. در طرح‌های حمایت فصلی، هر تالیف یا ترجمه‌ای را وارد نکنیم. رشد زیادی در چاپ کتاب‌های ترجمه به چشم می‌آید اما به قول خانم سنگری، ترجمه‌های بد و افتضاح هم زیاد اند. بنابراین به نظر من هر تالیف یا ترجمه‌ای را نباید در طرح حمایت‌های فصلی خانه کتاب وارد کرد.

* یعنی کتاب‌هایی که اعتماد مخاطب را خدشه‌دار می‌کنند، از فهرست خط بزنیم؟

بله. کتاب‌هایی که اعتماد را خدشه‌دار و همه‌چیز را نابود می‌کنند. ما به همین‌دلیل طرح نقد ترجمه را با همکاری خانه کتاب شروع کرده‌ایم که در آن، مبنا را برای کیفیت‌سنجی روی نقد علمی گذاشته‌ایم. اگر نقد به‌صورت جدی، حرفه‌ای و گسترده با حجم بالا اتفاق بیافتد، زمینه را برای اعمال فشار برای محتوا فراهم می‌کند. نتیجه این می‌شود که ترجمه بد را مشخص کنیم و کنار بگذاریم.

حاجی‌تقی: کنار نگذاریم؛  به مخاطب آگاهی بدهیم. در نتیجه از این ترجمه‌های بد استقبالی نمی‌شود.

اربابی: بله. واقعا حیف درخت و کاغذ برای برخی از کتاب‌ها! باید چنین کتاب‌هایی را کنار گذاشت. تعارف را هم باید کنار بگذاریم. یعنی یک مرحله جلوتر باید یک فیلتر بگذاریم؛ چون بخشی از بحث، آگاهی است و بخشی هم فشار روانی روی ناشر.

سنگری: مرحله اول این است که با کتاب‌سازی برخورد بشود.

حاجی‌تقی: در بحث کتاب‌سازی و ربطش به این‌طرح‌ها، باز به معضل قاچاق کتاب می‌رسیم. اغلب، جای این کتاب‌ها در کتابفروشی‌ها نیست. همین‌جاست که می‌گویم مسیر صحیح تخصیص یارانه، همین طرح‌های حمایت فصلی است. جای این‌کتاب‌ها به‌طور عمده روی میز نمایشگاه‌های استانی است. ناشرانی که برای این کار به وجود می‌آیند، ناشران خانوادگی، ناشران نمایشگاهی، نمایشگاه‌های استانی، مسجدی، مترویی، کنار خیابانی همه باعث و بانی و مجموعه‌عوامل قاچاق کتاب هستند. چنین کتاب‌هایی ساخته دست این عوامل هستند اما الان به ۱۰ کتابفروشی بروید. یک نمونه از این کتاب‌ها روی میز کتابفروشی نمی‌آید؛ حتی اگر مشتری بخواهد.

حسینی‌پور: قابل ردیابی هم هستند.

* به نظرتان این طرح های حمایتی کمکی به جلوگیری از توزیع این کتاب‌های قاچاق می‌کند؟

حاجی‌تقی: بله. مسیر بودجه‌ای که به نمایشگاه‌های استانی می‌رود، نتیجه‌اش می‌شود این کتاب‌سازی‌ها و ناشرهای ناشرنما. بنابراین اگر این بودجه به همین یارانه فصلی تزریق شود، می‌تواند به جلوگیری از گسترش کتاب قاچاق کمک کند. در این نمایشگاه‌ها ناشرِ ناشرنما یک شاگرد می‌فرستد تا کتاب‌هایش را بفروشد اما منِ کتابفروش وقتی می‌بینم کتابفروشی شلوغ شده از دفترم بیرون می‌آیم و با مشتری‌ها به گپ و گفت مشغول می‌شوم و درباره کتاب‌ها صحبت می‌کنیم. یعنی در کتابفروشی، آن هیجانی که بریزند در نمایشگاه و بخواهند بی‌هدف کتاب بخرند، وجود ندارد.

اربابی: این‌طور (در کتابفروشی) تعامل بهتری شکل می‌گیرد.

مسیر بودجه‌ای که به نمایشگاه‌های استانی می‌رود، نتیجه‌اش می‌شود این کتاب‌سازی‌ها و ناشرهای ناشرنما. بنابراین اگر این بودجه به همین یارانه فصلی تزریق شود، می‌تواند به جلوگیری از گسترش کتاب قاچاق کمک کندحاجی‌تقی: در ابتدای صحبت اشاره کردم که برخی می‌گویند چرا طرح‌های فصلی از کتاب‌های رمان‌ و به‌ویژه رمان عاشقانه حمایت می‌کند؟ ببینید طرح حمایت نکرده، طرح شفاف‌سازی کرده که مردم ما در حال حاضر این کتاب‌ها را می‌خواهند. آقای حسینی‌پور گفتند آمارهای ارزشمندی دارند. خب بیاییم از این آمارها استفاده کنیم. البته دست‌کاری نکنیم. نگوییم چون میزان مطالعه ترجمه بیشتر است، درصد تخفیف تالیف را بیشتر کنیم. این دستکاری است. اتفاقا به نظر من بهتر است این درصد تخفیف در یک دوره از اجرای طرح مساوی باشد. بعد یک سال یا دوسال کار فرهنگی کنیم و در دوره‌های بعدی طرح ببینیم چه تغییری ایجاد شد. به نظرم آن اختلاف در درصد تخفیف، کمی دستکاری آمار به وجود می‌آورد.

حسینی‌پور: من مخالفم. چون این لفظ دستکاری آمار موجب سوءتفاهم می‌شود. ما با این طرح، واقعیت جامعه را به‌صورت عریان نشان دادیم. ما در آمار دستکاری نمی‌کنیم. اگر این کار را بکنیم می‌توانیم بگوییم آثار تالیفی فروش بیشتری داشته‌اند. من هم گفته‌ام که علی‌رغم حمایتی که ما از تالیف کردیم، تفاوت معناداری بین فروش ترجمه و تالیف رخ نداده است. اگر به این جمع‌بندی برسیم که اتفاقی نمی‌افتد و تغییری ایجاد نشده، قطعا در دوره طرح بعدی تجدیدنظر می‌کنیم؛ شاید با یک رویکرد دیگر. چون آمارها را بعد از اجرای طرح روی سایت خانه کتاب می‌گذاریم؛ خیلی شفاف و با تفکیک آثار تالیف و ترجمه. من حتی به دوستانم گفتم اسامی کشورهای صاحب‌اثر را هم استخراج کنند تا بفهمیم کدام کشورها در ایران بیشتر خواننده دارند.

حاجی‌تقی: اجازه بدهید توضیح بدهم که سوءتفاهم نشود. اصلا منظور من دست‌کاری در آمارها نیست. می‌گویم اگر کسی برود به خاطر تخفیف کتاب تالیفی بخرد، باعث می‌شود آمار واقعی تغییر کند.

حسینی‌پور: ما دنبال این قضیه رفته‌ایم. احساس ما هم این است که شاید یک سری انحراف‌ها در اجرای طرح رخ می‌دهد. در این زمینه داریم راستی‌آزمایی می‌کنیم. نمی‌گوییم کارمان بی‌اشکال است. اگر احساس کنیم انحراف دارد زیاد می‌شود، میزان یارانه تالیف و ترجمه را یکسان می‌کنیم. طرح شناور و قابل بازنگری است. چون اگر اصلاح نشود شاید منجر به تعطیلی‌اش شود. این شناور بودن یکی از خوبی‌های طرح است.

اربابی: این نکته هم در ادامه فرمایش شما، قابل بیان است که خودش، موضوع یک پژوهش جدید است. یک تشکل صنفی مثل انجمن داستان‌نویس‌ها می‌آید و می‌گوید اگر این کار را بکنید(رقم تخفیف تالیف را بالاتر از ترجمه بگیرید) با این شواهد و مستندات آمار تغییر خواهد کرد. می‌گویند این است که ممیزی بیشتر روی ماست، کتاب‌هایمان هم کمتر فروش می‌رود. تبلیغات کمتری هم دارند. می‌گویند حداقل این تفاوت را قائل شوید که فروش ما بالا برود. زورشان هم زیاد بود انصافا! خب این‌کار انجام شد. اما الان وقت پژوهش دوم است. یعنی ببینیم آیا این تفاوت رقم، واقعا اثربخش بوده یا نه. اگر اثربخش نبوده، بی‌پروا و بی تعارف بگوییم اثر بخش نیست و کنارش بگذاریم. چه‌بسا باعث انحرافات شود و بازدارنده باشد.

به نظرم این تفاوت در یارانه تالیف و ترجمه، اثر مثبتی روی بازار ندارد و باعث شکاف می‌شود. باید به جای این‌کارها روی تبلیغات کتاب کار کنیم. الان دقت کنید که میزان اجرای متون نمایشنامه خارجی بیشتر است یا تولیدی ها. اگر فیلم یا تئاتری می‌خواهد با اقتباس از یک کتاب ساخته شود، کاری کنیم که آن کتاب تولیدی باشد. اگر نیاز به تبلیغ در خارج است، باید از ابزار ترجمه کمک بگیریم. آثار فرهاد حسن زاده و هوشنگ مرادی کرمانی با ترجمه در دنیا شناخته شد. این‌ها راهکار هستند و دولت باید به این‌ها رسیدگی کند. تا جایی هم که می‌دانم کارهایی مثل طرح گرنت انجام شده است.

* آقای اربابی، شما نکته دیگری هم دارید؟

بحث نمایشگاه‌های استانی هم مطرح است که واقعا فایده شان چه‌قدر است؟ هزینه و فایده این نمایشگاه‌ها چیست؟ اگر بودجه‌شان به این طرح‌های فصلی تزریق شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ نمایشگاه‌های استانی مثل نمایشگاه تهران نیستند که به تشکل‌ها واگذار شده باشند و تصدی‌گری دولتی دارند. منطق می‌گوید تزریق پول این نمایشگاه‌ها به یارانه طرح‌های فصلی، حتی یک سومش می‌تواند اتفاقات شگرفی رقم بزند. هرچه کتابفروشی‌های استانی را تقویت کنیم بهتر است. یعنی بودجه‌ای که صرف نمایشگاه‌های استانی می‌شود، اگر صرف کتابفروشی‌های شهری و محلی شود، خیلی بهتر است. چون کتابفروش حرفه‌ای مشتری را رها نمی‌کند. ولی در نمایشگاه این اتفاق نمی‌افتد.

روی محتوامحور کردن طرح هم تاکید دارم. هر حمایتی که دولت می‌کند، باید محتوامحور باشد. فقط خطری دارد و این است که اعمال سلیقه روی این محتوا بشود. آقای حسینی‌پور به تفاوت دیدگاه دولت‌ها اشاره کردند. من می‌گویم این کار را دولت انجام ندهد.

* یعنی نظارت روی محتوا را؟

بله. برون‌سپاری شود و دولت بر روند کار نظارت کند. هرچه محتوای بهتری تولید کنیم، سود کارمان بیشتر می‌شود. الان تولید ما بالاست ولی سودمان در حدی نیست که تولید داریم. می‌توانیم با تولید کمتر، سود بیشتری ایجاد کنیم؛ هم برای کتابفروش هم ناشر حرفه‌ای؛ به‌خصوص در بخش ترجمه که کنترل محتوا دست ما نیست. می‌شود این کار را با کمک تشکل‌ها انجام داد. البته منظورم از نظارت ممیزی نیست. بحثم روی کیفیت آثار است.

* آقای قوامی، نکته یا جمع‌بندی شما را هم بشنویم!

قوامی: درباره کمبود بودجه صحبت شد. یادم هست وقتی که آقای دکتر صالحی رای اعتماد گرفتند، یک نقطه قوت موافقین، بحث طرح‌های فصلی ایشان بود. می‌گفتند این طرح‌های فصلی باعث شد که نقاط قوت آقای صالحی دیده شود چون کار نو و جدیدی انجام دادند. خیلی خوب است که رای اعتماد شما از قبل چنین طرح‌هایی حاصل شود. اما من از آقای دکتر توقع داشتم بودجه این طرح را افزایش بدهند. بودجه یارانه‌هایی که برای کتاب در این طرح اختصاص داده می‌شود، متاسفانه از ته‌مانده‌هاست. و این خیلی بد است. به نظر من این باید دوباره گوشزد شود.باید به آقای صالحی بگوییم که طرح را حمایت و بیشترش کنید. طرح فصلی یعنی طرحی که عیدانه، تابستانه، پاییزه و زمستانه داشته باشد. نه این که مرتب کمتر و کمتر شود.

هرچه کتابفروشی‌های استانی را تقویت کنیم بهتر است. یعنی بودجه‌ای که صرف نمایشگاه‌های استانی می‌شود، اگر صرف کتابفروشی‌های شهری و محلی شود، خیلی بهتر است. چون کتابفروش حرفه‌ای مشتری را رها نمی‌کند. ولی در نمایشگاه این اتفاق نمی‌افتد

* آقای حسینی‌پور صحبت‌های پایانی و جمع‌بندی شما!

حسینی‌پور: درباره بحث محتوایی که آقای اربابی کردند، اگر چنین نکاتی مطرح شود،‌ قطعا مطالبات از نهادها و انجمن‌های مخلتف و درگیری‌شان خیلی زیاد خواهد شد. مبنای ما بر این است که کتاب‌هایی که از وزارت ارشاد مجوز گرفته‌اند، در اختیار مخاطب قرار داده شوند. ارزش‌گذاری باید در حوزه های دیگر انجام شود. جلسات نقدی هم که ما برگزار می‌کنیم در حوزه خودشان یعنی حیطه نقد هستند که محدوده کار ما در طرح نیست. ما گفتیم کتابی که از ارشاد مجوز می‌گیرد، به جز کتاب‌های آموزشی،‌ کمک آموزشی و دانشگاهی، در بانک اطلاعاتی خانه کتاب قرار می‌گیرند. اگر بخواهیم ارزش‌گذاری کنیم، طرح به مرور زمان دچار آسیب می‌شود.

نکته بعدی هم که چندبار در بحث رویش تاکید شد این‌ بود که بهترین شیوه توزیع یارانه، همین طرح فصلی است. درباره بحث نمایشگاه‌های استانی هم به نظرم باید دوستانی از موسسه نمایشگاه‌ها حضور داشته باشند تا صحبت جدی و مفید داشته باشیم. شاید همین طرح‌های فصلی هم به‌مرور دچار مشکل نمایشگاه‌ها شوند. نمایشگاه کتاب هم که در دهه ۷۰ شروع شد،‌ در حکم مُسکّن بود. منتهی این‌قدر به مریض مسکن داده‌ایم که دیگر جواب نمی‌دهد. توجه کنیم که طرح‌های فصلی هم شاید به مرور عین همان مسکن شوند. باید به سمتی برویم که بند ناف دولت را از کتابفروشی‌ها ببریم. یعنی کتابفروش‌ها به عنوان یک بنگاه اقتصادی و فرهنگی روی پای خودشان بایستند و دولت کارهای زیرساختی را انجام دهد.

* یعنی چه کارهایی؟

بخشی از آن در حوزه بیمه، مالیات، آب‌وبرق‌وگاز و بخشی هم استقرار در محل‌های مسکونی با هزینه پایین است.

تا زمانی که این طرح ها و این یارانه وجود دارد،‌ آمادگی داریم با هم فکری دوستان، نقاط ضعفش را به حداقل برسانیم.

* خب آقای حاجی‌تقی شما هم نکات پایانی خود را بفرمائید!

حاجی‌تقی: دو نکته دارم. اول این‌که در وضعیت موجود، موافق اجرای این طرح هستم؛ به‌عنوان جایگزین همه طرح‌ها. در مورد نمایشگاه‌ها هم باید بگویم الان دیگر جای آن نمایشگاه‌ها نیست. از همه فسادها که بگذریم، بیش از نیمی از بودجه یک نمایشگاه صرف هزینه‌های اجرایی می شود.

* مشخصا نمایشگاه تهران را می‌گویید؟

نمایشگاه تهران استثناعاتی دارد اما در نمایشگاه‌های استانی، نیمی از بودجه صرف هزینه‌های اجرایی می‌شود؛ یعنی همان بودجه‌ای که باید یارانه شود. منتهی این طرح فکر می‌کنم با هزینه‌های جاری خانه کتاب است که دارد اجرا می‌شود. آقای حسینی‌پور هم اگر طرح را اجرا نکنند، شاید کسی به ایشان خرده نگیرد. کمتر هم انتقاد بشود و حرف و حدیثی هم نباشد اما حرف من این است که چرا سیاست کلی به این طرف نمی‌رود که خانه کتاب برای اجرای این طرح حمایت شود؟ و طرح هم به‌عنوان جایگزین بهتر نمایشگاه‌های استانی قرار بگیرد؟ شاید این طرح چند سال دیگر جواب ندهد ولی در حال حاضر بهترین راهکار است.  نکته دوم هم این که مخالف تبعیض در طرح هستم حتی از نظر محتوا. اگر محتوای خوب تولید می‌شود، تبلیغ کنید و کتابفروش را هم آموزش بدهید. دیگر برای تالیف و ترجمه تعیین‌تکلیف نکنیم. به‌نظرم هر تبعیضی چه کودک و نوجوان چه ترجمه و تالیف باعث انحراف در طرح می‌شود.

* و شما خانم سنگری!

سنگری: فکر می‌کنم اگر در بودجه‌هایی که به این طرح‌ها اختصاص داده می‌شود، شفافیت وجود داشته باشد و کتابفروش و ناشر حق‌اش را از بودجه بداند، ما حد و حدود خودمان را پیدا می‌کنیم. این شفافیت موجب می‌شود هر گونه دست‌درازی به بودجه متوقف شود. بالاخره باید روزی برسد که حوزه فرهنگ از حقوق خودش دفاع کند. بی‌اعتمادی‌ای که حرفش را زدیم باعث می‌شود خیلی از کتابفروش‌ها ازطرح حمایت نکنند. با یکی از دوستان کتابفروش در سیرجان صحبت می‌کردم می‌گفت باز قرار است در فلان معدن نمایشگاه کتاب برگزار کنند. وقتی تخفیف نمایشگاه بالاست، حضور من در طرح چه فایده ای دارد؟

قوامیان: جالب است که وقتی نمایشگاه استانی برگزار می‌شود، مدیرکل های استانی خیلی فعال می شوند. اما وقتی طرح تابستانه یا یک طرح فصلی دیگر برگزار می‌شود، در پاسخ به هر سوال و خواسته‌ای می‌گویند الان امکانش وجود ندارد. خیلی‌هایشان که اصلا از اجرای طرح خبر ندارند. به نظرم کتابفروش‌ها خیلی فعال‌ترند. انگار مدیرکل‌ها اصلا موافق این طرح نیستند.