خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-سید محمود جوادی: میگویند ادب افراد در انجام هرکاری منوط به کسب اذن و اجازه بزرگترها است و این عمل در واقع احترام فرد کوچک به فرد بزرگ، جایگاه و نیز محضر او به حساب میآید، عملی که در چارچوب منطق، نظم و قاعده به شمار میرود.
این قاعده کلی هم در رفتار وکنش اختیاری همه مخلوقات صدق میکند هم در اعمال لا ارادی آنها چراکه این افعال بدون اذن خالق عینیت نمییابد، بنابر این آنچه از مخلوقات خدا به صورت رفتار صادر میشود با قانون و قاعده «اذن» خالق صورت میگیرد و رفتارهای خوب و بد آنان - ولو به اختیار و انتخاب باشد - بدون اذن پروردگار به فعلیت تبدیل نمیشود.
اذن الهی از صفات فعلیه خداوند و به معنای رخصت الهی برای وجود یافتن چیزی، ظاهر شدن اثری یا انجام دادن یک فعل است و ما در اینجا سعی داریم ابتدا به بررسی این واژه بپردازیم و سپس به نمونههایی که قرآن در بعضی از آیات به آن پرداخته اشاره کنیم تا با تأمل بیشتری در این موضوع (اذن الهی) به عظمت خالق بی همتا پی ببریم.
بررسی واژه «اذن»
واژه «اذن» در لغت به معانی گوناگون مانند اجازه و رخصت برای انجام دادن فعلی، امر، علم و اراده آمده است. واژه «اُذُن» به معنای گوش و «اَذَن» به معنای گوش دادن نیز از همین ریشه است.
برخی گفتهاند: ریشه اصلی مشتقّات این واژه، اُذُن (گوش) است؛ سپس از آن، فعل اَذِن له (گوش خود را به سوی او مایل ساخت یا به سخن او گوش داد) مشتق شده؛ آنگاه از این فعل، اِذن (خطاب به کسی برای اباحه فعلی و رخصت در آن) اشتقاق یافته که معنایی مجازی به علاقه ملازمه است؛ زیرا گوش دادن به کسی، مستلزم رو کردن به وی و برآوردن خواسته او است. پس از آن، معنای اخیر بسیار شایع شده؛ سپس این واژه در معانی مشابه آن نیز به کار رفته است؛ مانند: مشیّت و تکوین اسباب حوادث یا تمکین برای انجام دادن فعلی و تیسیر و آسان کردن آن.
برخی گفتهاند: اصل واحد در این ریشه، معنای اطلاع با قید رضایت و موافقت است؛ خواه امری نیز صادر بشود یا نه، و این معنا، در تمام موارد کاربرد ریشه اِذن وجود دارد.
برخی نیز ریشه اِذن را دارای دو اصل (گوش و علم) دانسته و گفتهاند: تمام معانی دیگر به این دو معنا بر میگردند و بین این ۲ نیز نزدیکی وجود دارد؛ زیرا علم به هر مسموعی با گوش حاصل میشود. بعضی، این مطلب را که اِذن به معنای علم باشد، رد کرده و گفتهاند: اذن ملازم با علم است، نه خود آن.
معنای اصطلاحی
اذن الهی در اصطلاح، یکی از صفات فعلیه است (صفاتی که انتزاع آنها بر فرض کردن چیزی غیر از ذات الهی متوقّف بوده، از مقام فعل خدا انتزاع میشوند)، و به دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم میشود. اذن تکوینی، از رابطهای حقیقی بین حوادث و اراده الهی حکایت دارد؛ یعنی هیچ حادثهای در عالم، بدون استناد تکوینی به خدا، تحقّق نمییابد. هم وجود اشیا و هم آثارشان به خداوند مستند است؛ ولی اذن تشریعی مربوط به اعمال اختیاری، و به این معنا است که خداوند، از نظر شرعی، انجام دادن عملی را اجازه دهد که نتیجهاش حرام نبودن آن عمل است.
همه ما میدانیم که عالم و ما فیها محضر بی چون وچرای خداوند بزرگ است و هیچ برگی نمیافتد مگر در برابر دیدگان این خدای بی همتاست و آنچه در این عالم بی انتها وجود دارد در زمره دانش بی نهایت او قرار دارد که «وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ». هیچ جنبندهای نمیجنبد مگر در چارچوب قوانین او وهیچ مخلوقی یارای انجام هیچ کاری نیست مگر به اذن و قانون بی عیب و نقص او. همانا که نظم و سیاق آفرینش بر قانون و اذن حضرتش استوار است و غیر از این نیست.
ما در زندگی به کرّات اصطلاح «اذن خدا» را شنیده و گاه آن را به کار برده ایم اما تا چه اندازه در خصوص این امر مهم تأمل، تعمق و تفکر کرده ایم؟ اصطلاحی که خداوند متعال بارها از آن در قرآن کریم یاد کرده و در کنار برخی معجزات خویش و اتفاقات مهم قرار داده است. در اینجا سعی داریم در حد توان خود و با استفاده از برخی آیات قرآن که در آن به «اذن خدا» اشاره شده، به اختصار به این مسئله بپردازیم.
خداوند متعال میفرماید: «ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ و هیچ پیغمبری را نرسد که بی اذن خدا آیت و معجزی آورد (آیه ۷۸ سوره غافر). این آیه نشان دهنده رخصت الهی در تحقق معجزات به دست پیامبران الهی است که با شاهکلید اذن الهی و اجازه آن حضرت صورت میگیرد.
اعجازهای حضرت عیسی (ع) و اذن الهی
خداوند سبحان در آیه ۱۱۰ سوره مائده میفرماید: «إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ»؛ [یاد کن] هنگامی را که خدا فرمود ای عیسی پسر مریم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور آنگاه که تو را به روحالقدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی] با مردم سخن گفتی و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آنگاه که به اذن من از گِل [چیزی] به شکل پرنده میساختی پس در آن میدمیدی و به اذن من پرنده ای میشد و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا میدادی و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون میآوردی و آنگاه که [آسیب] بنی اسرائیل را هنگامی که برای آنان حجتهای آشکار آورده بودی از تو باز داشتم پس کسانی از آنان که کافر شده بودند گفتند این [ها چیزی] جز افسونی آشکار نیست.
توجه داشته باشید طبق نص صریح قرآن، آنچه در اختیار حضرت عیسی علیه السلام - از قبیل توانایی در سخن گفتن در گهواره، دانش، درمان بیماران، زنده کردن مردگان و … - قرار گرفته همه و همه با اذن پروردگار صورت گرفته و اگر اذن پروردگار نبود حضرت عیسی (ع) توانایی انجام هیچیک از این کارها را نداشت.
آنچه در بالا به آن اشاره شد نمونه کوچکی از اذن خدا بود حال بد نیست به نقطه مقابل آن یعنی اذن ندادن خداوند به اشیا به صورت مختصر بپردازیم تا به عظمت پروردگار در خصوص مقوله «اذن دادن» و «اذن ندادن» پی ببریم.
اذن الهی و نقش آن در معجزات حضرت ابراهیم (ع)
مراحل مختلف زندگی پر برکت حضرت ابراهیم علیه السلام جلوه گاه مکرر «اذن» پروردگار بود، چه آنجا که دشمنان خدا ایشان را در آتش افکندند و چه آنجا که آن حضرت قصد قربانی کردن اسماعیل اش را داشت.
آتشی که ماموریتش سوزاندن است و طبیعت او (به اذن پرودگار) گرم کردن اشیا و حرارت بخشی است، هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام را در آن افکندند (با فرمان «قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ») نه تنها اذن سوزاندن پیامبر خدا را نداشت بلکه به او دستور داده شد سرد و گلستان شود (معتدل شود) تا مبادا سرما از حد خود تجاوز کند و به حضرت ابراهیم (ع) آزار برساند. این آتش با وجود طبیعت و خواص آتشین خود چارهای جز اجرای مو به موی فرمان الهی ندارد. در این شرح مختصر میتوانیم به درک یکی از نمونههای اذن ندادن پروردگار به طبیعت نزدیک شویم و قدرتِ تصرف آفریدگار هستی در طبیعت اشیا را بهتر درک نمائیم.
در جای دیگر نیز وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام قصد مینماید اسماعیل (ع) را قربانی کند، چاقو را بر گلوی فرزند میگذارد و بریدن را آغاز میکند، چاقو نمیبرد و ابراهیم فریاد میزند: ببُر. اما چاقو از اجرای فرمان ابراهیم سر باز میزند. ابراهیم چاقو را با عصبانیت بر زمین می کوبد و صدایی از چاقو بلند میشود که: «الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی»؛ (خلیل میگوید: ببُر و جلیل میگوید: نبُر)، یعنی ابراهیمِ خلیل به من دستور بریدن گلوی اسماعیل میدهد در حالی که جلیل (خدای ابراهیم) اجازه این کار را به من نمیدهد.
بدیهی است وقتی اذن پروردگار نباشد، مخلوقات و اشیا موجود در طبیعت بر خلاف رسم همیشگی، قادر به انجام وظیفه خود نیستند و این اذن و فرمان خداست که به همه موجودات در عالم هستی نظم داده است تا کوچکترین ذره در جهان و بزرگترین جرم موجود در آن تحت فرمان الهی به مأموریت خود عمل نمایند و از آن تخطی نکنند.
چاقو در دست ابراهیم (ع) در واقع به حکم ادب در برابر امر خالق، دستور الهی را بر اجرای وظیفه و رسم همیشگی خود ترجیح میدهد چراکه اذنی جز انجام فرمان پروردگار ندارد. آنچه این چاقو در نبریدن گلوی اسماعیل (ع) و سپس در بریدن گلوی گوسفند انجام داد به اذن پروردگار بود، و در این فاصله ما به وضوح میتوانیم قدرتِ اعجاز «اذن» خدا را ببینیم و لمس کنیم که چگونه یک شیء جامد نیز تابع اذن و فرمان خدا میشود و بر خلاف طبیعت و رسم همیشگی خود عمل میکند.
اذن الهی و ماجرای حضرت زکریا
حضرت زکریا علیه السلام نیز وقتی برای عبادت وارد معبد شد و خداوند به او مژده پدر شدن داد، از خدا خواست برای این معجزه (پدر شدن در پیری با وجود داشتن همسری یائسه و نازا) نشانهای در او نمایان کند «قال ربّ اجعل لی آیة»، خداوند فرمود: «قال آیتک ألاّ تکلّم النّاس ثلاثة أیّامٍ إلاّ رمزاً»؛ فرمود: «نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلّم (با مردم) نخواهی داشت در حالی که زبانت سالم است. در اینجا گرفتن قدرت تکلّم از حضرت زکریا (ع) در واقع اذن ندادن از سوی خدا به زبان او برای سخن گفتن است، و اینجا نمونه دیگری از قدرت خدا در اذن ندادن به اعضای بدن نمایش داده میشود تا به قدرت بی همتای خداوند پی ببریم.
روز قیامت و نقش «اذن» پروردگار در دادگاه عدل الهی
در روز قیامت نیز وقتی همه در محضر خدا جمع میشوند تا در دادگاه عدل الهی حاضر شوند، «اذن» خدا بار دیگر تجلی مییابد. آنجا که حکم الهی صادر میشود و ممکن است صدای اعتراضی از سوی این و آن بلند شود، خداوند برای نظم دادگاهش قاعده «اذن» را به کار میاندازد و میفرماید: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا»؛ روزی که روح و فرشتگان به صف میایستند و [مردم] سخن نگویند مگر کسی که [خدای] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گوید (آیه ۳۸ سوره نبأ). این «اذن» در روز قیامت برای جلوگیری از هرج و مرج است، چراکه اجرای عدالت میان خلایق ممکن نمیشود مگر با نظمی دقیق، آن هم از سوی نظم آفرین بی همتایی به نام خدا.
همچنین پیامبران و امامان و اهل شفاعت به حکم ادب دهان به شفاعت کسی نمیگشایند مگر به «اذن» و رخصت پرودگار، چراکه حضرتش فرموده: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ»؛ کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند (آیه ۲۵۵ سوره بقره).
در جای جای قرآن کریم واژه «اذن» الهی - که در عرصهها، زمانها و مناسبتهای مختلف به کار رفته است - به ثبت رسیده تا نقش آفرینی پروردگار بی همتا را در کوچکترین و بزرگترین رخدادها ببینیم و در آن بیشتر تأمل نماییم. بی شک با مراجعه به قرآن کریم و مرور آیاتی که واژه «اذن» خدا در آن به کار رفته است، میتوانیم حضور مشهود و ملموس خدا را بیشتر درک کنیم و در برابر قدرت بیکران ایشان سر تعظیم فرود بیاوریم.
به راستی خداناباوران با وجود این همه نظم در آفرینش و ثبت شدن معجزات بی شمار الهی بر صفحات مختلف زندگی پیشینیان و هزاران نشانه دیگر که همه و همه بر اثبات خداوند - بعنوان آفریدگار مطلق - دلالت میکند، دل به چه چیزی خوش کرده اند؟