خبرگزاری مهر- گروه هنر- عطیه موذن: شبکه سه چند ماهی میشود که به شبکه اصلی تلویزیون تبدیل شده است؛ از برنامههای سرگرمی مثل «عصر جدید» که این شبها در مرحله فینال است و «ستاره ساز» که به تازگی پخش آن تمام شده گرفته تا برنامههای ترکیبی و گفتگومحور و حتی مسابقات و سریالها. در این میان قرار است روی بخش دیگری هم بیشتر تمرکز شود که حوزه مستند است. در این چند وقت هم مستندهای مختلف سیاسی-اجتماعی از این شبکه پخش شده است که تازهترین و جنجالیترین آنها مستند «قدیس» بود که پخش آن همزمان با سالروز درگذشت احمد شاملو، سر و صدای زیادی به پا کرد و حواشی جنجالی این مستند تا چند وقت ادامه داشت.
این مستندها با نظارت قائم مقام شبکه سه سیما روانه آنتن میشود؛ «محسن یزدی» که پیش از این مدیریت مرکز مستند حوزه هنری را هم بر عهده داشته است. مستندهایی که بیشتر آنها در بیرون از تلویزیون تولید شده و فقط از این رسانه پخش شده است. قرار است در این گفتگو بخشی از رویکردها و تحلیلهای شبکه سه را در باب پخش این مستندها را بخوانید. مستندهایی که به عقیده یزدی چند سالی است توسط بچههای انقلابی ساخته میشود و جریان مستندسازی حرفهای را بیشتر به روشنفکرها متعلق میداند.
محسن یزدی که پیش از این و در واکنش به انتقادات از مستند «قدیس» صراحتاً از پخش این مستند دفاع و تأکید کرده بود که مسیر تولید و پخش آثاری از این دست استمرار خواهد داشت، در گفتگو با خبرگزاری مهر به صورت صریح به تشریح این رویکرد در شبکه سه سیما پرداخت.
در ادامه بخش اول گفتگوی خبرگزاری مهر با قائم مقام شبکه سه سیما را میخوانید؛
* شما پیش از این مدیریت مرکز مستند حوزه هنری را بر عهده داشتید و اکنون در شبکه سه که با عنوان قائم مقام شبکه فعالیت دارید روی باکس مستند شبکه هم نظارت دارید؛ باکسی که حتی پیش از حضور شما فعالیت داشت اما در چند وقت اخیر به دلیل پخش چند مستند، حاشیهساز شده است کمی درباره رویکرد کلی شبکه در زمینه تولید و پخش مستند توضیح میدهید؟
من پنج سال در حوزه هنری با مستندسازان زیادی در ارتباط بودم و با بدنه مستندسازی در کشور آشنا شدم. ظرفیتهای خوبی در این حوزه وجود دارد که بخشی از آن بچههایی هستند که در حوزه کارهای انقلابی فعالند و در سطح دیگری هم بچههایی هستند که شاید سلیقه سیاسی شان با ما یکی نباشد اما آنها هم علاقمند به کشورشان هستند. البته کسانی هم هستند ولو اندک ولی برای جشنوارههای خارجی فیلم میسازند و حاضرند آبروی کشور را به یک جایزه بفروشند.
به هرحال پیش از این ما دورهای در کشور داشتیم که جریان مستند حرفهای در دست افراد موسوم به جریان روشنفکری بود و بچههای انقلاب در این زمینه ظهور و بروزی نداشتند. البته نمیخواهم بگویم این جریان کلا یک دست بوده و همهشان گرایشهای تند روشنفکری داشتند ولی به هر حال فضای حاکم بر مستند حرفهای، فضای روشنفکری بود.
* فکر میکنید چرا هنرمندان انقلابی در فضای مستند فعالیت چندانی نداشتند؟
از ابتدا این هنرمندان بیشتر در حوزه «مستند بحران» فعالیت داشتند. به دلیل اتفاقاتی همچون جنگ و یا وقایعی که در منطقه مثل سوریه میگذشت در این حوزهها بیشتر کار میشد و بچههای انقلابی در سایر ژانرها خصوصا ژانر اجتماعی فعالیتی نداشتند. مستندهای سیاسی هم در کشور کم ساخته میشد مگر اینکه آثاری از طرف معاونت سیاسی تلویزیون به تولید میرسید. با این حال در این چند سال شرایط تغییر کرد و باعث شد در حوزههای حرفهای و ژانرهای مختلف مستندهای ما خوب دیده شود، جنجالی شود و حتی بفروشد.
ما اکنون با فضای عجیبی رو به رو هستیم و آن جریان بدخیم روشنفکری است. کسانیکه هیچ چیز را برنمیتابند و در فضای مجازی به سازنده و پخشکننده آثار فشار میآورندتاکید میکنم منظورم این نیست که جریانی که پیش از این مستند میساخت دین ندارد و یا مملکتش را دوست ندارد، خیر. من در حوزه هنری با مستندسازان مختلفی در ارتباط بودم که با هم اختلاف نظر سیاسی داشتیم اما هیچ اهمیتی نداشت، به طور مثال ممکن بود مستندساز به یک نفر مخالف نظر من رای داده بود اما به هر حال ما میتوانستیم بر سر موضوعی به توافق رسیده و کار مشترک انجام دهیم، اما امروز ظهور و بروز بچههای انقلابی در مستند خیلی بیشتر شده است. نکتهاش این است که در تلویزیون هم شرایط فرق کرده است.
در دورهای بچههای مستندساز گله داشتند که چرا خودمان را در تلویزیون نمیبینیم چون اگر مستندی کمی صراحت داشت و یا انتقاداتی را مطرح میکرد از تلویزیون پخش نمیشد اما الان شرایط بهتر شده و میبینید که مستندهای پرحاشیهای که اتفاقا کارهای خوبی هم هستند، از این رسانه پخش میشود و البته فشارهای زیادی هم از بیرون برای تلویزیون به همراه دارد.
این یک اتفاق تازه است و پخش این مستندها شرایط را به سمتی میبرد که ما بتوانیم حرفهایتر حرف بزنیم و فضای گفتگو هم برقرار شود. از آن طرف این شرایط فضایی را بوجود میآورد که آدمهایی که همیشه فکر میکردند اپوزیسیون هستند و حرف برای گفتن دارند بتوانند حرف بزنند و اتفاقا در این فضا عیار آدمها هم بیشتر معلوم میشود.
* فکر میکنید این افرادی که در جبهه اپوزیسیون هستند دغدغهشان چیست؟
من معتقدم برخی از کسانی که وجهه اپوزیسیون دارند هم فکر میکنند خیلی حرفهای مهمی برای بیان دارند و تصورشان بر این است که صداهایشان در سینهها مانده است. اگرچه اینها هم رسانه دارند اما اتفاقا معتقدم اینها باید حرف بزنند چون عیارشان مشخص میشود که چه در چنته دارند و فکر میکنم با پخش این شکل از مستندها و حتی سریالهایی مثل «گاندو» که در فضای امروز جریان دارد، مسیر آینده بازتر میشود. اما این افراد فشار میآورند و بعد از فشار به تخریب و توهین روی میآورند.
ما اکنون با فضای عجیبی رو به رو هستیم و آن جریان بدخیم روشنفکری است. کسانیکه هیچ چیز را برنمیتابند و در فضای مجازی به سازنده و پخشکننده آثار فشار میآورند. مثلا در سینمای داستانی یا مستند کافیست یک نفر وارد حریم روشنفکرها شود. رکیکترین فحشها و بدترین توهینها را به زبان میآورند و طرف را بمباران میکنند تا دیگر کسی وارد این حوزهها نشود. یعنی سلاح و منطقشان فحش رکیک است.
* چرا فضایی فراهم نمیشود برخی افراد منتقد هم بیایند حرفها و ادعاهایشان را مقابل دوربین بیان کنند؛ مثلا وقتی «راه طی شده» در شبکه مستند پخش شد محمد قوچانی با سازنده اثر گفتگویی چالشی داشتند که بازتاب خوبی هم داشت و از خیلی حاشیههای بعدی و حتی به قول شما تخریبها و ناسزاها جلوگیری شد.
باکس مستند در شبکه سه فقط پخش مستند دارد درحالیکه در شبکه مستند در برنامه «به اضافه مستند» میتوان چنین فضایی را باز کرد. اما باید به نکته مهمی اشاره کرد که ما با چه کسی باید صحبت کنیم. مثلا خواهش میکنم حرفهایی را که درباره مستند شاملو در رسانهها بیان شد بررسی کنید؛ ۸۰ یا ۹۰ درصد این حرفها ناسزاست. برخی از رسانهها هم البته نقد کرده بودند مثلا کسی بیاید بگوید این فیلم به درد نمیخورد و محتوا درست نبود و... این همان نقد است. برخی فکر میکنند ما با نقد مشکلی داریم درحالی که این حرف درست نیست.
* به همین دلیل میگویم اگر این فضا برای نقد پیش بیاید، شاید دیگر چنین ذهنیتی مثل برخورد با نقد بوجود نیاید.
ما به لحاظ ساختاری برنامهای نداشتیم که درباره مستندها حرف زده شود. هرچند برنامههایی داریم مثل «بدون توقف» که اتفاقا اگر به سوالات طرح شده در آن نگاه کنید، بسیار هم صریح هستند. بعلاوه اینکه مگر آنها نمیسازند؟ سینما، شبکه نمایش خانگی، ویاودیها همه و همه در دست این افراد است و آثار موردنظرشان را میسازند.
از طرف دیگر بالاخره ما نفهمیدیم تلویزیون بیننده دارد یا ندارد، این همه سروصدا کردن درباره تلویزیون عجیب نیست؟ تلویزیونی که به زعم این افراد مردم سراغش نمیروند، سیاسیون طرفش نمیروند، پس این همه سر و صدا برای چیست؟ بنظرم این یک جور دوگانگی است.
* شاید معتقدند براساس محتوایی که پخش میشود، مخاطب هم پیدا میکند؟
بالاخره تلویزیون سیاستهای خودش را دارد. آقایان فکر میکنند که تلویزیون باید هر چه آنها میگوید بسازد یا پخش کند. من چند وقت پیش دیدم یکی از رسانهایها به شبکه سه ناسزا گفته بود، با او تماس گرفتم و گفتم از نظر شما که تکلیف ما مشخص است و به نظر شما ما فرهنگی نیستیم و... اما شما که خود را متمدن و اهل گفتگو میدانید این چه ادبیاتی است که استفاده میکنید؟ با این ادبیات مثلاً دارید ما را نقد میکنید؟ این نقض غرض نیست؟
این افراد اگر از آزادی بیان هم صحبت میکنند فقط برای طرف مقابل است نه خودشان. من زمانی هم که در رسانه بودم، معتقد بودم برخی از فیلمها باید توقیف شود، هیچ وقت هم فکر نکردم برای همه این آثار باید آزادی بیان وجود داشته باشد. اینکه اجازه دهید هرچیزی پخش یا منتشر شود آزادی بیان است؟ بروید به رسانههای همین آقایانی که این حرفها را میزنند نگاه کنید؛ آیا حاضرند به کسی که قبولش ندارند تریبون بدهند؟ آنها یک نفر را که دوست ندارند نه تنها به او تریبون نمیدهند بلکه طرف را تاحد هیتلر میرسانند!
یک «ملی» کنار تلویزیون میگذارند و توقع دارند تلویزیون چارچوب هایش را کنار بگذارد اما رسانه ملی به این معنا نیست که هر کسی بیاید و هرچیزی را که دوست دارد بیان کند* شما چطور؟ الان در شبکه سه به دیدگاههای مخالف خود تریبون میدهید؟
اتفاقاً خواستم همین نکته را بگویم. شاملو ضدیت آشکار با دین و مذهب دارد؛ بخشهایی که در سخنرانیهایش دارد این ضدیت را نشان میدهد، پس چرا ما باید مستندی به نفع او بسازیم؟ تا آزادی بیان برقرار شود؟ احیانا این آقایان با ما شوخی دارند. چون هر رسانهای چارچوب و سیاستگذاری خودش را دارد.
مگر آنها حرفهای ما را بیان میکنند که میخواهند از تفکر آنها حمایت شود؟ یک «ملی» کنار تلویزیون میگذارند و توقع دارند تلویزیون چارچوبهایش را کنار بگذارد اما رسانه ملی به این معنا نیست که هر کسی بیاید و هرچیزی را که دوست دارد بیان کند. اگر خود اینها در راس رسانه ملی قرار میگرفتند اجازه نفس کشیدن به دیگران را نمیدادند همانطور که پیش از این هم ندادهاند.
البته من اینجا دارم از نتیجه و محتوا صحبت میکنم. ممکن است در فرم و ارائه برخی نقد داشته باشند. بحثی نیست. در این حوزه باید اشکالات برطرف شود. شاید برخی معتقد باشند که باید بیطرفنمایی کرده است؛ اما این بی طرف نمایی در فرم است نه محتوا.
* بعد از اینکه مستند شاملو پخش شد حاشیههای زیادی ایجاد شد و عدهای به قول شما با این عنوان که رسانه ملی باید فراگیرتر عمل کند نقدهایی را مطرح کردند حتی حسین قدیانی فعالان جریان رسانهای انقلاب، با یادداشتی انتقادی الزام پخش چنین مستندی را مورد پرسش قرار داد. کمی بیشتر توضیح میدهید که این مستندهایی که از این به بعد در شبکه پخش خواهد شد چقدر روی اشخاص متمرکز خواهد بود؟
طبعا سوژههای زیادی برای پرداخت وجود دارد و باید به تناسب به آن پرداخته شود. از این سوژهها به یکی پرداختهایم و در آینده هم به باقی سوژهها خواهیم پرداخت. ببینید ما مستندی را پخش کردیم که از طرف تلویزیون ساخته نشده و روایت هایش هم از طرف کارگردان نقل نشده، بلکه از طرف دوستان شاملو گفته شده است. به نظرم این مستند تحقیق خوبی هم داشته است.
نمیدانم مشکل مدافعان آزادی بیان با چنین مستندی دقیقا چیست. چندین مستند هم درباره شاملو ساخته شده که کوچکترین نقدی ندارد و همه تنها تمجید است. من برای کسانیکه صد در صد با ما زاویه دارند ولی منتقد هستند احترام قائلم؛ کسانیکه نقد میکنند. ولی داستان فحاشی و ناسزا چیز دیگری است. اتفاقا هرکسی که فکر میکند مستند خوبی دارد که محتوای آن با سیاستهای کلان تلویزیون ضدیت ندارد ما آن را هم پخش میکنیم.
* پس شما رویکردتان درهای باز برای گفتگو است؟
بله. چه اشکالی دارد. خود ما اکنون سراغ آدمها میرویم تا مستندهایشان را پخش کنیم. پخش مستندهایی از نوع «قدیس»، «خارج از دید»، «آقای نخست وزیر» و «قائم مقام» تعدادشان به ۱۰ درصد هم نمیرسد، به اندازه انگشتان دو دست هم نیست. اتفاقا ما مستندسازان زیادی داریم که کار میسازند و شاید نتوانیم آثارشان را پخش کنیم و ارتباط شخصیمان با آنها خوب است اما مشکل مخالفان این مستندهایی که پخش میشود این است که میگویند شما وقتی مستندی در نقد شاملو ساختهاید چرا نمیگذارید ما مستندی در دفاع از او بسازیم و همانطور که گفتم قطعا شوخی میکنند، چون هر رسانهای سیاستهای خودش را دارد.
هر وقت شما (رسانههای منتقد پخش مستند قدیس) برای کسی مثل مرحوم سلحشور که سریال «یوسف پیامبر» او چند میلیون بار دیده شده است مطلبی رفتید طبعاً توقع کنید که جایی مثل تلویزیون برای شما برنامه برودمگر خودشان از یک فیلمساز مخالف تعریف میکنند و یا با او مصاحبه میکنند؟ کسی هم چنین توقعی ندارد. هروقت شما برای کسی مثل مرحوم سلحشور که سریال «یوسف پیامبر» او چند میلیون بار دیده شده مطلبی رفتید، طبعا توقع کنید که جایی مثل تلویزیون برای شما برنامه برود. باوجود اینکه مرحوم سلحشور کارنامه مشخص داشت، چقدر علیه او مطلب زدند. حالا ما درباره شاملو یک مستند پخش کردیم اینها میگویند چرا پخش کرده اید؟
اینها دیکتاتورهایی هستند که در راستای منافع شخصی خود کار میکنند. اگر شاملو بت نیست چرا اینگونه رفتار میکنند. در صورتی که اگر بروید و سخنان شاملو را بخوانید میبینید که او حتی به موسیقی سنتی و شجریان توهین کرده است، به فردوسی و جلال آل احمد توهین کرده است، دقت کنید توهین کرده و نه اینکه اظهار بیعلاقگی کرده باشد. در همین مستند میگوید موسیقی سنتی «عر عر خر» است و شجریان هم خیلی محترمانه به او جواب میدهد. حتی شجریان هم جرأت نمیکند به شاملو درست و حسابی اعتراض کند. چون فضایی ساخته اند که از او یک بت درست شده است اتفاقا اینها بت ساز هستند. ما با جریانی طرف هستیم که مهمترین ابزار او فحشهای رکیک است.
* ادامه این مستندها قرار است به نوعی در ادامه همان روند بت شکنی باشد یا مستندهایی در دفاع از شخصیتهایی مثل سلحشور را شامل میشود؟
ما قرار است هر دو رویکرد را داشته باشیم. یکی از ضعفهای بزرگ مراکز تولید فرهنگی این است که سفارش دهنده نیستند. البته منظور این نیست که کاری را هنرمند حقنه کنیم بلکه در یک شرایط تعاملی محصولی را تولید میکنیم. اما قطعا یکی از حوزههای ما شکستن بتهای ساخته شده است. رویکردمان یک کار هیجانی نیست بلکه به چهرههایی که منطقه ممنوعه بودند میپردازیم.
* یعنی افرادی مثل بازرگان و شاملو منطقه ممنوعه بودند و تاکنون از طیف مخالفشان درباره آنها چیزی نوشته یا ساخته نشده بود؟
بله شما بروید ببینید درباره بازرگان هم همین قدر بتسازی کردند. عکس یک، تیتر یک، البته بازرگان در زندگی شخصی خود بسیار متدین و پاکدست بود و کسی این نکته را انکار نمیکند. «راه طی شده» هم زمانی ساخته شد که من در حوزه بودم و باز هم سراغ دوستان وی رفتیم اما آن زمان هم صدای این افراد درآمد. بازرگان فرد بسیار شریفی بود ولی ما در همین مستند «راه طی شده» انحراف فکری او را میبینیم.
* ممکن است نحوه برخورد با این افراد به دلیل تعدیل حاشیهها کمی تفاوت داشته باشد؟ بهخصوص که ارجاع به برخی شخصیتهای معاصر در تولیدات شبکه سه مانند سریال «گاندو» هم در ماههای اخیر کمی حاشیهساز شد؟
در غرب هم چالش و حاشیه این شکلی دارند. واشنگتن پست در دورهای سلسله مقالاتی را در حدود ۱۳ سال پیش منتشر میکرد که درباره اختلافات مقامهای مراکز مختلف امنیتی در آمریکا بود. اینگونه نیست که آنجا هم اعتراض نباشد. اما در کل دولتها رسانه را مجیزگو میخواهند.
زمانی هم که من در خبرگزاری کار میکردم،اوضاع همینطور بود و کوچکترین نقدی که میکردیم تماسها شروع میشد. سریال «گاندو» از طرف مردم دیده شد یک کار پلیسی و جاسوسی بود که مخاطب دوستش داشت و اتفاقا جالب این بود که هیچ کسی به فرم این سریال انتقاد نداشت بلکه به محتوا بود، میتوانستند به صورت منطقی اعتراض شان را بیان کنند.
* اگر به صورت منطقی اعتراضهایشان را بیان میکردند در تلویزیون به آنها تریبون داده میشد؟
چه اشکالی داشت؟ اما مواجهه دولت با ما اینگونه نبود. برخی حرفها از آنها از سر عناد و تخریب است. چطور اجازه نمیدهند مردم ببینند و قضاوت کنند مگر نمیگویند قضاوت مردم ملاک است؟
ادامه دارد...