به گزارش خبرگزاری مهر، سومین نشر سیب سرخ به نقد و بررسی رمان «دست بد» نوشته شهریار وقفی پور اختصاص داشت که با حضور نویسنده ، حجت بداغی و امیرحسین خورشید فر در دفتر این نشر برگزار شد.
در ابتدای این نشست شهریار وقفی پور بخشی از این رمان را برای حاضران خواند و پس از آن حجت بداغی درباره رمان دست بد گفت: در ادبیات جهان با شماری از نویسندگانی روبرو هستیم که گرایش به پلیسی نویسی داشته و دارند اما سبک بیشتر آن ها با هم متفاوت است و از میان آن ها کمتر با نویسندگانی روبرو هستیم که توانسته اند به رمان روشنفکری نزدیک شوند. رمان روشنفکری به چیستی ادبیات و جهان نزدیک می شود.
او افزود: از میان نویسندگان ویلکی کالینز، اکوو رب گریه تلاش کرده اند از ساختار رمان پلیسی برای نوشتن و بیان آن چیزی که مدنظرشان بوده بهره بگیرند. رمان دست بد یک رمان روشنفکری است. نه از این جهت که کارگاه عرب زاده ویتگنشتاین می خواند نه چون ساختار این رمان با ساز و کار رمان پلیسی همسو نیست. در این رمان حواشی بیشتر از وقایع برای کارگاه عرب زاده اهمیت دارد.
به گفته بداغی، شهریار وقفی پور در رمان دست بد خودش را اسیر ساختار رمان پلیسی نکرده است بلکه او در این رمان ساختار داستان پلیسی را به گونه مورد نظر خودش تغییر داده است. بسیاری از اتفاقاتی که در این رمان اتفاق می افتد در واقیعت نیز اتفاق افتاده است. در این داستان با برشی از جامعه روبرو هستیم که خود فاجعه است. در این رمان شاهد وقوع اتفاقات عجیب و غریبی هستیم که به قول موزیسین ها فالش نیست.
امیرحسین خورشیدفر هم گفت: در بخشی از داستان، ستوان عربزاده سراغ وکیل مدافع رفته که کتابی از ویتگنشتاین را روی میزش می بیند و چون فیلسوف محبوب اوست وسوسه میشود اظهارلحیهای کند. غافل از آنکه وکیل، در مورد ویگنشتاین ورود بسیار دارد. او حتی مشغول نوشتن رسالهای راجع به بازیهای زبانی است. جایگاه من در مقام منتقد یا درست تر معرفی کتاب شهریار وقفی پور ، به کارآگاه عربزاده در این صحنه نیست. چرا که اگر بخواهم بحث روانکاوی را پیش بکشم شهریار بیشتر از همه ادبیات ها لاکان را می شناسد. پس من تنها چند مفهوم از روانکاوی را در ویترین به شما نشان می دهم. شاید موجب شد شما به اثر ورود کنید و با آنها مواجه شوید.
خورشیدفر با بیان این مطلب که رئالیسم در ادبیات و حتی سینمای امروز ما هیبتی هیولاوار پیدا کرده است، گفت: البته همیشه هیولا بوده اما در وضعیت امروز ما که خرافه های ادبی چنان قدرت گرفته اند که امکان مواجهه حقیقی با ادبیات مختل شده است ماهیت غیرادبی این تلقی بیشتر آشکار شده که البته یک جور ارتجاع و عقب ماندگی است که اثر ادبی را به ازای واقعیت بسنجید آن هم آنطور که خودتان یا نوعی خاصی از ادبیات آن را نمایش می دهد.
او افزود: یعنی این خیل عظیم انشا نویسی و وبلاگ نویسی های که به عنوان رمان چاپ شده اند و زندگی طبقه متوسط را از روی هم می نویسند. می خواهم بگویم این بیدارباش لازم است که بدانیم آنچه ذیل عنوان رئالیسم خوانده می شود یک قرارداد ادبی است که به نوعی کتاب قانون نامرئی تبدیلشده است. به قول «جیمز وود» ما گاهی متوجه این مصنوعات نمی شویم که البته دلیل اقتصادی دارد.
نویسنده رمان «تهرانی ها» افزود: رئالیسم تجاری بازار را در دست گرفته و قدرتمندترین برند بازار است. بماند که نوع ایرانی اش چقدر ناقص و معیوب است. یک سبک پردازی تخت و بی روح که نهایتا تا حد یک منریسم بیمار بالا می آید. اما می خواهم با یک نمونه بگویم که بدل «دست بد» برای این وضعیت چیست. جایی در «دست بد» گفته می شود شخصیت فرعی در داستان از شنیدن اسم سالومه به یاد دخترخاله اش که از قضا از زیبایی بهره ای نداشت می افتد، جای تاسف آنجاست که او زنش بوده. اینجا اخلالی در مسیر اطلاع رسانی اتفاق افتاده است. یعنی گزاره معمول آن بود که فکر کند به فکر زن خودش سالومه افتاد که زیبا نبود و دخترخاله اش بود..اما این سرشت نمایی معوج کردنی است که در رمان به کار رفته. بسیاری از چیزهایی که در رمان با آن مواجه می شویم اتفاقا دور از تجربه یا ادراک ما نیستند اما این طوری معوج شده اند. یعنی قاب بندی آنها را غریبه کرده است.
به گفته خورشید فر، «دست بد»، یک رمان پلیسی با مایههایی از رئالیسم جادویی، بینامتنیت، خشونت و درآمیختن واقعیت و فانتزی به سبک پست مدرنیست هاست. امتیاز بسیار بزرگ آن این است که علیرغم همه این موارد، خواننده را از لطف معمول قصه پلیسی که معما و پلات است هم بهره مند می کند.
او افزود: هر قصه معمایی یک صحنه مرکزی دارد که آن صحنه وقوع جنایت است. صحنه ای که مولد نیرویی است که ماشین داستان را به حرکت وامی دارد. یعنی درست همانطور که انفجارهای پیاپی یک ماشین سوختی را به حرکت وا می دارد. صحنه جنایت، جایی است که یک شخصیت از بین می رود، یک نفر به قاتل بدل می شود، نظم زندگی شهروندان برهم می ریزد و انگیزه برای عمل قهرمان، یعنی کارآگاه تولید می شود. در دست بد، این صحنه، مرگ دلخراش دخترجوان عکاسی است در جایی به اسم باغ گیلاس و در ظاهر سگ های وحشی او را پاره پاره کرده اند. راستی این شما را یاد خبر داغ صفحات حوادث چندسال پیش نمیاندازد؟
خورشید فر ادامه داد: مکان جنایت، یعنی جایی که صحنه کلیدی و مرکزی رمان در آن روی داده با دقت وصف شده و کروکی اش به اصطلاح کشیده شده است. آنجا کجاست. باغ گیلاس، حاشیه اتوبان چمران، پایین تر از پل مدیریت. در داستان گفته می شود که احتمالا شما از کنار آن رد شده اید و متوجه نشده اید که آنجا چه خبر است. ردحقیقت باغ گیلاس، آن محدوده نامریی که محل زندگی و کسب وکار گروهی فروشنده خرده پای مواد مخدر و ..است یک نقطه نامریی است. روشن تر بگویم؟ کانون و انگیزه و موتور حوادث داستان در باغ گیلاس است و باغ گیلاس مریی نیست. این موضوع آیا شما را یاد ناخودآگاه نمی اندازد؟ وانگهی، حالا بیاید به سبک آن ها که تقبیح شان کردم ادبیات را به عنوان سندی از واقعیت به شمار بیاوریم.
او افزود: شما تا به حال باغ گیلاس را دیده اید. شهریار راست میگوید. یعنی برخلاف این همه اثر اجتماعی که با پروپاگاندای ناشران بزرگ علم شدند، دراینجا به یک واقعیت اجتماعی هولناک اشاره شده. در حاشیه منطقه مرفه نشین شهرک غرب، سرزمینی کوچکی است که خودمختار است اما ما نمی خواهیم آن را ببینیم. خب، آیا تحلیل لاکان روی نامه گمشده را خوانده اید؟ نامه ای که در تمام مدت جلوی چشم است و هرگز دیده نمی شود.
در ادامه شهریار وقفی پور گفت: هر تولیدی ارتباط تنگاتنگی با اقتصاد دارد و از سال ۱۹۶۰ به این سو تمام آثار ادبی چنین ویژگی دارند. زمانی که مشغول نوشتن رمان دست بد بودم به ادبیات و رمان پست مدرن، بینامتنیت بسیار علاقه داشتم و در این اثر نیز تکنیک های این شیوه نوشتن غالب است.
او افزود: در این رمان ارجاعات متعددی وجود دارد . همچنین در بخش نخست این رمان من به سفر پیدایش توجه داشته ام و هریک از شخصیت هایی که در این بخش از آن ها یاد می شود، ریشه در سفر پیدایش دارند.
«دست بد» نوشته شهریار وقفی پور در ۹۰ صفحه و با تیراژ ۷۰۰ نسخه از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.