خبرگزاری مهر-سرویس هنر-آروین موذنزاده: همه ساله از اول ماه محرم مردم ایران به مناسبت سالروز واقعه کربلا در شهرها و روستاهای ایران در کنار آیینهای مختلف عزاداری مراسم تعزیه نیز برگزار میکنند.
هنر تعزیه در طول زمان تغییراتی به خود دیدهاست اما هنوز هم جزو اصیلترین و پرقدمتترین هنرهای ایرانی و اسلامی مردمان کشورمان به حساب میآید و هرساله در شهرها و استانهای مختلف مردم به تماشای مراسم شبیه خوانی و تعزیه مینشینند.
در طول سالها تعزیه جایگاه ویژهای نزد مردم پیدا کرده است و بسیاری از مخاطبان با تعزیههای عاشورایی همراه میشوند و برای امام سوم شیعیان و یاران وفادارش سوگواری میکنند اما اگر بخواهیم از دید هنرهای نمایشی به تعزیه نگاه کنیم متوجه بی توجهی نهادهای آکادمیک و تئاتری به این هنر اصیل ایرانی خواهیم شد.
تعزیه ایران، در سازمان یونسکو به ثبت جهانی رسیده است اما تلاشی برای ثبت و حفظ نسخههای قدیمی آن نمیشود و پژوهشگران و محققانی که علاقه مند به فعالیت در این حوزه هستند، مورد حمایت قرار نمیگیرند و اصولا پژوهشکدهای برای ثبت و نگهداری پژوهشها و نسخ تعزیه وجود ندارد همچنین در دانشگاهها نیز تنها ۲ واحد «آشنایی با تعزیه» در رشته نمایش به دانشجویان تدریس میشود که برای شناخت دانشجویان تئاتری از ویژگیهای این هنر ملی بسیار اندک است.
در راستای بررسی تئاتر دینی در ایران و تاثیر آیینها و مراسم مذهبی بر شکل گیری هنر نمایش و نمایش دینی به خصوص تعزیه، با دکتر احمد جولایی پژوهشگر و مدرس دانشگاه گفتگویی انجام دادیم. جولایی در بخش ابتدایی این گفتگو درباره شکل گیری آیینها در کشورهای مختلف، بیرون آمدن تئاتر از دل آیین، شکل گیری دیالوگ نویسی در تعزیه و حمایت نکردن از این هنر در دوران قاجار و بعد از مرگ ناصرالدین شاه صحبت کرد
این کارشناس هنرهای نمایشی در بخش پایانی این گفتگو مشخصا روی تعزیه متمرکز شد و به دلایل متوقف شدن نسخهنویسی در تعزیه، خاستگاه تعزیه، نبود حمایت از پژوهش و تحقیق درباره این هنر ملی، تغییراتی که تعزیه به لحاظ فرمی میتواند داشته باشد و لزوم دراماتورژی در تعزیه پرداخته شد.
در بخش دوم و پایانی این گفتگو میخوانید:
* دکتر جولایی، به نظر شما علت اینکه نسخهنویسی تعزیه در دهههای اخیر متوقف شده است، چیست؟
نسخه تعزیه را با چند عنوان «نسخه، «بیاض»، «طومار»، «دستک» و واژههای مختلف دیگری میشناسیم. برای آماده شدن نسخه تعزیه معمولا یک نسخهنویس آن را کامل نمیکند. نسخهنویس در نگارش متن از بخشی از اشعار دیگران مخصوصا مرثیه سود میبرد. خاصیت بزرگی که مرثیه دارد این است که خیلی موجز است و خیلی هم زود سر اصل مطلب میرود.
نکته دوم در انتخاب مرثیه این است که مرثیه اصل را بر این میگذارد که همه موضوع را میفهمند و فقط قرار است از زاویه دیگری به موضوع نگاه کند. هیچ کس نیست که نفهمد در واقعه عاشورا و یا شب تاسوعا چه اتفاقی رخ داده است. وقتی تعدادی مرثیهنویس خوب وجود داشته باشند مثل محتشم، صائب، کلیم و حتی افراد دیگری مثل ناصرخسرو، مولوی و حافظ که به حوادثی در کربلا اشاره کردهاند، انتخاب برای نسخهنویس آسان میشود و او نمونههای خوب را انتخاب میکند.
یادمان باشد تعزیه یا نسخهنویسی یک نوع گزینه گرایی است و هر چیزی در آن به درد نمیخورد، گرچه ما نسخههای تعزیهای که ورژنهای مختلفی از یک حادثه باشند هم داریم؛ مثلا وقتی به مجموعه نسخ تعزیه از مجموعه «واتیکان»، «خوچکو»، «شرلی»، «سرهنگ سر لوییس پلی» و ... نگاه کنیم، میبینیم که ادعا شده در برخی از این مجموعهها ۱۰۵۰ مجلس تعزیه وجود دارد در حالی که بسیاری از آنها تکراری است. ما مجالس تعزیهای که کاملا نظم نباشند کمتر داریم، نثر کامل که اصلا نداریم. وقتی مجلسی به نظم نوشته میشود یعنی یک زبان فاخر دارد چون به نظم کردن یک موضوع کار سختی است.
چندی پیش در سخنرانی که در دانشگاه بیرجند داشتم بخشی از اشعار یک مجلس تعزیه را تکثیر کردم و در اختیار دانشجویان ادبیاتی که در سالن حضور داشتند، قرار دادم و به آنها گفتم که از روی شعر بخوانند، در حالی که این شعر مشکلات قافیهای داشت و در خواندن آن سکته ایجاد میشد اما وقتی تصاویر همان تعزیه را برایشان پخش کردم با توجه به موسیقی و دستگاههای تعزیه این شعر کاملا در دهان شبیهخوان مینشست. چون این اشعار برای دهان گردانی یا دهان چرخوانی نوشته میشوند نه برای خوانش شعر ادبی که مقوله جدایی است. پس یک نسخهنویس تعزیه باید چقدر زیرک باشد که شعری را که برای خواندن نوشته شده، برای دهان گردانی تنظیم کند تا این شعر در ردیفهای آوازی ایرانی جای بگیرد.
* درواقع نسخهنویس به نوعی کار ترانه سرایی هم انجام میدهد.
بله درست است. نسخهنویس باید هم موسیقی و درام را به خوبی بشناسد و هم با ادبیات آشنا باشد.
* پس الان کمتر افرادی با این ویژگیها وجود دارند که بتوانند نسخههای تازهای بنویسند؟
بله کمتر داریم. به ۲ دلیل؛ اول اینکه هم تولید ادبی کم است و هم کسی که این طنازی را داشته باشد که بتواند موسیقی و دهان چرخوانی را بفهمد و قواعد درام و حرکت را بداند و بتوان همه این موارد را گزینش کند و در یک قالب قرار دهد، کم داریم.
امیرکبیر متوجه این نکته ظریفی که شما اشاره کردید شده بود. او به این مساله پی برده بود که نسخههای تعزیه ایرانی که وجود دارد دارای نوعی زیاده گویی هستند چون اشعار معمولا از چند جا انتخاب میشدند و مثلا ممکن بود در مرثیهای به ۲ بخش از یک حادثه اشاره و در مرثیه بعدی به ۳ بخش از آن واقعه پرداخته شود که این تکرار باعث طولانی شدن و زیاده گویی نسخههای ایرانی شده بود و اولین کسی که دستور داد نسخهها مُنَقح شود امیرکبیر بود. او فرد بسیار زیرکی بود و کمتر شنیدهام که کسی دست به چنین کاری بزند.
* درباره خاستگاه تعزیه نظرات متفاوتی وجود دارد. با توجه به منابع مختلفی که شما مطالعه کردهاید، خاستگاه تعزیه را از کجا میدانید؟
برخی معتقدند خور و جندق و بیابانک، خاستگاه تعزیه بوده است اما ادعای آقای جنتی عطایی هم وجود دارد که معتقد است تعزیه از طریق حیدرآبادیهای دَکَن از بندرعباس وارد شده است.
من آوریل گذشته به حیدرآباد و دکن رفته بودم. در آنجا ۱۱ هزار تکیه وجود داشت که ۵ هزارتای آن را اوقاف و ۶ هزار تکیه را مردم اداره میکردند. هنوز شیعیان جنوب هند در دکن به تعزیه اهمیت فراوانی میدهند. جنتی عطایی معتقد است بعد از شکست قُطُب شاهیان و عادل شاهیان، شیعیانی که به جنوب ایران آمدند با خودشان تعزیه را هم به ایران آوردند.
عدهای دیگر اعتقادشان براین است که تعزیه از طریق عراق و مرز خوزستان وارد ایران شد. زائرانی که برای زیارت به عتبات رفته بودند تعزیه را دیدند و از آن خوششان آمد و تصمیم به ثبت و ضبط آن گرفتند و بعد که به ایران آمدند آن را تکثیر کردند.
* با توجه به ارجاعهایی که میدهید یعنی ایران خاستگاه تعزیه نبوده است؟
نه اینکه ایران خاستگاه تعزیه نیست بلکه این نظر وجود دارد که دارای خاستگاههای متعددی بوده است. اعتقاد دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه خاستگاه تعزیه روستای زیارت بوده است که در استان بوشهر و نزدیک شهرستان برازجان قرار دارد.
از عراق و هند و کشورهای جنوب خلیج فارس افراد زیادی برای زیارت به این روستا میآمدند به همین جهت زیارت نام گرفته است و الان هم خانواده فاطمی که در آنجا تعزیهگردانی میکنند، یکی از باسابقه ترین خانوادههای تعزیهگردان در جنوب ایران محسوب میشوند و تا چندسال قبل هم بانوفاطمی زنده بود و کار تعزیه گردانی انجام میداد که الان پسرهایش به این کار مشغول هستند. پس خاستگاه تعزیه میتواند جابجا شده باشد.
تعزیه جزو معدود گونههای شناخته شده نمایشی جهان است که سیر پلکانی سنی دارد و این مساله کمتر در دیگر گونههای نمایشی مشاهده شده است اما در تعزیه تا کسی طفل خوانی نکند به جوان خوانی نمیرسد، تا کسی جوان خوانی نکند به عاقله خوانی نمیرسد، تا کسی عاقله خوانی نکند امام خوان نمیشود و تا کسی امام خوان نباشد تعزیه گردان و مرشد نمیشود
* آموزش و تربیت تعزیهخوان در حفظ این هنر چقدر تاثیرگذار است؟
یکی از مسائلی که در تعزیه اهمیت زیادی دارد تربیت شبیه خوان است. تعزیه جزو معدود گونههای شناخته شده نمایشی جهان است که سیر پلکانی سنی دارد و این مساله کمتر در دیگر گونههای نمایشی مشاهده شده است اما در تعزیه تا کسی طفل خوانی نکند به جوان خوانی نمیرسد، تا کسی جوان خوانی نکند به عاقله خوانی نمیرسد، تا کسی عاقله خوانی نکند امام خوان نمیشود و تا کسی امام خوان نباشد تعزیه گردان و مرشد نمیشود.
در این مسیر ۵۵-۶۰ سال تجربه خوابیده است و آن موقع است که فرد میتواند به شرط باسواد بودن دست به نوشتن نسخه بزند که معمولا از معدود آدمهای خوش فکر ایرانی کسانی هستند که تعزیه میخوانند به جز استثناهایی که حافظه بسیار خوبی داشتند و بدون سواد نسخهها را به دلیل نوع ملودی و آهنگ و قطعات شعرش از حفظ میکردند. تعزیهخوانها جزو معدود گروههای باسواد ایرانی چه در روستاها و چه در شهرها هستند.
اما وقتی که شرایط برای پرورش شبیهخوان فراهم نیست نسخهنویسی هم به محاق میرود. نکته دیگر اینکه میتوان گفت، قریب به اتفاق سوژههای تعزیه تا امروز کار شده است. اگر همه حوادثی را که در تاریخ صدر اسلام رخ داده مرور کنیم میبینیم که مجالس تعزیهشان وجود دارد.
حتی مجالس تعزیه پیامبران قبل از اسلام مثل حضرت ابراهیم (ع) و زکریا(ع) و سلیمان (ع) و یا پیامبران دیگر در دسترس است تا برسیم به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) تا مولا علی (ع) و امام حسن (ع) که همگی مجالس شهادتشان وجود دارد.
بعد از آنها به امام حسین (ع) و یارانش میرسیم که مجالس تعزیه ۷۲ تن از یارانش به شکل منفصل و متصل وجود دارد. وقتی همه اینها را کنار هم میچینید، متوجه میشوید که تاریخ صدر اسلام را میتوان در آینه تعزیه رصد کرد اما بعد از این تعزیه تا جایی ادامه پیدا کرد که به شاه شهید (ناصرالدین شاه) ختم شد و بعد از ناصرالدین شاه دیگر امکان سرمایه گذاری به لحاظ وقت و انرژی در تعزیه فراهم نشد. وقتی فعالیتی ممنوع میشود دیگر چه کسی حاضر است برای یک فعالیت ممنوعه چنین کار سختی انجام دهد چون مطمئن است کارش به اجرا نمیرسد. از اینجا است که در نگارش نسخههای تعزیه وقفه به وجود میآید.
نکته دیگر نیز این است که وقتی که در وزارتخانهای مثل وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری و یا بخش سیاست فرهنگی جامعه مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تعزیه زیاد جایگاه معلومی ندارد با وقفه در توسعه این فعالیت روبرو میشویم.
تعزیه تلفیقی از درام و موسیقی است و زمانی که از طرف نهادهای بالادستی به آن بی توجهی میشود کم کم تاثیر خود را از دست میدهد و به حاشیه میرود. تعداد کسانی که در ایران تعزیه تدریس میکنند کم هستند و کسانی هم که تبلیغ تعزیه میکنند -که تعدادشان بیشتر است - نگاهشان به تعزیه نگاه آنتروپولوژی (مردمشناسی) است که همین نگاه کمر تعزیه را شکانده است.
البته نه اینکه من با آنتروپولوژها مخالف باشم بلکه معتقدم نگاه آنتروپولوژی میتواند به پوسته یک قضیه نگاه کند اما درونش را کاوش نمیکند. در بیشتر اطلاعاتی که راجع به تعزیه به دستمان میرسد درباره مسائل بیرونی تعزیه صحبت میشود در حالی که تعزیه مانند پیاز و یا گنبد لایهها و پوششهای متعددی دارد و کسی میتواند درون این گنبد نفوذ کند که دراماتورژ باشد نه آنتروپولوژ. وقتی که ما تعداد دراماتورژهایمان کم میشود تعزیه به لحاظ فنی آنالیز نمیشود.
* گلایه بسیاری از تعزیهخوانهای قدیمی نیز این است که در سالهای اخیر تعزیهخوانها به دنبال خواندن تعزیههای «دهه» هستند و تعزیههای «غریب» دیگر موردتوجه نیست و ترجیح بر این است که در طول مناسبتها بیشتر تعزیههای شناخته شدهای که مردم نیز با آنها آشنا هستند، خوانده شود.
بله شیعه نسبت به حادثه کربلا خیلی متعصب و متاثر است و بی اغراق هم نیست که میگویند کعبه شیعیان کربلاست و چون در کربلا اهم وقایع رخ داده برایشان از اهمیت زیادی برخوردار است.
کربلا میتواند تبلور همه ناملایماتی باشد که از دوره خود پیغمبر(ص) شروع شد مثل اتفاقات شعب ابیطالب، تا شکاندن دندان ایشان و ریختن خاکستر روی سرشان تا در نهایت اتفاقاتی که بر سر تدفین و جانشینی پیامبر(ص) به وجود آمد و نحوه امضا گرفتن از امام اول شیعیان برای واگذاری جانشینی.
در زمان امام دوم نیز نفوذ آنقدر سخت شد که به خانهشان رخنه کردند چون قاتل امام حسن (ع) همسرش است و ایشان را با زهر مسموم میکند.
امام سوم که دیگر علن است. وقتی که امام ظرفیتی مثل حج را رها میکند. حج امر سادهای که نیست و تاکید موکد شده که هر مسلم وقتی توانایی اش را دارد باید به حج برود اما امام حسین (ع) از حج برمیگردد چون نمیخواهد در آنجا خون بریزد چون اگر خون بریزد از این پس حرمت حرم از بین میرود و این مساله که هرکس به آنجا پناهنده شد کسی حق ندارد خونش را بریزد، زیر پا گذاشته میشود.
تعزیه مانند پیاز و یا گنبد لایهها و پوششهای متعددی دارد و کسی میتواند درون این گنبد نفوذ کند که دراماتورژ باشد نه آنتروپولوژ. وقتی که ما تعداد دراماتورژهایمان کم میشود تعزیه به لحاظ فنی آنالیز نمیشود
پس امام حسین(ع) برای حفظ حرمت خانه خدا که از زمان حضرت ابراهیم (ص) حرمت آن حفظ شده و خونی در آنجا ریخته نشده است از مکه کوچ میکند. ایشان در آن شرایط بسیار سخت میخواهد از موطنش به جایی برود که مردمش در حمایت از او برایش نامه نوشتهاند اما نمیتواند روی حرفشان زیاد حساب کند چون اگر اینطور بود بی پروا به سمت کوفه میرفت اما امام حسین (ع) به آنجا قاصد میفرستد تا از صحت و سقم قضیه باخبر شود.
امام معصوم ما قرآن را از حفظ است و چه کسی بهتر از او میتواند قرآن را تفسیر کند. قرآن میفرماید «هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ» خداوند میفرماید اگر در جایی هستید که محل کفر است مهاجرت کنید منتهی هجرتی که معلوم و تاثیرگذار باشد.
امام حسین (ع) نیز اهل سیاست و تدبر است و زمانی از مکه خارج میشود که همه دارند به آنجا میآیند پس برای نشان دادن مخالفتش با حکومت خروجش در جهت مخالف است. مساله بعدی مجاهدت است و مهاجرت در جهت جهاد است که صورت میگیرد. این جهاد در راه خداست با اموال و جانشان خواهد بود و چه اموالی ارزشمند تر از خانواده یک مسلمان، از این رو است که امام حسین(ع) به همراه خانوادهشان مهاجرت میکند.
امام یک فرد پاکباخته است و به مصداق آیه قرآن عمل میکند و در آخرین لحظه رو به آسمان میگوید «چون میدانم که میبینی بر ما چه میگذرد و رضایت دادهای به این اتفاق من نیز به رضای تو راضی ام.» فرد، دیگر از این پاکباخته تر.
از همین رو وقایع کربلا هسته مرکزی هنر تعزیه است و شاید کمتر مجلس تعزیهای پیدا کنید که گریزی به کربلا نزده باشد. هر مجلسی درباره هر موضوع دیگری غیر از کربلا هم که باشد بالاخره پیوندی با حادثه یا موضوعی در ارتباط با کربلا پیدا میکند.
* اگر دراماتورژهایی وجود داشتند که میتوانستند به درستی کارشان را انجام دهند، باعث تغییراتی در شکل و شمایل تعزیه میشد یا خیر؟
به لحاظ فرم چرا ممکن بود این اتفاق بیفتد و معتقدم که همین الان هم فرصت هست که فرم تعزیه را تغییر داد اما تعزیه به لحاظ جوهره امکان تغییر ندارد به این مفهوم که شما تعزیهای را پیدا نمیکنید که در آن سیدالشهدا (ع) در جنگ پیروز شود و حتی فکرش را هم نمیشود کرد چون اینجا با باور مردم سروکار داریم.
تعزیه وسیله است نه هدف پس از این منظر هدف اصلی در این مسیر، مصائب شخصیت اصلی این نوع نمایش است و تعزیه وسیله نمایش این مصائب است. وسیله نمیتواند جوهر را تغییر دهد اما میتواند عرض یا شکل و نحوه گفتن را عوض کند.
* فکر میکنید با وضعیتی که این روزها تعزیه در کشور ما دارد چقدر به مکان ثابتی برای اجرای این نوع از نمایشها نیازمند هستیم. وجود یک تکیه دولت جدید برای اجرای تعزیه چقدر در جذب مخاطب موثر است و اصلا هنوز این نوع از نمایشها برای تماشاگران جذابیت دارد که بخواهند برایش مکان ثابتی درست کنند که درهمه طول سال اجرای برنامه داشته باشد؟
ما مجلسهایی غیر از مجالس تعزیه «تَف» که مربوط به روز دهم عاشورا است، داریم. حتی در برخی از شهرهای ایران در ماه محرم و صفر نزدیک به مجلس تعزیه برگزار میشود البته به این نوع مجلسها مجلس «تفاریقک» یعنی متفرقه میگویند. چون این نوع از تعزیه ها، تعزیههای کاملی نیستند و ممکن است گوشه، پیش واقعه یا واقعه باشند یا اینکه هر سه کنار هم قرار بگیرند.
اما در مورد آموزش تعزیه معتقدم که وزارت علوم هنوز متقاعد نشده که باید حداقل برای آموزش آکادمیک رسمی، طرحی بنویسد که واژه «درس تعزیه» در دانشگاه توسعه پیدا کند.
این اتفاق به ۲ علت رخ نداده است اول به دلیل منابع خام و آنالیز نشدهای که در اختیار داشته و دیگر به دلیل نداشتن اساتید خبره و اهل فنی که بتوانند تعزیه را تدریس کنند. البته خدای نکرده این مساله برداشت نشود که منظورم این است که من میتوانم و دیگری نمیتواند. وقتی قریب به اتفاق مدرسان ما در حوزه تعزیه را نگاه میکنید، میبینید که تحصیلاتشان ارتباطی به تعزیه نداشته یا خارج از ایران بوده است البته به جز دکتر محمدرضا خاکی یا دکتر محمود عزیزی که با وجود تحصیل در فرانسه موضوع رساله شان تعزیه بوده است و جزو استثناها هستند.
پس وقتی که وزارت علوم تنها ۲ واحد «آشنایی به تعزیه» را به تعزیه اختصاص میدهد به این معنی است که ملغمهای از کارگردانی و بازیگری و متن را در تعزیه آموزش دهید که برای یک دانشجوی رشته نمایش کافی نیست.
نکته مورد توجه دیگر این است که ما جزو معدود کشورهایی هستیم که تعزیهمان در یونسکو ثبت شده است. خود مجموعه یونسکو برای پژوهشکدهها بودجه دلاری پیشبینی کرده است اما تاکنون هیچ کس در اداره کل هنرهای نمایشی قدمی در این راستا برنداشته در حالی که متولی این موضوع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهاد بالادستی هستند و دریغ از تاسیس یک پژوهشکده در این سال ها.
در شهرستانها گاهی برخی از مدیران حرفهایی زده اند اما تاکنون مرکزی ثبت نشده است. البته نباید از فعالیت افرادی که در زمینه پژوهش در مورد تعزیه فعالیت میکنند و کتاب و مقاله در این زمینه مینویسند. افرادی بیادعاتر هم وجود دارند که به صورت تجربی و نه کاملا علمی عدهای را تربیت میکنند چون در تعزیه میپذیرند که فرد بی تجربهای را از ابتدا برای تعزیه خوانی آموزش دهند اما در نهایت معتقدم که شرایط آموزش شرایط مطلوبی نیست گرچه آمار فروش لباس و وسایل تعزیه علی رغم گرانیشان، همچنان بالاست.
* خلا نداشتن یک پژوهشکده ثابت برای تعزیه با توجه به محدود شدن فعالیتها و نوشتن نسخههای جدید چقدر احساس میشود؟
وقتی که ما در جنوب ایران با نسخههای تعزیهای که درون بامبو بود، برخورد کردیم متوجه شدیم که برخی از این مجالس که زیاد مورد توجه نبودهاند سالهاست که درون این بامبوها مانده و کسی سراغشان نرفته است.
در طول این سالها حشره یا که درون بامبو بوده کل نسخه را خورده و تنها مقداری پودر از نسخه باقی مانده است. من شاهد بودم در استان مرکزی و در اراک و تفرش نسخههایی بقچه بقچه نسخههایی در خانههای افراد وجود دارد اما علی رغم اینکه این نسخهها از نسلهای گذشته به آنها رسیده و ارث خانوادگی شان محسوب میشود به دلیل کمبود جا آنها را واگذار کرده یا دور ریختهاند.
البته جاهایی هم وجود دارد که نسخههای تعزیه بازنویسی میشود و نسخههای قدیمی را هم نگهداری میکنند در این میان به نسخههای کم نظیری دست پیدا کردیم که نسخه مس، طلا و نقره داشتتند که بسیار قابل توجه است اما ما چندتا از این نسخه را حفظ کردیم.
وقتی یونسکو میگوید من برای پژوهش درباره تعزیه هزینه میکنم ما میتوانیم بخشی از هزینهای را که چندین بار در سال در شهرستانها مختلف چه در سطح ملی و چه در سطح شهرستانها صرف برگزاری سوگوارهها میکنیم در زمینه پژوهش تعزیه متمرکز کنیم
وقتی یونسکو میگوید من برای پژوهش درباره تعزیه هزینه میکنم ما میتوانیم بخشی از هزینهای را که چندین بار در سال در شهرستانها مختلف چه در سطح ملی و چه در سطح شهرستانها صرف برگزاری سوگوارهها میکنیم در زمینه پژوهش تعزیه متمرکز کنیم البته دکتر ناصربخت و دوستانی مثل فتحعلی بیگی و صالح پور دست به فعالیتهایی زده اند اما چون نوع فعالیت آنها برای کانونهای نمایشهای آیینی و سنتی است پژوهش هایشان در راستای دیگر متمرکز است.
کانون تئاتر دینی هم داریم اما با وجودی که آقای محمود فرهنگ تلاش زیادی میکنند اما هنوز کمتر به حوزه تعزیه پرداخته اند. و همین است که تعزیه در کشور ما هنوز متولی خاصی پپدا نکرده است. پژوهش در حال حاضر نقطه مغفول تعزیه در ایران است به خصوص مرکز پژوهشی که دارای یک شخصیت حقوقی مشخص باشد.
تعزیه ایرانی تنها گونه نمایش ایرانی است که هر ۵ خصیصه درام را دارد به این مفهوم که هم دارای متن و روند خاص استقلال یافته بازیگری است، همچنین از گونههای منحصر به فردی است که بدون کارگردانی اصلا ممکن نیست، تنها گونه نمایش ایرانی است که دارای یک ویژگی در طراحی صحنه است چون عملا هرگونه دکور عمودی در آن از دست میرود و پذیرفته ایم که فقط به دکور افقی بسنده کنیم و آخرین مورد اینکه تنها گونه نمایش ایرانی است که دارای معماری مستقل است و در یک ساختمان خاص که فقط برای اجرای تعزیه ساخته شده، اجرا میشود اما علی رغم این ویژگیها ما هنوز از تعزیه به عنوان تئاتر ملی تعریف درستی نداریم و تنها راه تعریف تئاتر ملی ایران گذر از این کوچه باریک است نه تاریک. تعزیه راه باریک است نه تاریک.