به گزارش خبرنگار مهر، کربلا دریای بیکران فضایل و زیباییهاست که در هر دورهای از تاریخ میتوان با نگاهی جدید به واکاوی آن پرداخت و نکاتی تازه از آن کسب کرد. تو گویی که کل پژوهشها در طول تاریخ درباره این رخداد صرفا اثبات کلامی از حضرت زینب (س) در هنگام اسارت است. وقتی دشمن به طعنه به ایشان گفت که دیدید خدا با شما چه کرد؟ حضرت در جواب فرمود که «و ما رأیتُ الاّ جمیلاً، چیزی جز زیبایی ندیدم.» و این زیبایی زمانمند و مکانمند نیست، به همین دلیل هم بجز شیعیان، هر انسان آزادهای فارغ از دین و آیینش در جهان که روایت حادثه کربلا را خوانده منقلب شده و اتفاقی زیباشناسانه را در درون خود تجربه کرده است.
حجتالاسلام و المسلمین محمد جواد مروجی طبسی یکی از مورخانی است که تلاش بسیاری در زمینه روایت و همچنین واکاوی حادثه عظیم دشت نینوا کرده است. او استاد دروس خارج حوزه علمیه قم و فرزند مرحوم آیتالله العظمی محمدرضا مروجی طبسی، پایهگذار تبلیغ در حوزههای علمیه قم و نجف است. او متولد نجف اشرف است و از محضر برجستهترین استادان حوزههای علمیه قم و نجف بهره برده است.
یکی از مهمترین تالیفات حجت الاسلام مروجی طبسی «المقتل الحسینی (ع) الماثور: عرض روانی لاحداث کربلا علی لسان المعصومین (ع)» است که در قم و لبنان به زبان عربی منتشر شد. ترجمه فارسی این کتاب در سال ۱۳۹۴ با ترجمه محمد صفری از سوی انتشارات آرام دل در دست مخاطبان قرار گرفت. این ترجمه در سال گذشته به چاپ دوم رسید. این کتاب مقتل امام حسین(ع) است با استفاده از روایات صحیح ائمه معصومین(ع).
از دیگر کتابها و پژوهشهای منتشر شده مروجی طبسی درباره قیام اباعبدالله الحسین (ع) میتوان به این موارد اشاره کرد: «امام حسین(ع) و قرآن»، «با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه»، «جانبازان حماسه عاشورا»، «یاران امام حسین»، «پیوسته با حسین از خاک تا افلاک» و...
مروی طبسی در کتاب «یاران امام حسین(ع)» همه اصحاب سیدالشهدا (ع) را که در کربلا شهید شدند، معرفی مبسوط کرده است. بحث کتاب با حماسه خاندان عقیل بن ابیطالب در کربلا و روایت سلحشوری آنها آغاز شده و با معرفی عمرو بن عبدالله جندعی خاتمه میپذیرد. این کتاب در سال ۱۳۹۴ با شمارگان هزار نسخه، ۱۴۶ صفحه و بهای هفت هزار تومان توسط انتشارات دارالرسول در قالب چهل و هفتمین مجلد از مجموعه آثار استاد مروجی طبسی در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
نویسنده در این کتاب از منابع متعدد تاریخی و روایی بهره برده است. نحوه مواجهه و بهرهبرداری او از منابع نیز اجتهادی و انتقادی است. به عنوان مثال نویسنده از کتاب «معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین» نوشته شیخ مهدی حائری مازندرانی (از شاگردان شیخ فضل الله نوری) هم بهره برده که برخی از محققان و عاشوراپژوهان آن را ضعیف کردهاند. به عنوان مثال شهید محراب آیتالله سیدمحمد علی قاضی طباطبایی درباره این کتاب نوشته است: «به نقلیات کتاب معالی السبطین از هر جهت چندان اعتماد نیست، مگر اینکه مدارک و مصادر نقلیات خودش را نشان داده و ذکر کند و از کتبی نیست که آن را بتوان مدرک نقل قرار داد.» مروجی طبسی اما سعی کرده در پژوهش خود مطالب کتاب «معالی السبطین» را با کتب دیگر مورد همسنجی قرار دهد تا روایتهای متقن این کتاب خود را نشان دهند.
در یکی از بخشهای کتاب «یاران امام حسین(ع)» به دو چهره خاص از شهدای دشت نینوا اشاره شده که ترک زبان بودند: اسلم بن عمرو، غلام امام حسین (ع) و واضح ترکی، بنده خدمتکار حرث مذحجی. البته بر اساس مشابهتهای کلام این دو شخصیت در منابع متعدد تاریخی برخی بر این عقیدهاند که شاید این دو نفر در اصل یک نفر بودهاند.
اسلم بن عمرو
گروهی او را از غلامان امام حسین (ع) میدانند. برخی از منابع متأخر نقل کرده اند که پس از شهادت امام حسن (ع) امام حسین (ع) این غلام را خریداری و به فرزند خود، امام سجاد (ع) بخشیدند. گروهی نیز او را غلام جنادة بن حارث سلمانی و ابن شهرآشوب نیز او را از غلامان حُرّ دانسته است. نقل شده که وی هنگام هجرت امام از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا، همراه آن حضرت بود و در مواقعی نیز کاتب امام بوده است.
به هر حال اسلم بن عمرو از قاریان قرآن بود که به همراه حضرت به کربلا آمد. به روایت کتاب «یاران امام حسین» وقتی اسلم نزد امام آمد تا اجازه جهاد بگیرد حضرت فرمود: تو را به فرزندم علی (امام زین العابدین) بخشیدم. آن غلام به محضر امام سجاد آمد، دید که از هوش رفته است. در قسمت پایین پای امام نشست و کف پای آن حضرت را به صورت خود میکشید. زمانی که امام به هوش آمد، فرمد که چه نیاز داری؟
گفت: مولای من از پدرت اجازه رفتن به میدان جهاد خواستم که مرا به شما بخشید. من از شما میخواهم که به من اجازه جنگ دهید. حضرت فرمود: تو را آزاد کردم. اسلم از محضر امام بیرون آمد و به سوی میدان جنگ رفت. امام زین العابدین (ع) فرمود گوشه خیمه را بالا بزنید میخواهم رزم او را مشاهده کنم.
اسلم در زمانی که خود را برای مصاف با دشمن آماده میکرد این رجز را میخواند که:
البحر من طعنی وضربی یصطلی
و الجو من نبلی و سهمی یمتلی
اذا حسامی فی یمینی ینجلی
ینشق قلب الحاسد المبخل
«دریا از نیزه و شمشیر زدنم گرم و فضا از تیرهای من پر میشود، چون شمشیر در دست راستم نمایان شود، قلب شخص حسود مکتبر را هدف قرار میدهد و میشکافد.»
اسلم پس از نبردی سخت که بنا به روایتها در نتیجه آن ۷۰ نفر از دشمنان را به خاک هلاکت انداخت، مجروح شد و به زمین افتاد. امام حسین(ع) به سراغ او رفت و در حالی که هنوز در قید حیات بود، صورتش را بر صورت او گذاشت. اسلم چشمانش را باز کرد و چون خود را در آغوش امام دید بلخندی زد و گفت: چه کسی مثل من است در حالی که فرزند رسول خدا صورتش را بر صورتم گذاشته. پس از گفتن این جمله جان به جان آفرین تسلیم کرد.
واضح ترکی
او نیز مردی شجاع و قاری قرآن و ترک زبان بود. در منابع ذکر شده که او یکی از غلامان حرث مذحجی سلمانی است که همراه جناده بن حارث به حضور امام رسید. در کتاب «ابصار العین» ذکر شده که دو نفر ترک زبان در زمره یاران ابی عبدالله بودند اسلم بن عمرو و واضح ترکی غلام حارث. نویسنده این کتاب میگوید که به گمان من واضح همان کسی است که گویند در روز عاشورا در مقابل سپاه کوفه ایستاد و پیاده با شمشیر مبارزه میکرد و رجز میخوان و چون روی زمین افتاد به امام استغاثه کرد. امام بر بالین او آمد و دست بر گردن او نهاد. او در حال جان دادن به خود میبالید که چه کسی همانند من است در حالی که پسر رسول خدا صورتش را بر صورتم گذاشته؟ (یعنی که واضح ترکی آن سخنان را در همانند نداشتن خود گفته و نه اسلم بن عمرو).
نکته مهم درباره این دو شهید کربلا و این دو یار شجاع اباعبدالله این است که آنها در زمانهای به امام پیوستند که بسیاری از مردم در اثر ناآگاهی و ناآشنایی به موقعیت زمان و مکان خود و عدم ولایت پذیری و یا حتی با تطمیع در خانههای خود خزیده و یا آماده جنگ با فرزند پیغمبر خود بودند، اما این دو با آزادگی کامل قدم به میدان مبارزه گذاشته و حضرت سیدالشهدا را یاری کردند.