کتاب «عمود آخر» نوشته محدثه سادات نبی‌یان روایت سفر اربعین از ۴۰ شهید مدافع حرم است.

به گزارش خبرنگار مهر، درباره منشا پیاده روی اربعین که نشان از اقتدار و اتحاد شیعیان دارد، روایت‌های متعددی نقل شده است. یک روایت این است که این سنت از زمان ائمه وجود داشته و روایت دیگر در این است که این سنت حسنه را طلاب نجف راه اندازی کرده‌اند. در قرون جدید نیز احیا کننده این سنت را علامه محدث نوری دانسته‌اند. اما منشا این سنت هرچه باشد، مهم این است که اکنون ما را به فهم عصری از «مساله» قیام حضرت اباعبدالله (ع) نزدیک کرده است.

در نظریه‌های علوم انسانی معاصر از «فهم عصری متن» صحبت شده است. فهم عصری در مقابل غیرقابل فهم بودن متون (رخداد عاشورا را نیز بر اساس دستاوردهای جدید علوم انسانی می‌توان به مثابه یک متن تلقی کرد) مقاومت می‌کند و همچنین نمی‌گذارد که آنها را بر اساس ظواهرشان بفهمیم. عنصر اصلی در فهم عصری مواجهه مساله محور با متون است. به عبارتی ما یک دغدغه اصلی داریم و بر اساس این مساله و دغدغه به سراغ رخداد کربلا در سال ۶۱ هجری می‌رویم. همچنین در فهم عصری باید به وجود لایه‌های معنایی در متن نیز باور داشت. یعنی نباید صرفاً به ظاهر اکتفا کرد. در نهایت مولفه دیگر فهم عصری این است که این فهم آگاه به زمان حاضر و اصطلاحاً «در زمان» است و در معاصریت اتفاق می‌افتد.

فهم عصری از رخداد عظیم کربلا و قیام حضرت اباعبدالله (ع) به عنوان وجه مهمی از سنت شیعی، ما را به عقلانیت و غور در محتوای آن می‌کشاند و همین باعث شکوفایی است. رخداد عاشورا در طول تاریخ همیشه شیعه را به عنوان یک جماعت معترض به ظلم و پیگیر حقوق مظلوم معرفی کرده است و این اعتراض و پیگیری در چارچوب‌های عقلانی صورت می‌گیرد.

حضور در راهپیمایی اربعین بسیاری از شیعیان مخلص را به فهم عصری از عاشورا کشانده است. به عنوان مثال تا جایی که راقم این سطور اطلاع دارد، عموم شهدای مدافع حرم، همگی از پایه‌های ثابت در راهپیمایی اربعین بوده‌اند و منابع مهمی نیز از خاطرات آنها در دوره‌های متعدد این راهپیمایی منتشر شده است.

یکی از این آثار «عمود آخر: روایت سفر اربعین از ۴۰ شهید مدافع حرم» نوشته محدثه سادات نبی‌یان است که در پاییز ۱۳۹۷ با شمارگان هزار نسخه، ۲۲۴ صفحه و بهای یازده هزار تومان توسط انتشارات تقدیر در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

روایت‌های نخست تا دهم منتشر شده در این کتاب به ترتیب از این قرار است: «هم‌سفر زمینی، هم‌راه آسمانی: شهید مصطفی نبی‌لو»، «یک تیر و دو نشان، هم انفاق و هم پیاده‌روی اربعین: شهید حسین امیدواری»، «فقط یک پیاده روی اربعین تا رسیدن به شهادت: شهید شعبانعلی امیری»، «سفری عاشقانه به یاد آقا سید: شهید سیداسماعیل سیرت نیا»، «سردار ایرانی مسئول تامین امنیت مسیر پیاده روی: شهید حمید تقوی فر»، «رفیق خوش سفر: شهید امیر سیاوشی»، «مدیر انقلابی تمام عیار و خادم زائران ارباب: شهید علی محمد قربانی»، «دو هفته پیاده روی عاشقانه تا رسیدن به کربلا: شهید صالح حسن زاده»، «بازگشت از کربلا با دست پر: شهید محمد کیهانی» و «و جعلنا؛ رمز عبور از گیت‌های عراق: شهید علی تمامزاده».

همچنین «شهادت؛ با توسل به قمر بنی‌هاشم: شهید داوود نریمیسا»، «تنهایی و خلوت، توفیق اجباری در مسیر پیاده روی: شهید حسینعلی پورابراهیمی»، «نگاه متفاوت عباس به پیاده روی اربعین: شهید عباس دانشگر»، «هم‌سفر با اهل و عیال، درست شبیه ارباب: شهید سعید سیاح طاهری»، «استراحت بماند برای بعد از شهادت: شهید علی جمشیدی»، «سردار کارتن خواب: شهید حسین همدانی»، «از اردوی جهادی تا کنگره جهانی لقا الحسین: شهید حمیدرضا اسداللهی»، «مقابله با جریان‌های انحرافی شیعه در مسیر پیاده روی: شهید رضا الوانی»، «شهید تاسوعا در پیاده روی اربعین: شهید سجاد طاهرنیا» و «همراه با شیخ خوش مشرب و مردم‌دار: شهید جابر حسین پور» نیز روایت‌های یازدهم تا بیستم کتاب است.

عناوین روایت‌های ۲۱ تا ۳۰ کتاب نیز به این شرح است: «آقا سجاد زیارتت قبول: شهید سجاد عفتی»، «به آب و آتش زدن برای زیارت شب جمعه کربلا: شهید حسین بادپا»، «سفر اربعین با سید محبوب ایرانی: شهید محمدجواد حسن زاده»، «خادم موکب آستان مقدس حضرت معصومه: شهید مهدی ایمانی»، «فقط از آقا خاتم آدمم کند: شهید مجید قربانخانی»، «از تردید تا رسیدن به یقین در پیاده روی اربعین: شهید حبیب جنت مکان»، «درسی از غلام‌عباس در مسیر پیاده روی: شهید محمد اسدی»، «ابوسجاد، واکسی زائران امام حسین: شهید هادی کجباف»، «ابالفضل علمدار، خامنه‌ای نگهدار: شهید حامد کوچک زاده» و «تشنه زیارت امیرالمومنین: شهید رضا رستمی مقدم».

و در نهایت عناوین روایت‌های ۳۱ تا ۴۰ کتاب نیز به ترتیب به این شرح است: «شهادت، سوغات اولین و آخرین سفر کربلا: شهید حسن قاسمی دانا»، «دعوت غیرمنتظره به اولین سفر کربلا: شهید سجاد زبرجدی»، «غرق در حال و هوای پیاده روی اربعین: شهید حسین معزغلامی»، «من به کربلا معتادم: شهید محمد پورهنگ»، «دستِ یاریِ امام زمان (عج) بر سر زائر سامرا: شهید حسین محرابی»، «پیاده روی اربعین به نیابت از شهدای دفاع مقدس: شهید جواد محمدی مفرد»، «از روضه‌های تاسوعا تا لرزیدن‌های در نجف: شهید رضا سنجرانی»، «هم‌سفر از خود گذشته و فداکار: شهید مرتضی عبداللهی»، «گرفتن برات شهادت از سیدالشهدا(ع): شهید محمد آژند» و «چطور در این مسیر غذاهای لذیذ بخورم؟: شهید حسین هریری».

این شهدا از جای جای ایران بودند و هرکدام فرهنگ، شغل و موقعیت اجتماعی خاص خود را داشتند. شهدایی چون سرداران حسین همدانی و سعید سیاح طاهری هم که مشهور هستند؛‌اما ۱۷ تن از این شهدا از جوانان دهه شصتی و دو تن از آنان دهه هفتادی هستند. روایت‌ها که از زبان نزدیکان این شهدا نقل شده، همگی نشان از دغدغه آنها نسبت به معارف کربلا دارد و اگر جز این بود که هیچگاه گوش آنان برای شنیدن ندای «هل من ناصر ینصرنی» حضرت سیدالشهدا در عصر جدید که از سرزمین شام بلند شد، باز نمی‌شد.

بخشی از روایت شهید هادی کجباف (ابوسجاد) که توسط همسر شهید نقل شده به این شرح است: «... آنجا علاوه بر عزاداری، خدمت هم می‌کرد. از نظافت شهر گرفته تا کار کردن در موکبی که خودشان تاسیس می‌کردند. چایی می‌داد، استکان می‌شست و کفش‌های زوار را واکس می‌زد و همه این کارها را هم به صورت ناشناس انجام می‌داد... دو ماه قبل از آخرین پیاده روی اربعینش، یعنی در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۹۳ توسط تک تیرانداز تروریست‌ها، با قناصه، مجروح شده بود. سمت راست سینه‌اش تیر خورده و از کمرش بیرون آمده بود. یک بار در سوریه عمل شد و دو بار هم در تهران و حدود ۱۵ روز بستری بود. حالش خیلی بد بود. هیچ کاری نمی‌توانست انجام دهد. برای خوردن و خوابیدن و نشستن مشکل داشت. با اینکه هنوز حالش مساعد نشده بود از بیمارستان دیگر به خانه برنگشت. مستقیم به سوریه رفت.»

شما را به مطالعه روایت‌های حیرت انگیز کتاب «عمود آخر» دعوت می‌کنیم.