به گزارش خبرنگار مهر، مراسم اهدای چهارمین و پنجمین دوره جایزه دکتر رضا داوری اردکانی عصر روز گذشته در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
داوری اردکانی در این مراسم گفت: جایزه ای که امروز اهدا میشود به اسم من است ولی بیشتر زحمت آن را دوستان من کشیده اند، چون آنها رساله ها را می خوانند و دردسرهایش را تحمل می کنند. مدیریت و هماهنگی برنامه هم که به عهده شهر کتاب است. بنابراین دوستان احسان می کنند و اسم من را روی جایزه می گذارند. یکی از مشکلات ما در دوره های گذشته این بود که دو سال پی در پی جایزه را به کسانی می دادیم که درباره هایدگر نوشته بودند. به همین دلیل من و دوستانم متهم به هایدگری بودن می شدیم. حالا اینکه چرا هایدگری بودن اتهام است من نمی دانم چون عده ای از بیرون خیال می کردند که ما تعمداً این کار را می کنیم در حالی که اصلاً اینطور نیست، ولی امسال خیلی خوشحال شدیم که جایزه به یک رساله خوب فلسفی و غیر هایدگری تعلق گرفت.
وی افزود: ما نمی دانیم جایگاه فلسفی چیست. فلسفه فیزیک احکام مربوط به فلسفه است که به همه علوم تسری داده میشود. ما باید درباره فلسفه علوم انسانی و اجتماعی کار کنیم. یکی از گرفتاری های من و همکارانم این است که وقتی یک دانشجویی رساله می نویسد باید استاد راهنما و مشاورش امضا کنند تا کارش پیش رود در حالی که این شیوه در رشته فلسفه و علوم انسانی درست نیست. علم ابژکتیو است و در آن لازم نیست دیالوگ وجود داشته باشد. در علم تفاهم لازم است ولی توافق لازم نیست. اگر ارسطو می خواست کتاب سیاست خود را بدهد تا افلاطون امضا کند او این کار را نمی کرد، ولی احترام افلاطون به ارسطو و برعکس آن محرز است. هیچ کس نمی تواند بزرگیِ کانت را منکر شود ولی این به معنای آن نیست که ما همه کانتی هستیم.
رئیس فرهنگستان علوم ادامه داد: در ۳۰-۴۰ سال اخیر در حوزه فلسفه کارهای خوبی کرده ایم ولی هنوز هم فقیر هستیم. یکی از دردهای ما این است که علم وسیله ارتقا و درجه شده است. علاوه بر این ما با مسئله غربت علوم مواجه هستیم. یعنی ما جهان علم و ارگانیسم دانایی نداریم که اگر داشتیم علم جایگاه دیگری داشت. ما به علم ظاهری و زبانی احترام می گذاریم، اما این احترام با احترام قلبی فرق دارد. واجب است که ما به فکر فهم جایگاه علم باشیم.
چهره ماندگار فلسفه اضافه کرد: آن زمان که من وارد دانشکده ادبیات شدم کتابها و منابع زیادی برای مطالعه وجود نداشت، اما امروز ما خیلی پیشرفت کرده ایم و منابع زیادی داریم اما فلسفه هایمان در خودشان محبوس و هر کدام مشغول کار خود هستند. فلسفه و علم نمی تواند شغل باشد. اینها دلدادگی می خواهند، مخصوصاً فلسفه که اگر دل ندهی فیلسوف نمی شوی. ما همه حرف خودمان را می زنیم و گوش نمی کنیم. متأسفانه به فلسفه گوش داده نمی شود. فلسفه آزادی، تفاهم و دیالوگ است در صورتی که علم، گوش دادن نمی خواهد چون قدرت دارد و کار خودش را می کند.