به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «معماری علم در ایران»، نوشتۀ رضا منصوری معاون اسبق وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در پنجمین نشست فرهنگ و دانشگاه که به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم با حضور وحید احمدی رئیس مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و معاون سابق پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و علی پایا به صورت اسکایپ از لندن، ۸ مهر در سالن سرای کتاب مؤسسه خانه کتاب برپا شد.
منصوری در این نشست گفت: علم به معنای نوین آن با مفهوم علم آن گونه که ما در ایران، و بقیه کشورهای اسلامی استنباط می کنیم تفاوت های اساسی دارد. مفهوم علم برای ما با تاریخ تحولات تاریخی، به ویژه تحول مفهوم مدرسه بعد از تأسیس نظامیه ها، به گونه ای عجین شده است که تفکیک آن از مفهوم علوم دینی و روش های آن به سختی امکان پذیر است. این عدم درک مفهوم نوین علم، و نیز شرایط تاریخی کشورهای اسلامی، موجب بروز حرکت هایی به دفاع از مفهوم جدیدی از علم دینی شده است. با تفکیک دو مفهوم علم دینی انحصاری و علم دینی تخصیصی می توان مرز این مفهوم بندی جدید را روشن کرد. مفهوم علم دینی تخصیصی مغایرتی با مفهوم علم نوین ندارد، اما مفهوم علم دینی انحصاری نقیض مفهوم علم نوین است و باید به این تناقض توجه کرد.
وحید احمدی، مشاور وزیر علوم و رئیس مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور تصریح کرد: دکتر منصوری از آن دسته از افرادی است که بودنشان در حوزه علمی بسیار موثر است چرا که ایشان بسیار علاقه مندانه و همراه کارهایشان را دنبال می کنند. مفهوم علم در ایران هنوز به معنای درستی وارد نشده است و ما دچار سندرم توسعه نیافتگی در نظام علمی هستیم. ما در خود علم مشکلی نداریم بلکه مشکل ما مدیریت علم است. از نظر دید مدیریتی علم یک نظام و مجموعه ای از آموخته ها، نهادها، ابزار، تفکرات و از همه مهمتر نوآوری می باشد. علم حیات دارد و زنده است، بنابراین واژه معماری نمی تواند واژه مناسبی برای آن باشد. راهکارهای مطرح شده در کتاب سیستماتیک نیست و باید پیشنهادها و راهکارها را با یک مدل مطرح کنیم. علوم انسانی بستر تاریخی در کشور دارد و باید به علت عقب افتادگی ما در آن نیز پرداخته شود. در اجرای مدیریت کشور هیچ یک از مفاهیم علم را وارد نکرده ایم و مدیریت علم جزئی از علم است.
علی پایا هم طی سخنانی اظهارکرد: با آموزه های کتاب همدل هستم و برخی از آموزه های اصلی کتاب حاوی نکات قابل توجهی است. هدف علم عرضه تصویری حقیقی از واقعیت است اما تکنولوژی از سویی به نیازهای معرفتی ما پاسخ می دهد و از سوی دیگر تسهیل گر امور است. علم در مقام فرآیند است و تکنولوژی در مقام نهاد قرار دارد. در این کتاب بهتر بود به جای کفایت تجربی مدل ها از صدق تطببقی استفاده می شد. در این کتاب تمامی مدلها مبتنی بر مطالعات بیرونی هستند و با مطالعات درونی هماهنگ نیستند. در رویکرد زبان شناسانه دکتر منصوری در این کتاب، اولویت با واژگان و مفاهیم در برابر گزاره ها می باشد در حالی که واحد اندیشه گزاره ها هستند.
به همین مناسبت مهدی خضریان، پژوهشگر در یادداشتی با عنوان نقدی بر کتاب «معماری علم در ایران» به نقد و بررسی این اثر پرداخته است:
اگر بپذیریم که انتخاب واژگان و مفاهیم در هر اثر وجهی تبیینی برای شناخت بهتر آن اثر دارند، در این صورت انتخاب واژه «معماری» برای توضیح موقعیت علم (یا فرآیند علم) در ایران می تواند از این دریچه مورد توجه قرار گیرد، البته این معماری صرفاً در عنوان کتاب خلاصه نشده بلکه روش به کار رفته در کتاب نیز به دنبال ایجاد سنتز میان شاکله ها و محتواهایی است که در نهایت بتوانند نوعی معماری را برای ترسیم ساخت مورد نظر آشکار کنند.
معماری یک ساخت است و در یک مارپیچ تبدیل به اوبژه می شود. این ساخت در این مارپیچ از ایده و محتوا، از واژه علم تا مسئله زبان، و از ترجمه به سوی فرم در قالب علم و مهندسی، استبداد و نهاد دانشگاه در حرکت است. اما نه حرکتی موزون و آهنگین، نه حرکتی صاف و از پی به سقف که حرکتی مارپیچ گونه است. این حرکت مارپیچ گونه در نقد «ژان روسه» بر «پلیوکت» اثر فاخر تراژدی نویس مشهور فرانسوی «پیر کورنی» نیز وجود دارد آما آنجا علی رغم وجود «شاکله ای حلقه وار با تقاطعی میانی» در نهایت «وحدت اثر علی رغم گسسته ای مقطعی» پایدار می ماند[۱]. در «معماری علم در ایران» نیز مارپیچ ها و گسست هایی وجود دارند. ما به صورت مداوم با حرکت از صورت به معنا و بالعکس مواجهیم که وحدث اثر را در صورت بندی ساختار (معماری) مورد نظر دچار ابهام می کند. اما منشأ این عدم وحدت چیست؟
یگانه دغدغه نویسنده در معماری و ساختمندی در سیمایی از پیوند بین فرم و محتوا، بین صورت و معنا، انضمامی شود. معماری و ساختِ آن وقتی میتواند عینیت بیاید که بتواند این پیوند را برقرار کند. علیرغم وجود دلالت های محکم و قابل اعتنا در نمایان کردن صورت این ساختمان و این معماری، اما آنجا که نویسنده می خواهد تعادل را بین انرژی و دینامیسم معماری (یا معنای اثر) از یکسو و ثابت های صوری که فرم معماری را تشکیل می دهند، از سوی دیگر، برقرار کند، وحدت مورد اشاره به راحتی قابل تشخیص نیست.
به عنوان مثال توان تشخیص وحدت بین دینامیسم این معماری (مانند فرآیند علم، تقویت زبان فارسی و اجتماع علمی) و صورتِ آن (مانند فرماسیون نهادهای مشخصی شبیه دانشگاه، برون دادهای عینی و استعاره هندسی و شکلی از صورتِ فرآیند علم که در قالب رشته های «مهندسی» ظهور می یابند)، به سادگی امکان پذیر نیست به ویژه که نویسنده اعتقاد دارد اساساً تأسیس صورتی مانند نهاد دانشگاه تهران توسط موسسانی مانند عیسی صدیق از دریچه آشنایی این افراد با مسئله علم به عنوان پویشِ آن صورت یا دینامیسمِ آن نبوده است. به نظر می رسد مدعای نویسنده مشخصاً اهمیت این پیوند نیست ولی در منطق روشی خود گویی ناخواسته دنبال این پیوند بوده است. حال، راحتتر می توانیم این کدر بودن و تیرگی ذاتی را که در هر ساختاری وجود دارد، در ساخت معماری علم در ایران نیز درک کنیم.
این عدم پیوند صورت و معنا در معماری گفته شده شاید به خاطر گسستی است که خودِ کتاب در ابتدا آن را فاش می کند: «مفهوم علم نوین از مفهوم غالب علم در ایران و در کشورهای اسلامی متفاوت است...۱. علوم دینی سنتی؛ علوم طبیعی سنتی؛ ۳. علم یا دانش؛ ۴. علم در مفهوم مدرن آن[۲].» نویسنده معتقد است ما بیشتر با سه سنت ابتدایی مواجه بوده ایم و معماری علم در ایران در مورد سنت چهارم هنوز بیگانه است: «مردم ما با این مفهوم [از علم] هنوز بسیار بیگانه اند و دانشگاهها و پژوهشگاه ها نیز هنوز بر مبنای این مفهوم اداره نمی شوند[۳].» این موضوع را می توان در ارتباط با عدم پیوند صورت و معنا دانست و شاید علت آن. به چه دلیل؟
دریدا در کتاب نوشتار و تفاوت که به آن اشاره شد، معتقد است نوشتار فاقد غایت و تاریخ مشخصی است چون منطق نوشتار دسیمیناسیون و پراکنش تکثرها است و در آن هر آغازی از پیش آغاز شده است، همچنان که هر نوشتاری پیش از خوانده شدن، خوانده شده است. به نظر می رسد دانشگاه و فرآیند علم در غرب علیرغم همه گسست های ظاهری و همچنین داشتن نقطه آغازین ظاهری و تا حدودی مشخص، دارای منطقی است که معنایابیِ آن محصول پراکنش متکثر معانی سیال در مورد دانش، علم، فلسفه و هویت نهاد دانشگاه است.
دانشگاه جدید (به عنوان مثال دانشگاه برلین نسبت به دانشگاه هاله)، دانشگاه جدیدی نیست بلکه این دانشگاه (جدید) قبلاً نیز وجود داشته است ولی در صورتی دیگر متأثر از دینامیسمی دیگر. یا فرآیند علم همچنان که می گوییم «فرآیند» از همین منطق پیروی میکند. اما در ایران، دانشگاه را بیشتر بر مبنای مبدأ مشخص تاریخی یا مفهومی (مانند دانشگاه ترجمهای یا دانشگاه بدون ایدهی مفهومیِ مشخص) بدون تکثر معنایی ذکر شده در نظر می گیرند. بسیاری از گفتارها در ایران در مورد دانشگاه از همین نقطه آغاز می شوند.
اینکه دانشگاه و آموزش عالی ایران در هر دو حالت صورت و معنا بالاخره دارای چه مبدأ هویتی و زمانی است، از این نوع گفتارها است. در این انواع معماری ها از علم در ایران، صورت دانشگاه و معنای علم، فرم نهادها و دینامیسم نوآوری ها و دیگر دوگانه هایی که الزام پیوند آنها در ساختی مشخص احساس می شود، عموماً دچار گسست اند. گسستی که در صورت بندی کتاب «معماری علم در ایران» نیز در همان ابتدا مشخص می شود و عملاً ساخت (معماری) علم را در ایران همچنان واجد جنبه هایی تاریک از لحاظ پیوندهای مورد اشاره می کند.
[۱] . برای مطالعه بیشتر در این مورد به مقاله «نیرو و معنا» در کتاب نوشتار و تفاوت اثر ژاک دریدا ترجمه استاد عبدالکریم رشیدیان مراجعه شود.
[۲] . کتاب «معماری علم در ایران» صص ۲۵ و ۲۶
[۳] . کتاب «معماری علم در ایران» ص ۲۶