خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: رمان «شب شمس» نوشته میلاد حسینی یکماه پیش منتشر و رونمایی شد. نویسنده اینکتاب پیش از این، بهعنوان روزنامهنگار ادبی فعالیت داشته و رمانش، روایتی از خانوادههای بزرگی است که گویی نفرین شدهاند.
اینکتاب جدیدترین عنوان از مجموعه «کتابهای قفسه آبی» است که نشر چشمه چاپ میکند و شروع داستانش، با حضور نوه کوچک یک خانواده در بیمارستان همراه است. مرگ این نوجوان موجب رقمخوردن اتفاقات بعدی داستان میشود. خاندان بزرگ شمس که این نوجوان درگذشته عضو آن بوده، اعضا و رازهای زیادی دارد که قرار است از خلال روایتهای مختلف، چگونگی زوالش پیش روی مخاطب قرار بگیرد. محل رخدادن اتفاقات داستان نیز شهر مشهد است.
مائده مرتضوی مترجم و نویسنده در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، رمان «شب شمس» را بررسی کرده است. او در اینرمان مفهوم رمان شهری را هم مورد بررسی قرار داده است.
مشروح این یادداشت را میخوانیم:
یک رمان پتانسیل زیادی برای معرفی یک شهر، یک قوم و در مقیاس وسیعتر یک ملت دارد اما بحث ما بر سر رمانهای شهری است. بهخصوص آن دسته از رمانهایی که در یک شهر خاص میگذرند و روی قوم و نژاد خاصی تمرکز میکنند. در برخی از این رمانها نویسنده از تکتک خیابانها و رستوران بارهایی که بر سر راه کاراکتر اصلی تا رسیدن به مقصد مهمی که پیش رو دارد نام میبرد و گاه به عمد قهرمان را وارد این فضاها میکند تا تصویر دقیقتری از شهری که قصد به تصویرکشیدنش را در اثر خود دارد ارائه کند. بیشتر آثار پاتریک مودیانو اینگونهاند و به عنون مثال میتوان از رمان «سیرکی که میگذرد» به عنوان یک رمان شهری مهم یاد کرد. مودیانو قهرمانش را در دل شهر میپروراند و به بلوغ میرساند و این شهر است که با تمام کوچهها و خیابانهایش در رمان حضور دارد و انگار مسیر بعدی قهرمان را همین خیابانهاست که میسازد و نه قدمها و گامهای شخصیت اصلی.
شهر بهعنوان واقعیتی اجتماعی و تاریخی محمل مهمی برای وقوع است، وقوعی که خاستگاه آن زندگی است و اگر هر شهر قصه خود را بگوید، قصهها و داستانها نیز میتوانند فضایی برای حضور این قصه شهر باشند. چرا که شهر علاوه بر تاثیری که در خاطره عابران و ساکنین خود میگذارد، در ذهن نویسنده هم رسوخ میکند و این نویسنده است که باید قرابت بین شهر و ادبیات را از فیلتر کلمات عبور دهد و رمان خلق کند.
دایره زمانی وقوع حوادث در رمانهای شهری نیز در چهرهای که نویسنده قصد دارد از شهر مورد نظر خود بسازد بسیار موثر است. زمان وقوع اگر معاصر باشد که به راحتی در رمان مشخص است و اگر هم مربوط به دهه خاصی باشد به راحتی نویسنده میتواند با دادن کدهایی به طور مثال از یک حادثه مهم که در خلال روایت او رخ میدهد زمان را به وضوح برای خواننده مشخص کند؛ کاری که میلاد حسینی به خوبی در رمان «شب شمس» انجام داده است.
اما سوال مهم اینجاست که برای اطلاق نام «رمان شهری» به یک رمان تا چه اندازه باید به محل وقوع حوادث کلیدی داستان رجوع کرد و چه نسبتی باید بین فضاهای داخلی و خارجی یک رمان وجود داشته باشد تا بتوان یک رمان را شهری خواند. بهطور مثال برای رمانی که صرفا در یک شهر خاص رخ میدهد اما محور اصلی اتفاقات خانواده و یک محیط و فضای درونی است آیا میتوان نام «شهری» را به کار برد و تکلیف این رمانها که در شهر و محلهی خاصی میگذرند اما خانه و به اصطلاح چهاردیواری هم مقابل آن شهر قدعلم میکند و میشود مکان اصلی وقوع حوادث، چیست؟
«شب شمس» چنین رمانی است.
نویسنده از همان صفحات ابتدایی رمان تکلیف خواننده را با فضا و شهری که قرار است محل وقوع حوادث باشد روشن میکند؛ مشهد در دل خانوادهای اصیل و استخواندار. شخصیتهای رمان به استئنای شخصیت کلیدی _ نوجوانی به نام نامی _ در اکثر اوقات حضور دارند و نکته جالب اینجاست که این نزدیکی فیزیکی با اختلافات عمیقی که ریشه در فرهنگ و طبقه آنها دارد پارادوکس جذابی میآفریند.
از دیگر پارادوکسهای قابل تامل رمان همنامی بزرگ خاندان با سرایدار خانه است. هر دو محمود هستند اما به قول معروف میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. روایت موازی قصه زندگی این دو محمود در فصول ابتدایی، موتور رمان را روشن میکند و خواننده را کمکم با خانوادهای که به احتمال زیاد نه همشهریاش هستند نه همطبقهاش، آشنا میسازد. اما نویسنده رازهای این خانواده را برای فصلهای پایانی گذاشته و در همان فصول است که خواننده به پیشینه تاریخی خاندان شمس هم پی میبرد و دایره مضمونی رمان هم همانجاست که کامل میشود.
پیوند زدن ریشه و تبار یک خاندان _ خاندانی که در حال فروپاشی است _ به یک شخصیت تاریخی و پروراندن آن در یک برهه مهم تاریخ ترفندی مناسب برای به بلوغ رساندن کاراکترها در یک اثر است که «شب شمس» در این راستا توانسته نمره قبولی بگیرد.
اختلافات و تنشهای ریشه دار افراد خانواده شمس یک نقطه تلاقی لازم دارند یک حادثه که همه آنها را در یک مکان خاص گرد هم آورد و نویسنده این نقطه تلاقی را با مرگ نوه دردانه خانواده رقم میزند و از همان ابتدا هم تکلیف خواننده را با این شخصیت _نامی_ مشخص میکند و خواننده میفهمد که نامی به زودی میمیرد و تعلیقی در این میان وجود ندارد و از همانجاست که میفهمیم نویسنده در پی گفتن از شخصیتهای داستان هدف بزرگتری جز گفتن قصه مرگ یک نوجوان و راز پشت پرده آن دارد.
«شب شمس» رمانی است که از زوال میگوید زوال یک خاندان در شهری که به پایبندی به سنت و مذهب و خانواده شُهره است. مشهد گرچه با تمام خیابانهایش در این رمان حضور ندارد اما در تکتک کلمات و الگوهای ذهنی که نویسنده برای شخصیتهایش تعریف کرده دیده میشود و در پس دیوارهای عمارت شمس، خواننده شهری را حس میکند که با فضای خاصی مذهبی و سنتی خود در تصمیمات کلیدی قهرمانانش موثر است. در این رمان نویسنده در نام بردن از کوچه خیابانها و بناهای معروف شهرش گویی بهزعم خود افراط نکرده اما این کم گذاشتن برای توصیف شهری که پتانسیل زیادی برای قصه بیرون کشیدن دارد هم به ضررش بوده هم به نفعش. ضررش آنجاست که در این آشفته بازار تهران پردازی و از تهران گفتن و داستان تهران و همهچیزهایی که انگار حکم نانوشته دادهاند به گفتن قصههایی از تهران، رمانی از مشهد و آدمهایش میگوید اما مشهدی که کمجان است و پررنگ نشده. سود نویسنده هم از این کم گفتنها آنجاست که میتوان یک جنبه ایرانشمولی به اثر داد و آن را رمانی اجتماعی برآمده از دل خاندان و خانوادهای دانست که میتواند نماینده مناسبی برای حداقل پنجاه درصد خانوادههای ایرانی باشد.
«شب شمس» اولین رمان میلاد حسینی در مقام داستان نویس است و روایتی حساب شده دارد؛ روایت و زاویه دیدی که در انسجام مضمونی اثر نقش قابل توجهی ایفا کرده است.