ابراهیمپور به خبرنگار مهر گفت: «سرخپوستها» عنوان تازهترین مجموعه شعر کلاسیک من است که شامل غزل، مثنوی و چهارپارههایی است که طی سالهای ۹۴ تا ۹۷ سروده شدهاند. در این کتاب تلاش کردم تا مقداری به مخاطب عام نزدیک شوم. به عبارتی در این مجموعه تلاش بر این بود که شعرها از دشوار نویسی شعرهای کتابهای چاپ شده قبلی فاصله گرفته و به سلیقه بخش کتابخوان مخاطب عام نزدیک شود و البته این به معنی زرد یا مبتذل شدن شعرها و پایین آمدن سطح فرمی و محتوایی شعرها نیست.
وی افزود: بنابراین در این مجموعه از بازیهای زبانی که در آثار پیشین من به چشم میخورد و همچنین نوآوریهای فرمی و ارجاعات برون متنی، کمی فاصله گرفتم تا با این کار دایره مخاطبان کتاب گستردهتر شود در عین اینکه مخاطبان قدیمی آثار خودم را نیز داشته باشم.
ابراهیمپور ادامه داد: همچنین در آثار این کتاب نگاه عاشقانه بیشتر تزریق شده است، به دلیل اینکه احساس کردم مخاطب عام در کنار مسائل اجتماعی و نگاه نقادانه به اجتماع - که همیشه در شعرهای من وجود داشته – در دنیای امروز به عشق هم نیاز دارد. البته باید اشاره کنم که مانند دیگر کتابهای منتشر شده من دایره شمول آثار شخصی نیست و اشعار حدیث نفس نیستند و سعی میکند زبان مشترکی برای مردم باشد و به گونهای به ترسها، زخمها و امیدهای همه مردم بپردازد.
شاعر مجموعه «سرخپوستها» همچنین به علت انتخاب نام این کتاب نیز اشاره کرد و گفت: سرخپوستها تمدنی بودند که مورد ظلم واقع شده اما هیچگاه درک نشدند. آنها نسل کشی شدند بدون اینکه کسی توجهی به آنها داشته باشد. ما در دوران حاضر نیز نمونههای سرکوب و نسل کشی را در جای جای جهان میبینیم که شاید به شدت نسل کشی سرخپوستها نباشد، اما به هر حال جنایاتی است که رخ داده. به عبارتی جهان امروز تفاوت چندانی با انسان غرب وحشی ندارد و کماکان همان روشهای سرکوب امروزه نیز روی مردم پیاده میشود.
ابراهیمپور اضافه کرد: ما مردم عادی جهان همان سرخپوستهایی هستیم که در کشورهای دیگر زندگی میکنیم و تکثیر شدهایم. به عبارتی در جای جای جهان همان بلایی سر مردم میآید که غرب وحشی بر سر سرخپوستها آورد و البته که صدایی از کسی برای این نسل کشیها در نمیآید. غرب وحشی هرچند به اسم دیگر وجود ندارد اما رسما تکثیر شده است.
این غزلسرای نوپرداز معاصر همچنین در پاسخ به این سوال که «مانند کتابهای قبلیاش آیا «سرخپوستها» و سینما نیز ارتباطی وجود دارد یا خیر؟» گفت: بین آثار من و سینما و تاریخ یک ارتباط همیشگی وجود دارد که شما به آن اشاره کردید. یک فیلم بلند سینمایی در سال ۱۳۵۷ به اسم «سرخپوستها» به کارگردانی غلامحسین لطفی ساخته شد که درباره سیاهی لشگرهای سینما بود. اسم این کتاب جدا از سرخ پوستهایی که میشناسیم می تواند ارجاعی به این فیلم کالت هم باشد که در آن به زندگی غم انگیز سیاهی لشکرها و حاشیه نشینهای عاشق سینما میپردازد و در آن هنرمندانی چون مرحوم پرویز فنی زاده، خانم شوری طباطبایی، مجید مظفری، اصغر همت و... ایفای نقش کردهاند.
ابراهیمپور اشاره کرد: من به فیلم «سرخپوستها» نظر داشتم و در شعر دوم کتاب هم بحث سینما و سیاهی لشگرها مطرح میشود. اگر دنیا را مانند فیلم در نظر بگیریم، سرخپوستها مانند سیاهی لشگرها بودند که به راحتی تیر میخوردند، کشته میشدند تا فیلم یا دنیا به پیش برود. آنها تیر میخوردند تا نقش اولها زندگی پرافتخار و پر زرق و برقی داشته باشند و همیشه محل توجه. در صورتی که کسی دلش برای سیاهی لشگرها تنگ نمیشد.
حامد ابراهیم پور از جمله غزلسرایان نوپرداز ایرانی و از مهمترین چهرههای غزل معاصر از دهه ۷۰ به بعد است. تجربیات او و دیگر هم نسلانش در مضامین و ساختار غزل به تحولات مهمی در این قالب زیبای کهن انجامید.
از سرودههای حامد ابراهیم پور پیشتر کتابهایی چون «ما خاطرههای ترسناکی داریم»، «براندویی که عرقگیر خیس پوشیده»، «دروغهای مقدس»، «نگذار نقشهها وطنم را عوض کنند»، «یک مرد بیستاره آبانی»، «با دست من گلوی کسی را بریدهاند»، «مردهها خواب نمیبینند»، «به هزار دلیل دوستت دارم»، « آوازهای از طبقه سوم»، «دور آخر رولت روسی» و «آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد» منتشر شده است.