به گزارش خبرگزاری مهر، یکصد و بیست و پنجمین جلسه گروه علمی فلسفه اخلاق با موضوع مراتب ارزش های اخلاقی بر اساس انواع فطرت از دیدگاه علامه طباطبایی با ارائه حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفی پور استاد دانشگاه خوارزمی و با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح است:
انواع و مراتب ارزشهای اخلاقی از جهت فطری بودن از دیدگاه علامه طباطبایی بر اساس آیات ۱۵۱-۱۵۲-۱۵۳ سوره انعام
۱- خدای سبحان انسانها را با فطرتی آفریده است که او را به سوی سعادت هدایت میکند و آن چه که با فطرت انسان هماهنگ است دینی است که خلقت بدان دعوت و فطرت الهی به سویش هدایت میکند.
۲- دین، همانا سنت حیات و راه و روشی است که انسان واجب است به آن پیشه کند تا سعادتمند شود، زیرا دین باید در جهت برآوردن حوائج حقیقی انسان و مطابق با فطرت و تکوین تشریع شده باشد.
۳- دینی که برای تأمین حوائج حقیقی انسان و هماهنگ با خلقت او از سوی خدا به وجود آمده شامل عقاید و اخلاق و احکام است که با عقاید نیاز عقلی و با اخلاق و احکام و نیازهای احساسی و اجتماعی و چگونگی زیستن انسان را برآورده میسازد.
۴- آموزه فطری همگانی و همیشگی و تغییر ناپذیر است، چون مبدأ فاعلی یعنی خدای سبحان واحد و مبدأ قابلی او یعنی انسان دارای حقیقت واحد است و این امور از سوی خدای واحد برای انسانی که حقیقت آن واحد است تحقق پیدا میکند اما همه آنها در یک درجه نیستند، بلکه دارای انواع و مراتب گوناگونیاند.
۵- در آیات ۱۵۱-۱۵۲ و ۱۵۳ سوره مبارکه انعام از حقایق اخلاقی یاد میکند که اختصاص به شریعت یعنی از شرایع الهی ندارد بلکه همه ادیان ما را به سوی آن فرا میخوانند از جمله در تورات تحت عنوان ۱۰ فرمان (کتاب مقدس سفر خروج باب بیستم و سفر تثنیه باب ۵) و در انجیل نیز از حقایق اخلاقی یاد میکند (رساله پولس مقدس باب ۵، آیات ۱۴-۲۳) در قرآن نیز آیات فراوانی داریم که ما را به این امور توجه میدهد. اما به گفته علامه طباطبایی ۱۰٪ اموری که در این آیات انسانها را به آن دعوت میکند از کلمه توصیه استفاده کرده است.
۶- در این آیات بعد از بیان برخی محرمات در هر آیهای در پایان آیه ۱۵۱ میفرماید: ذلکم وصالکم به لعلکم تعقلون و در پایان آیه ۱۵۲ میفرماید: ذلکم وصیکم به لعلکم تذکّرون و در پایان آیه ۱۵۳ میفرماید: ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون.
مرحوم علامه از اختلاف در تعبیر در پایان آیات به تعقلون و تذکرون و تتقون استفاده میکند که همه امور در آیات فطری بودن انسان یکسان نیست، برخی امور فطری بودنشان بسیار روشن است مانند حرمت شرک به خدای سبحان و امور مذکور در آیه ۱۵۱ آن چنان روشن است که فطرت بشر در بدو نظر حکم به حرمت آن میکند و هیچ انسانی که فطرت و عقلش سالم باشد حاضر به ارتکاب آنها نیست، مگر این که عقل را که عامل تمییز انسان و سایر حیوانات است با پیروی از اهواء و عواطف غلط در پس پرده ظلمت قرار گیرد برای همین جهت فرمود ذلکم وصیکم به لعلکم تعقلون.
برخی امور فطری بودنش به این حد از روشنی نیست مانند اجتناب از مال یتیم، بلکه در درک آنها انسان علاوه بر عقل فطری به تذکر نیازمند است و آن مراجعه به مصالح و مفاسد عمومی است که در نزد عقل فطری روشن میباشد که اگر دقت شود مصالح و مفاسد آن دریافت شود عقل حکم قطعی میکند که اگر این امور مورد توجه قرار نگیرد چنین جامعه قابل دوام نخواهد بود و لذا باشد که میتوان به حرمت و زشتی این گونه امور پی برد.
برخی امور مثل نهی از تفرقه و دعوت به اتحاد و پیمودن صراط مستقیم در صورتی تحقق پیدا میکند که انسان در راه تقوا قرار گیرد و با حاکم کردن تقوا بر خود و از بین هواها که منشأ اختلاف و تفرقه است در مسیر واحد و صراط مستقیم الهی حرکت کند. بنابراین امور فطری زمانی در انسان و جامعه انسانی تحقق پیدا میکند و سرچشمه سعادت انسان میگردد که برخی از راه تعقل به آن دست یابند و به برخی علاوه بر تعقل از راه تذکر به مصالح و مفاسد آن آگاه گردد و آنها را پیاده کند و برخی امور علاوه بر تعقل و تذکر نیاز به تقوا الهی و مبارزه با هواها دارد تا در مسیر صراط مستقیم که همن مسیر فطرت است حرکت کند و معاد حقیقی خود را فراهم سازد.