به گزارش خبرگزاری مهر، این کتاب گفت و شنودی به شیوه نوشتههای افلاطون است، با این تفاوت که در آن هویت پرسشگر به دلایلی که نگارنده در "تمهید" بیان کرده، آشکار نشده است.
تفاوت دیگر آنجاست که در نوشتههای افلاطون، او گزارشگری مغرض است، اما اینجا نگارنده از خود میپرسد و به گونهای در خودنگری و تامل روی میآورد. آن هم نه در باب موضوعات انتزاعی فلسفه چون هستی و مثال و کلی، بلکه در باب جنجالیترین بحثهای رایج چون: خشونت، افلاطون، سیاست، هایدگر، لیبرالیسم، فاشیسم، فروید و پوپر.
کتاب در دوازده مجلس به نسبت میان فلسفه و خشونت و نقش میانجی سیاست در این میان میپردازد، نگارنده نومیدی جهان جدید را به نیستانگاری منتسب میکند و بنیادگرایی و خشونت شایع را محصول آن میداند.
او فلسفه را سخن نابهنگام میداند و معتقد است که زبان نقادانه فلسفه با زبان سیاست و علم تفاوت بنیادی دارد و احکام این دو را نباید با یکدیگر خلط کرد، از سویی نباید از فلسفه انتظارات بیجا و زیاده از توان داشت.
بنابراین فلسفه گرچه از ابتدا با سیاست بوده است، وسیلهای در دست سیاستمداران برای رسیدن به قدرت و تحکیم آن نمیتواند باشد. در فلسفه حقیقی شأن آزادی حفظ میشود، فلسفه ای که دنباله روی سیاست شود، فلسفه نیست بلکه ایدئولوژی است.