به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی است از محمد مظهری که به مناسبت هفته وحدت از نظر می گذرد؛
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ توانست مذهب تشیع را به عنوان یک رویکرد امیدبخش به اسلام سیاسی در جهان مطرح کند. البته رهبران انقلاب اسلامی خود به نوعی متأثر از تجربه و آثار و اندیشه های اسلام سیاسی سنی و مخصوصا اخوان المسلمین بودند. پس از چند دهه افول اسلام سیاسی در کشورهای عربی-اسلامی و شکست این جریان در ارائه یک الگوی موفق یا حداقل امید بخش برای اداره جامعه، ایران شیعه اولین نظام دینی بود که تلاش کرد اسلام سیاسی را در عرصه عمل پیاده کند.
هر وقت اصطلاح «اسلام سیاسی» به گوشمان میخورد سوالهای متعددی ذهن را درگیر خود میکند؛ تعریف اسلام سیاسی چیست؟ سیاست چه حجم و مساحتی از اسلام را به خود اختصاص میدهد؟ آیا اسلام اساسا یک دین سیاسی است یا مثل مسیحیت فقط مجموعهای از آموزههای عبادی و فقهی که میگوید کار خدا را به خدا بسپار و کار قیصر را به قیصر؟ در تاریخ امت اسلامی چه رویکردها و جریانهایی در نسبت با اسلام سیاسی به وجود آمده است؟ تفاوت تشیع و تسنن در نسبت دین و سیاست در چیست؟
این در حالی است که بخشی از روشنفکران دینی معاصر نگاه مثبتی به اسلام سیاسی ندارند و چه بسا تلاش کرده اند اسلام را اساسا یک دین غیر سیاسی معرفی کنند با این ادعا که سیاست چهره حقیقی و پاک این دین را مخدوش و آلوده می کند. این دسته با سلفیها و وهابیهایی که می گویند «الحکم لمن غلب» و اسلام سیاسی را همان اسلام سیاست زده می پندارند، هم نظرند.
برای روشن شدن نسبت اسلام و سیاست باید یک بازخوانی تاریخی داشته باشیم. حوادث متعددی را میتوان مورد بررسی قرار داد از نحوه آغاز اسلام و انتشار آن تا کشته شدن نوه رسولالله (ص) در کربلا. شعارهایی که پیامبر اسلام در برابر نظام حاکم در جزیره العرب مطرح کرد خود حاوی پیامهای قابل تأملی است. لا اله الا الله و محمد رسول الله ... شعارهایی که اگر چه در نگاه اول دینی به نظر میرسند ولی در دل خود عمیقاً سیاسی هستند.
اگر از زاویه اسلام سیاسی به تاریخ بنگریم می بینیم که چطور «شعار توحید» قبایل عربی تکه تکه شده را که هر یک خدایی داشتند، را متحد کرد و همه را زیر لوای یک پیامبر آورد. ایمان به حقانیت حضرت محمد(ص) که از اصول دین است در خود یک پیام سیاسی مستتر دارد و آن اطاعت و بیعت و پذیرش رهبری سیاسی پیامبر است. برای همین میبینیم که در قرآن به کسانی که رهبری و مدیریت پیامبر را زیر سوال میبرند حساسیت نشان داده شده زیرا اتحاد و انسجام امت برای اسلام مهم و حیاتی بوده است.
این اسلام سیاسی در حافظه و اندیشه مسلمانان زنده بود تا اینکه به دوره معاویه میرسیم. معاویه و سلطنتش یکی از پیچهای مهم تاریخی برای شیعه و سنت است و جا دارد از هر دو طرف واکاوی عمیقی شود.
طبق منابع اهل سنت، معاویه پس از به قدرت رسیدن و به حاشیه راندن حسن بن علی(ع) دستور داد روی منابر علی بن ابیطالب (ع) لعن شود و روایان حدیثی استخدام کرد تا تاریخ تحریف شود. این حوادث از لابلای کتابهای حدیثی خود اهل سنت مخصوصاً صحیح مسلم و بخاری قابل استخراج است.
از همین جا بود که نظام سیاسی حاکم، تحریف احادیث و تاریخ را به صورت جدی شروع کرد تا حافظه مسلمانان را پاک کرده و آنچه خود میخواست درون این ظرف بریزد. ادامه این جریان منحرف به کربلا و قتل عام خاندان پیامبر منجر شد که نشانه مهمی از شکاف ایجاد شده در آگاهی و حافظه امت اسلامی است.
همین حوادث نشان میدهند که دستگاه حاکم چطور تاریخ را به نفع خود نوشته و تصویری از تاریخ داده که گویا این شیعه و سنی بودهاند که همیشه در برابر هم قرار داشته اند. این تاریخ تحریف شده، شیعه را یک جریان انحرافی معرفی می کند که اهل غلو است و اهل سنت را به دوری از سیاست دعوت می کند تا در مساجد مشغول عبادت و نماز خودشان باشند و علیه حاکم خروج نکنند.
دقت در لابلای تاریخ و حوادث آن ما را به این نتیجه میرساند که جریان سومی بوده که هم شیعه را سرکوب کرده و هم اهل سنت را ساکت نگه داشته و همیشه تلاش داشته رابطه بین تشیع و تسنن شکراب باشد تا خود حکومت کند. امتداد این جریان را امروز در پیروان رویکرد ابن تیمیه و وهابیت می بینیم و جالب اینکه همینها حساسیت مفرطی روی معاویه دارند و هیچ انتقادی را بر نمی تابند. این جریان، تاریخ اسلام را به دعوای شیعه و سنی تقلیل می دهد در حالی که جنگ اصلی بین جبهه شیعه و سنی در یک طرف و دستگاه حاکم نماینده این تفکر سرکوب گر در طرف دیگر بوده است. فراموش نکنیم علما و ائمه اهلسنت اکثراً خود از محبین اهل بیت(ع) و شاگردان امام صادق(ع) بودهاند و حتی در این راه مورد سرکوب نظام حاکم قرار گرفتهاند. امام شافعی می گوید اگر حب آل محمد(ص) رافضی بودن است پس شاهد باشید که من رافضی (شیعه) هستم.
باید تاریخ اسلام را یکبار غبارروبی کنیم تا واقعیت های جدیدی رو بیاید و ببینیم چطور مسلمانان شیعه و سنی تحت سرکوب و تفرقه افکنی جریانها و نظامهای حاکم زمان خود قرار گرفتند، نظامهای حاکمی که بر مبنای پول و قدرت طلبی حکومت میکردند و امروز بقایای سیاسی و ایدئولوژیکشان را در پادشاهیهای عربی حاشیه خلیج فارس می بینیم، نظامهایی که از هر نوع کودتا، دیکتاتوری و تندروی اسلامی و تفرقه افکنی میان امت، حمایت میکنند.