خبرگزاری مهر، گروه سیاست، سیدمحمدمهدی توسلی؛ شریک روزهای خوب و دشمن روزهای سخت. این کوتاهترین توصیفی است که میشود برای جریان سیاسی مسمی به اصلاح طلبی در ایران ارائه کرد. درخت کجی که ریشههایش در ساختارهای اساسی جمهوری اسلامی تنیده است ولی شاخ و برگش میل به کشاندن خود به باغ همسایه دارند.
این توصیفها را برای آدمهای متلون و فرصت طلب نیز میشود به کار برد. این جریان نیز ذاتاً فرصت طلب است. آنجا که پای دریافت رانتها در میان باشد ساختارهای جمهوری اسلامی از نگاه آنها مشکلی ندارند و پیغمبر این جریان حتی ابایی از مستقر شدن در املاک مصادرهای ندارد ولی آنجا که پای هزینه دادن در میان است این بزرگواران در قامت مصلحان اجتماعی! میداندار اغتشاشات میشوند و سعی میکنند که حتی اگر شده به شکل سینه خیز خود را به وسط معرکه بکشانند و شاید رهبری آن را به دست بگیرند و از نمد آن کلاهی برای خود دست و پا کنند.
بررسی رفتار کلی این عزیزان در جریان سه مرحله ناآرامیها و اغتشاشات در دهه اخیر به خوبی رفتار سیاسی فرصت طلبانه آنها را نشان میدهد. سال ۸۸ و پس از انتخاباتی که نامزد مورد حمایت آنها رقابت را باخت به شکل گسترده در پی استفاده از ظرفیت ۱۳ میلیونی ایجاد شده در آن انتخابات برای پیشبرد اهداف سیاسی خود به منظور تغییر در ساختار قدرت جمهوری اسلامی برآمدند و چندین ماه کشور را درگیر تنشهای بزرگ و اساسی کردند.
در آن روزها چون فهمیده بودند که دیگ کشور برای آنها نمیجوشد، با بی پروا ابایی از تحمیل هر گونه هزینه اقتصادی و بین المللی بر کشور نداشتند. در آن سالها ساختارهای نظارتی مثل شورای نگهبان و همچنین روند برگزاری انتخابات از سوی آنها مورد خدشه واقع شد و مشروعیت اخلاقی و سیاسی آن زیر سوال رفت، اما چهار سال بعد و زمانی که نتیجه انتخاباتی که با نظارت همان شورای نگهبان و اجرای همان دولت و سیستم انتخاباتی برگزار شد بر وفق مرادشان از آب درآمد هیچ تعللی برای نشستن بر سر سفره پر و پیمان دولت به خود راه ندادند و دسته جمعی با روی باز و لب خندان شریک روزهای خوش شدند. دیگ برای آنها به جوشش درآمده بود و حالا آنها احساس علاقه و تعلق شدیدی به کشور و میل وافری به خدمت به مردم! داشتند.
چهار سال بعد در سال ۹۶ و در حالی که هنوز چهار سال از عمر دولت تدبیر و امید باقی بود در مواجهه با اعتراضات معیشتی دی ماه همان سال به سرعت و با هماهنگی کم نظیری اصولگرایان را متهم به راه انداختن اغتشاش در کشور برای ضربه زدن به دولت کردند. چهار سال زمان زیادی بود و نمی صرفید که منافع فراوان حاصل از شراکت در دولت جناب روحانی را فدای ایفای نقش کلیشه شده خود در موج سواری بر هر نوع اعتراض و اغتشاش کنند و لذا در حمایت از دولت قاطع و استوار از ضرورت سرکوب معترضان سخن به میان آوردند. در آن روزها دیگ کماکان جوشان بود.
اصلاح طلبان این روزها و در نیمه پایانی دولت جناب روحانی و در زمانی که ناکارآمدی این دولت به یک گزاره بدیهی تبدیل شده است و برنامههای آن خاصه در زمینه سیاست خارجی با شکست مطلق مواجه شده است، صرفه و صلاح خود را در بازیابی نقش سابق خود دیده اند و منافعی که میتوان از نمد اغتشاشات این روزها بدست آورد را به منافع همراهی با دولت شکست خورده ترجیح داده اند. دیگ دولت تدبیر ته گرفته است و نمیجوشد و نمی صرفد که همراه آن ماند.
اصلاح طلبان اکثریت مجلس یازدهم را در دست دارند و در همه عمر آن کاری جز حرکت بر مدار خواست دولت انجام نداده اند امروز در آنجا هم داعیه دار حق و حقوق مغفول مردم شده اند. این جماعت اکنون به دنبال کاستن از تبعات منفی همراهی با دولت هستند و سعی دارند که برای انتخابات پیش روی مجلس و همچنین انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری به بازیابی آبروی از دست رفته خود برآیند.
اصلاحات حتی در روزهای آخر دولت خاتمی سخن از گذر از دولت اصلاحات و رئیس جمهورش بر زبان میراندند و ابایی از هو کردن او نیز نداشتند. نکته مورد اهمیت اینجاست که این روند همواره با فاصله گذاری با حاکمیت و سعی در ایجاد تقابل با رهبری شروع میشود. در سالهای ۸۳ و ۸۴ هم که این جریان دور پیغمبر خود را خالی کردند این رهبری بود که به سیاق همیشگی خود در حراست از قانون اساسی به حمایت از رئیس جمهور منتخب مردم پرداخت و آنها همان را دستمایه بازی در نقش همیشگی خود کردند.
این روزها هم که حمایت از روحانی دیگر برای حامیان اصلاح طلبش نمی صرفد و ناکارآمدی و بی کفایتی کارگزارانش عرصه را بر او سخت کرده است این رهبری است که بر همان سیاق از منتخب مردم دفاع میکند و این بار نیز همین حمایت از تصمیم دولت توسط ایشان، دستمایه این جریان برای کشاندن خود به مرکز اغتشاشات شده است.
اصلاح طلبان که در همه شش سال اخیر راضی و سر خوش در کنار دولت و لمیده بر سر سفره انقلاب بودند و همین دو سال پیش در رسانهها و روزنامههای خود در ضرورت سرکوب قاطع اعتراضات قلم فرسایی میکردند، حالا از زیر بنای عمیق و لایههای زیرین اغتشاشات سخن میگویند و مسئله را نه اعتراض کور به افزایش قیمت بنزین با بازی گردانی عوامل خارجی بلکه سرریز خواستههای نادیده گرفته شده ملت به کانال اعتراضات خشن میدانند و انتخاب این کانال از سوی معترضان را هم ناشی از فقدان ساختارهای اجتماعی بیان اعتراض در جامعه میدانند. فقدانی که مقصر اصلی آن را نیز نظام جمهوری اسلامی معرفی میکنند.
اصلاح طلبان در این زمینه پر بیراه هم نمیگویند وقتی که ساختار وکالت مردم در مجلس شورای اسلامی که در قانون اساسی دارای ارتباط وثیق با مردم فرض شده است، توسط همین اصلاح طلبان به وکیل الدولگی و بازی کردن نقش جاده صاف کن پدر خواندههای پشت پرده تنزل یافته است، به راحتی میتوان از فقدان ساختارهای بیان اعتراض سخن به میان آورد اما تمام نکته در اینجاست که اصلاح طلبان نمیتوانند اخلاقاً در این جایگاه قرار بگیرند؛ اما روزگار ثابت کرده است که فرصت طلبان به اخلاق پایبند نیستند و به راحتی کلاه انتقاد را از نمد اغتشاش میسازند و بر سر می نهند.