دکتر صدرالدین طاهری به زمینه های اجتماعی، تاریخی و فکری اشاعره در مقابله با اندیشه های فلسفی اشاره کرد و گفت: بر خلاف تصور متفکران مطرح اسلامی، اشعریت تأثیر زیادی بر کل تمدن اسلامی گذاشته و جریان غالب این تمدن بوده است.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر سید صدرالدین طاهری، استاد فلسفۀ دانشگاه علامه طباطبایی، ظهر امروز در نشست «نمودهای کلامی و قرآنی انکار علیت توسط اشاعره» که در دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد در ابتدا به اهمیت موضوع بحث از چند جهت اشاره کرد و گفت: دلیل اول اهمیت بحث علیت و موقعیت فلسفی آن است، نکته دوم چگونگی طرح این مسئله در قرآن و نحوۀ استفادۀ اشاعره از آن است، سوم آنکه بحث می تواند از دو جنبه مورد بررسی قرار گیرد، نخست از دید عاطفی دیندارانه و دوم از نگاه فلسفی. اما موضوع مهمتری که باعث اهمیت بحث می شود خود اشاعره هستند.

دکتر طاهری گفت: متاسفانه ما اشاعره را در نمای خیلی دور و افرادی محدود در تاریخ اسلام می شناسیم، در حالی که از زمان ظهور ایشان تا کنون، اکثریت مسلمانان و حتی عرفا اشعری مسلک بوده اند. بنابراین دیدگاههای کلامی و فلسفی که مورد انکار ایشان بوده بر تاریخ اندیشه اسلامی تاثیر فراوان گذاشته اند.

این استاد فلسفه با اشاره به شرح حال و زمینه های بروز جنبش اشاعره گفت: ظهور اشاعره در واقع بازتاب عاطفی-اعتقادی بخشی از مسلمانان در برابر قدرت گرفتن معتزله و شیوع افکار فلسفی نزد آنها بود. مشهور ابوالحسن اشعری(260-324 هجری) که در ابتدا رسما عضو معتزله بود، پس از چند روز خانه نشینی، یک روز جمعه در نماز جمعه در میان مردم مخالفت خود را با اندیشه های معتزله بیان کرد و قول داد که نهایت تلاش خود را در کوبیدن افکار ایشان به کار ببرد و چون مواضع او به واسطه و خود به خود در مقابل فلاسفه قرار می گرفت، پیروان او چون غزالی بزرگترین مخالفان فلسفه شدند.

دکتر طاهری از میان شاگردان و پیروان بزرگ اشعری به قاضی ابوبکر باقلانی(403)، امام الحرمین جوینی(606)، امام فخر رازی(606)، امام محمد غزالی(505) جرجانی(816) و سعدالدین تفتازانی(791) اشاره کرد.

استاد دانشگاه طباطبایی با اشاره به زمینه های رشد تفکرات اشعری در تاریخ اندیشۀ اسلامی اشاره کرد و گفت: تنها خلیفه ای که در میان خلفا به فلسفه و عقل گرایی بها داد مأمون بود، او بود که بیت الحکمه را تأسیس کرد و مشهور است که به مترجمان هم وزن کتابشان طلا می داد. پس از او دیگران چون متوکل و هارون بشدت با فلسفه مخالف بودند و به عقاید اشعری گرایش داشتند، دلیل این مطلب هم آشکار است. معتزله به عدل الهی معتقد بودند و با مبنای آنها حاکم نباید ظالم باشد. دلیل دیگر رشد اشعری گرایی قدرت فقها بود که با معتزله و فلاسفه مخالف بودند.

وی افزود: مثلا در کتاب عروه الوثقی سید کاظم یزدی که از فقهای بزرگ زمان خود بود، یک دسته از نجاسات را کسانی معرفی می کند که به وحدت وجود قائل بودند. در کنار این دو عامل قوی یعنی حکما و فقها، عامل سومی بود که بی تاثیر نبود و آن راحت طلبی و عافیت طلبی مردم بود، به این معنا که مردم دین را برای آسایش می خواهند و در زمینه مسائل فکری و حتی اقتصادی اندیشه های اشاعره خیلی راحت است. بنابراین این سه قطب یعنی سیاست، فقاهت و عوام گروی عامل اصلی گرایش مردم به تفکرات اشعری شدند، به گونه ای که کتابهای ابن سینا را در شهر خودش سوزاندند.

دکتر طاهری سپس به نمودهای مخالفت اشاعره با اصل علیت اشاره کرد و گفت: از دید فلسفی علیت یعنی موجود ممکن در وجود و ادامۀ خود نیاز به علت دارد. این قاعده دو فرع مهم دارد که عبارتند از: اول ضرورت یعنی معلول بالضروره باید بعد از علت بوجود بیاید و دوم سنخیت یعنی که هر معلولی از هر علتی پدید نمی آید و باید میان علت و معلول مسانخت باشد. چنانکه استاد مطهری در حاشیۀ مقاله هشتم از کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» نوشته است، از دید فلسفی انکار هر یک از این دو فرع به انکار خود اصل علیت می شود.

دکتر طاهری سپس به بحث علیت در قرآن اشاره کرد و گفت: در تفسیر اشاعره اصل علیت با قدرت خدا منافات دارد و آنها در اثبات این اندیشه به آیاتی چون «ان الله علی کل شی ء قدیرا» استناد می کنند. به اعتقاد ایشان آیاتی این چنینی خدا را فوق سنت قرار می دهند. اشاعره درد دین داشتند و انکار علیت از دید آنها خیلی مهم بود.

دکتر طاهری در بخش دیگری از سخنانش به کم توجهی فیلسوفانی چون: ملاصدرا، ابن سینا در معرفی آرای اشاعره اشاره کرد و گفت: گاهی در سخن این فیلسوفان به گونه ای از اشاعره صحبت می شود که گویی ایشان بخش کوچکی از جریانهای فکری اسلامی را تشکیل می دادند.

وی در پایان به برخی از مسائل فکری دیگری که موجب مخالفت اشاعره با علیت شد مثل وقوع محالات، مسئله جبر و اختیار، مسئله شرور و معاد جسمانی اشاره کرد.