به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانید؛
۱. چگونگی میلاد
بنابر مشهورترین اقوال، امام مهدی (ع)، دوازدهمین پیشوای شیعیان، در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق در شهر سامرا دیده به جهان گشود. [۱] بنا به گفته شیخ مفید (م ۴۱۳ ه. ق)، پدرش، امام حسن عسکری (ع) جز او فرزندی نه پنهان و نه آشکار به جا نگذاشت و او را نیز پنهانی نگهداری فرمود. [۲]
مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی شایسته به نام نرجس [۳] بود که به نامهای دیگری چون سوسن، [۴] صیقل [۵] یا صقیل و ملیکه [۶] نیز نامیده شده است. [۷] او دختر یوشعا، پسر قیصر روم و از نوادگان شمعون، یکی از حواریون مسیح (ع) بود که خداوند، او را به صورت معجزهآسایی برای همسری امام یازدهم برگزید. [۸]
هنگامی که نرجس در روم بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر عزیز اسلام و عیسای مسیح (ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری (ع) در آوردند. وی در خواب دیگری، شگفتیهای دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا (س) مسلمان شد. با این حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان میداشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر به همراه لشکرش روانه جبهههای جنگ شد.
نرجس در خواب فرمان یافت به طور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی برود که به مرز میروند. او چنین کرد و در مرز، برخی از جلوداران سپاه مسلمانان، آنان را اسیر ساختند و بیآنکه بدانند او از خانواده قیصر است، وی را همراه دیگر اسیران به بغداد بردند.
این واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم، حضرت هادی (ع) روی داد. [۹] کارگزار امام هادی (ع)، نامهای را که امام به زبان رومی نوشته بود، به فرمان ایشان در بغداد به نرجس رساند. سپس او را از بردهفروش خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی (ع) برد. امام آنچه را نرجس در خوابهای خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد او همسر امام یازدهم و مادر فرزندی است که بر سراسر جهان چیره میشود و زمین را از عدل و داد پر میسازد. آنگاه امام هادی (ع)، نرجس را به خواهر خود، حکیمه، که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود، سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد. چندی بعد، نرجس به همسری امام حسن عسکری (ع) در آمد. [۱۰]
دشمنان اهل بیت (ع) و حاکمان ستمپیشه اموی و عباسی، بر اساس روایتهایی که از پیامبر اکرم (ص) به آنها رسیده بود، از دیرباز میدانستند که شخصی به نام «مهدی» از خاندان پیامبر و دودمان امامان معصوم برمیخیزد و کاخهای ستم را نابود میسازد. از همین رو، پیوسته در کمین بودند چه زمانی، آخرین مولود از نسل امامان شیعه به دنیا خواهد آمد تا او را از بین ببرند.
از زمان امام محمد تقی (ع)، رفته رفته فشارها و سختگیریها بر خاندان پیامبر فزونی گرفت تا در زمان امام حسن عسکری (ع) به اوج خود رسید. آن حضرت در تمام دوران زندگی خویش در شهر سامرا زیر نظر بود و کوچکترین رفت و آمد به خانه ایشان از نظر دستگاه خلافت، پنهان نمیماند.
در چنین شرایطی، طبیعی است که میلاد آخرین حجت حق نمیتواند آشکار باشد. به همین دلیل، تا چند ساعت پیش از میلاد آن حضرت، نزدیکترین خویشان امام حسن عسکری (ع) نیز خبر نداشتند که قرار است مولودی در خانه امام به دنیا بیاید و هیچ اثری از حاملگی در مادر آن بزرگوار دیده نمیشد.
روایتی که در این زمینه از حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد (ع) و عمه امام حسن عسکری (ع) نقل شده، شنیدنی است. شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه. ق) در کتاب کمال الدین این روایت را چنین گزارش میکند:
ابومحمد حسن بن علی (ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: ای عمه! امشب روزهات را با ما افطار کن؛ زیرا امشب شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب، آن را که حجت او در زمین است، آشکار میسازد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: خدا مرا فدای شما گرداند، به خدا سوگند، در او هیچ اثری از حاملگی نیست! فرمود: موضوع چنین است که میگویم. حکیمه خاتون ادامه میدهد: من [به خانه امام عسکری (ع) در] آمدم. پس از آنکه سلام کردم و نشستم، نرجس پیش من آمد و در حالی که کفشهای مرا از پایم بیرون میآورد، گفت: ای بانوی من! چگونه شب کردی؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا انکار کرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان! خداوند تبارک و تعالی در همین شب به تو فرزند پسری عطا میکند که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. نرجس از حیا در جای خود نشست. وقتی از نماز عشا فارغ شدم و افطار کردم، به بستر رفتم و خوابیدم. در نیمههای شب برای نماز برخاستم و نمازم را تمام کردم، در حالیکه هنوز نرجس خوابیده بود و اثری از زایمان در او نبود. تعقیب نماز را به جای آوردم و خوابیدم، ولی چند لحظه بعد، وحشتزده از خواب بیدار شدم. در این هنگام، نرجس هم برخاست و به نماز ایستاد.
حکیمه میگوید: در همین حال، شک و تردید به سراغ من آمد، ولی ناگهان ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) از همان جا که نشسته بود، ندا برآورد: ای عمه! شتاب مکن که آن امر نزدیک شده است. حکیمه ادامه میدهد: در حال خواندن سورههای «سجده» و «یس» بودم که نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد. من با شتاب پیش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزی احساس کردی؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ کن که این، همان است که به تو گفتم. حکیمه ادامه میدهد: دقایقی کوتاه خواب به سراغ من آمد و در همین زمان بود که حالت زایمان به نرجس دست داد و من به سبب حرکت نوزاد بیدار شدم. جامه را از روی او کنار زدم و دیدم که او اعضای سجده را به زمین گذاشته و در حال سجده است. او را در آغوش گرفتم و با تعجب دیدم که او کاملاً پاکیزه است و از آثار ولادت چیزی بر او نمانده است. در این هنگام، ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) ندا برآورد که: ای عمه! پسرم را نزد من بیاور. نوزاد را به سوی او بردم. آن حضرت دستانش را زیر رانها و کمر او قرارداد و پاهای او را بر سینه خود گذاشت. آنگاه زبانش را در دهان او کرد و دستانش را بر چشمها و گوشها و مفاصل او کشید. پس از آن گفت: پسرم! سخن بگو. آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و هیچ شریکی برای او وجود ندارد و شهادت میدهم که محمد (ص)، فرستاده خداست. آنگاه بر امیر مؤمنان علی (ع) و دیگر امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید.... [۱۱]
پس از تولد حضرت مهدی (ع)، امام حسن عسکری (ع) شمار بسیار محدودی از یاران نزدیک خود را از میلاد مهدی موعود آگاه کرد. تعداد دیگری از یاران آن حضرت نیز موفق به دیدار آن مولود خجسته شدند. [۱۲]
۲. نام، کنیه و القاب
نام و کنیه امام عصر (ع) همان نام و کنیه پیامبر اکرم (ص) است. در برخی روایات آمده است:
إِنَّهُ لایَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یُسَمِّیهِ بِاسمِهِ، وَلا أن یُکَنِّیهِ بِکُنْیَتِهِ إِلی أنْ یُزَیِّنَ اللّهُ تَعالی الأَرضَ (بِظُهُورِهِ وَ ظُهُورِ) دَوْلَتِهِ. [۱۳]
تا زمانی که خداوند، زمین را به ظهور او و استقرار دولتش زینت نبخشیده است، بر کسی روا نیست که نام و کنیه آن حضرت را بر زبان جاری سازد.
بر همین اساس، عدهای از فقیهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعیاش شده و عدهای دیگر نیز این امر را مکروه دانستهاند. بیشتر فقیهان، نهی از نام بردن حضرت را خاص زمان غیبت صغرا و شرایطی شمردهاند که بیم خطر جانی برای آن حضرت وجود داشت. [۱۴]
به دلیل وجود روایات یاد شده، شیعیان، آن حضرت را با القاب مختلفی چون: حجت، قائم، مهدی، خلف صالح، صاحب، صاحب الزمان، صاحبالدار مینامیدند و در دوران غیبت کوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبیرهایی چون «ناحیه مقدسه» از ایشان یاد میکردند. [۱۵]
[۱]. ر. ک: محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵، ج ۱، ص ۵۱۴؛ محمدبن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ترجمه و شرح: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، بیتا، ج ۲، ص ۳۳۹؛ فضلبن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق: مؤسسة آلالبیت (ع) لإحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آلالبیت (ع) لإحیاء التراث، ۱۴۱۷ ه. ق، ج ۲، ص ۲۱۴؛ محمدبن علیبن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، صص ۴۳۲ و ۴۳۳.
[۲]. الإرشاد، ج ۲، ص ۳۳۹.
[۳]. «نرجس»، نام گلی از رده تک لپهایها و سردسته گیاهان تیره نرگسی است که گلهایش منفرد و در انتهای ساقه قرار دارد محمد معین، فرهنگ فارسی، ج ۴، ص ۴۷۰۲.
[۴]. «سوسن»، نام گلی فصلی و درشت به رنگهای مختلف است. اصل این گل از اروپا و ژاپن و امریکای شمالی و هیمالیاست. همان، ص ۱۹۵۴.
[۵]. «صیقل»، هر شیء نورانی، صیقلی و جلا داده شده را میگویند. بنا به گفته شیخ صدوق و شیخ طوسی، پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولیّعصر (ع) حامله شد، او را صیقل نام نهادند. (ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲؛ محمدبن حسن طوسی (شیخ طوسی)، کتاب الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بیتا، ص ۲۴۱).
[۶]. «ملیکه» به معنای ملکه و شهبانوست.
[۷]. ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ص ۴۳۲، ح ۱۲.
[۸]. ر. ک: همان، باب ۴۱، صص ۴۱۷ ۴۲۳؛ کتاب الغیبة، صص ۱۲۴ ۱۲۸؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، صص ۶۱۱.
[۹]. در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است در سال ۲۴۷ ه. ق جنگهایی بین مسلمانان و رومیان در گرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال ۲۴۸ ه. ق نیز «بلکاجور»، سردار مسلمانان با رومیان جنگید و در آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند. (ر. ک: نازیلیف، تاریخ العرب و الروم، ترجمه: محمد عبدالهادی شعیره، ص ۲۲۵). ابن اثیر نیز در حوادت سال ۲۴۹ ه. ق مینویسد: «جنگی میان مسلمانان به سرکردگی عمربن عبداللّه اقطع و جعفربن علی صائقه با قوای روم که شخص قیصر نیز در آن جنگ شرکت داشت، روی داد.» به نقل از: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجتبن الحسن المهدی (ع)، قم، در راه حق، ۱۳۷۶، صص ۲۶ و ۲۷.
[۱۰]. پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجتبن الحسن المهدی (ع)، صص ۲۶ و ۲۷.
[۱۱]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲۴، ح ۱؛ بحارالأنوار، ج ۵۱، صص ۲ و ۳، ح ۳.
[۱۲]. در ادامه همین کتاب در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.
[۱۳]. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۲، ص ۲۱۳.
[۱۴]. ر. ک: سید محسن امین، سیره معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، چاپ اول: تهران، سروش، ۱۳۷۴، ج ۶، صص ۲۶۱ ۲۶۳.
[۱۵]. ر. ک: إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۲، ص ۲۱۳.