به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از موی نجفی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه میخوانید؛
کمتر کسی است که از ذکر دلاوریها و مدیریت و توانمندیهای این سردار فاتح فتنه استعمار در سوریه و عراق مطلبی نقل نکند؛ شایستگیها و عزتی که این مرد حماسه ساز به کشور داد انسان را به یاد مرد بزرگ تاریخ ساز دیگر که ۴۰۰ سال قبل می زیسته و به نوعی افتخاراتی مشابه را آفریده میاندازد؛ این بزرگ مرد سردار امامقلی خان پسر الله وردیخان سپهسالار شجاع عصر صفویه و قهرمان مبارزه با متجاوزین عثمانی و استعمارگران پرتغالی است. بی مناسبت نیست با مقایسه این دو سردار معاصر و صفوی با سرداری به مراتب والاتر و عالیتر از آنها یعنی مالک اشتر نخعی به نوعی به فهم زمانه و سیاست روز برسیم؛ مطلب مهمی که تبلیغات بیگانه امروز مدام در پی القای تصویری مبهم و ساختگی و غیر شفاف از آن هستند تا ملت دوباره راه را گم کند.
اما اگر بخواهیم مقایسه و تطبیق تاریخی خود را عمیقتر کنیم، بایستی صورت مسئله را وسیعتر ببینیم. چرا؟
چون به نظر میرسد این دو سردار لایق ماحصل و برایند اعتلا و عزت طلبی و شایسته سالاری زمان خود بودند، یکی حاصل سیاستهای مدبرانه و کارساز و توسعه متوازن عصر شاه عباسی و دیگری فرزند خلف انقلاب اسلامی و شکوفایی و رشد ایران در رهبری عزت مندانه آیت الله خامنه ای است. به احتمال قریب به یقین این دو نفر، دو نمونه عالی از نسل عظمت و سرفرازی و عمق فرهنگ و سیاستهای عصری هستند که آن عصر و دوره به آنان مجال ترقی و رشد و نقش آفرینی تا چنین سطحی را میدهد؛ وگرنه در دوره انحطاط اگر چنین شخصیتهایی هم باشند، مجال بروز و حضور و حماسه و عرض اندام را نمییابند.
چنانکه از این دو نفر عظیمتر و بزرگتر سردار پرافتخار اسلام، مالک اشتر نخعی است که در ظل خورشید ولایت، حضرت علی علیه السلام اوج گرفت و درخشید و وا اسفا از درسهای تاریخ که وقتی امام علی علیه السلام و نظام علوی در تاریخ رخ پنهان نمود، سرداری در ابعاد و عظمت مالک اشتر هم در صفحه تاریخ دیده نشد!
از مقایسه تاریخی (با ۴ قرن فاصله) این دو سردار میتوان نکات جالبی را دریافت:
اول: تشابه جالب این است که در کارنامه افتخارات نظامی امامقلی خان به غیر از فتح هرمز و پایان دادن به سلطه ۱۱۷ ساله استعمارگران پرتغالی در جزیره و تنگه استرتژیک هرمز و آزاد سازی و پاک سازی گمبرون (بندر عباس) و قشم و تسخیر بصره سوابق دیگری هم وجود دارد و آن زمانی است که محمد پاشا وزیر اعظم عثمانی به سال ۱۰۲۵ قمری با یکصد هزار نیروی جنگی به قصد تصرف قلعه ایروان به ایران تجاوز نمود، امامقلی خان به همراه قرچقای خان سپهسالار لشکر ایران توانست شکست خفت باری به ترکان عثمانی بدهد؛ از این نظر تجربه جنگی سردار عصر صفوی با سردار عصر انقلاب اسلامی در مقابل همسایه متجاوز غربی (عثمانی دیروز و بعثی های امروز) مشابه است.
دوم: امامقلی خان حدود سی هزار نفر نیروی جنگی تحت امر خود داشته که حساب و کتاب و امورات و کارشان را خودش رسیدگی می کرده و هر وقت کشور را خطری بزرگ تهدید می نموده این نیروی جان بر کف وارد عمل می شده (بگذریم از این نکته که همین نیرو و قدرت باعث وحشت جانشینان نالایق شاه عباس شده در قتل سردار تعجیل کردند!!) شاید به نوعی تشابه تاریخی با سپاه قدس و سپاه پاسداران دیده شود!!
سوم: تجربه جنگی با همسایه متجاوز غربی (عثمانی و بعثیها) به هر دو سردار تجربه و آزمون و کارآموزگی داد که توانستند در مقابل زیاده خواهیهای خارجی یعنی استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی دیروز و امریکا و انگلیس و اروپای امروز سدی محکم ایجاد نمایند.
چهارم: محبوبیت و حضور ملی این دو سردار یک «عیار و نشانه» است؛ اینها نماد و سمبل زنده و شفاف ارزشها و عظمتها برای جامعه و ملتی هستند که در معرض تحول و انحطاط واقع شده است؛ تا این سرداران برای مردم، «قهرمان ملی» محسوب میشوند، این بدان معناست که هنوز «انحطاط» غلبه نکرده است و اعضای رئیسه جامعه (یعنی مغز و قلب) سالمند و مسیر حرکت آن ملت در کل درست است؛ هرچند در جزئیات حرف و حدیثها زیاد باشد.