قاعده نفی سبیل از مستندات لازم الاجرا در حفظ و صیانت عزّت و سیادت مؤمنان و مسلمانان و نفی هرگونه سلطه مادّی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیّتی بیگانگان است.

به گزارش خبرنگار مهر، اسماعیل شفیعی سروستانی در یادداشتی به بررسی قاعده نفی سبیل پرداخته است که در ادامه می‌خوانید؛

قواعد و قوانین وضع شده خداوند متعال برای تنظیم روابط و مناسبات مادّی و فرهنگی مسلمانان، دقیق، معیّن‌کننده حدود و ثغور و مصونیت‌بخش است؛ از جمله آن قواعد، «قاعده نفی سبیل» است. اخذ شده از آیه مبارکه:

«وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلا؛ و هرگز خداوند برای کافران راه تسلّطی بر مؤمنان قرار نخواهد داد.»

همه معنی و مفهوم برتری و افضلیّت مؤمنان بر کافران در آیه مبارکه ملحوظ و مشهود است و معنایش این است که مؤمنان به اذن‌الله، همواره تا آن زمان که ملزم به لوازم ایمان باشند، غالب و چیره خواهند بود و نمی‌بایست کافران بر آنان راهی برای سلطه داشته باشند.

این قاعده از سنّت‌های خداوند متعال است و چنان‌که مؤمنان، خود اسباب نفوذ و سلطه کافران را برخود فراهم نیاورند، این برتری دوام خواهد داشت.

خداوند عز ّو جلّ در آیه دیگری می‌فرماید:

«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین‏؛ و سست نشوید و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.»

آیات، اگرچه در خود همه معنی امیدواری و وعده تفوّق مؤمنان بر کافران را در آخرت دارد و آینده را از آن مؤمنان می‌شناسد، لیکن ناظر بر افضلیّت و اولویّت مسلمانان و مؤمنان، به دلیل نسبت یافتن آنها با اسلام و خاندان عصمت و طهارت (ع) است.

چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُون‏؛ ‬ عزّت از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ لیکن این منافقان نمی‌دانند.»

«قاعدة نفی سبیل» از قواعد ثانویّه فقهی است که هرگونه تسلّط کافر بر مسلمان را ممنوع می‌کند؛ یعنی هرگونه ارتباط بین مسلمانان و کافران که موجب نفوذ و سلطه کافران بر مسلمانان گردد، به حکم این قاعده بی‌اعتبار خواهد بود.

در فقه اسلامی، سلطه دشمن بر جامعه اسلامی و مسلمانان، ناروا و هرگونه ارتباطی که باعث افزایش وگسترش نفوذ غیرمسلمانان و بیگانگان در جامعه اسلامی گردد؛ به گونه‌ای که بتوانند در امور مسلمانان دخالت کنند، ممنوع تلقّی می‌شود.

قاعده نفی سبیل در روابط خارجی اسلام و مسلمانان حقّ وتو دارد. در هر عمل، قرارداد و تصمیمی در زمینه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و … در صورتی که مقدّمه و زمینه‌سازی تسلّط کفّار بر مسلمانان را فراهم آورد، قاعده نفی سبیل پای در میان می‌گذارد و آن قرارداد را باطل می‌سازد. به عبارت دیگر، مفضول و دانی نمی‌بایست بر فاضل و عالی برتری بیابد و بر او مسلّط شود.

قاعدة نفی سبیل از مستندات لازم الاجرا در حفظ و صیانت عزّت و سیادت مؤمنان و مسلمانان و نفی هرگونه سلطة مادّی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیّتی بیگانگان است.

این قاعدة فقهی در جوامع اسلامی، تنها در پاره‌ای از مسائل و مناسبات فردی، در هیئت احکام خانوادگی، مانند ارث و گاه در امر قضا، ملاحظه و مرعی داشته می‌شود؛ امّا در مناسبات کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی جامعه مسلمانان و شیعیان، به دلیل غلبه و سلطه روشنفکران غربگرا بر امور اجتماعی، سیاسی به حاشیه رانده می‌شود و از این مسیر، مجاری نفوذ و سلطة بیگانگان بر مقدورات و مقدّرات مسلمانان و شیعیان باز و کفّار و منافقان بر امورات مستضعفان مؤمن، مبسوط‌الید می‌شوند.

خداوند متعال در آیه هشتم از «سوره منافقون»، عزّت مؤمنان را همسنگ عزّت خود و رسول خود قرار داده و لذا یک نفر مسلمان نمی‌تواند پای در میدانی گذارد و احکامی را تشریع و جاری سازد که باعث ذلّت و پستی مسلمانان شود؛ چنان‌که نمی‌توان احکامی را وضع و صادر نمود که عزّت کفّار و خواری مسلمانان را در پی داشته باشد.

جای پرسش است که چگونه صاحبان مناصب و امضا در ممالک اسلامی، این قاعده فقهی نفی سبیل را در امور جزئی پذیرفته و مرعی می‌دارند و حتّی اعمال آن را در مناسبات میان مردم مسلمان واجب شرعی می‌شناسند، امّا در ساحت ملک‌داری و حکومت، با دخالت دادن ملاحظات سیاسی و اقتصادی ایدئولوژیک خود، از پذیرش و اعمال آن طفره رفته و سر باز زده و همه زمینه‌های لازم برای اعمال نفوذ کفّار و مشرکان در کیان فرهنگی و تمدّنی مسلمانان را وقیحانه فراهم می‌آورند.

از نظر اسلام، کافر، نجس، اسلام مطهّر و طهارت‌دهنده است؛ لذا کافر نمی‌تواند و نمی‌بایست متولّی و سرپرست مدارس، دانشگاه‌ها و مؤسّسات عامّ‌المنفعه مسلمانان باشد؛ چنان‌که واگذاری مدیریت مراکز فرهنگی، تربیتی، درمانی و مالی مسلمانان به کفّار ممنوع است؛ زیرا این عمل موجبات سلطه و نفوذ تدریجی کفّار بر امورات تعلیمی و تربیتی، بهداشتی، درمانی، اقتصادی و معیشتی را فراهم آورده و موجب ذلّت مؤمنان می‌شود.

ظهور علوّ و برتری ذاتی اسلام و بلندای شأن، طهارت و عزّت ذاتی خاندان وحی، در مراعات این قاعده در عرصه مناسبات و معاملات فردی و اجتماعی جامعه مسلمانان ظاهر می‌شود. به عبارت دیگر، متذکّر بودن، عالم بودن و عامل بودن صاحبان امضا و مدیران امور مسلمانان در عرصة حکومتی، موجبات ظهور این اعتلا و برتری را فراهم ساخته و به مسلمانان و مؤمنان این دین کامل مصونیت می‌بخشد. در غیر این صورت، از مجاری و منافذ حادث‌شده کفّار و اعوان و انصارشان وارد شده و سلطه همه‌جانبه خود را برقرار و مؤمنان را زیر یوغ ذلّت و خواری می‌کشند.

از آن زمان که همه امکان لازم برای اعمال ولایت و مقام خلافت بر زمین، از ائمّة هدی (ع) گرفته شد و خلفا و سلاطین غاصب بر منصب امامت و امارت و مُلک‌داری تکیه زدند، احکام شرعی نیز همه حیثیّت اجتماعی و کارکردهای حکومتی خود را از دست داد و منحصر در مناسبات فردی گردید و به تدریج، کفّار، نصارا و یهود با نفوذ در لایه‌لایه مناسبات فردی و اجتماعی مسلمانان، بر همه امورات مؤمنان غالب آمده و میراث‌بر هم ذخایر خداداد مسلمانان شدند و از دیگر سو، با تفوّق فرهنگی و تمدّنی غرب بر شرق اسلامی و بروز ضعف و فتور در ارکان حیات فرهنگی و مادّی مسلمانان، آنان دست تکدّی به طرف یهود و نصارا دراز کرده و همه احکام آلوده و ملوّث دنیامدارانه آنها را سرلوحة حیات خود قرار دادند و چنان شد که در میان مسلمانان، دیگر نشانی از اسلامیّت باقی نماند. آنان مبدّل به یهودی‌زدگان و مسیحی‌زدگانی شدند که از اسلام، جز نامی بی‌مسمّا نداشتند.

غربیان همه میراث مطهّر مسلمانان را تاراج کردند؛ در حالی‌که حقّی بر آن نداشتند و میراث ملوّث خود را بر مسلمانان تحمیل کردند؛ در حالی که مسلمانان اذنی برای دریافتش نداشتند.

چنان‌که می‌دانید در حال حاضر، تمامی حوزه علمی و دانشگاهی شرق «دریای مدیترانه»، آلوده به مبانی، مبادی، منابع و قواعد اومانیستی و علم سکولار غربی است؛

همه استراتژی‌ها و تاکتیک‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی کشورهای مسلمان‌نشین آلوده به مبادی، منابع و مبانی سکولاریسم و منبعث از تفکّر ملحدانه غربی است؛

همه صورت‌های حیات مادّی مسلمانان، همچون شهرسازی، معماری، پوشش و… کپی‌برداری شده از دستاوردهای غیرتوحیدی و غیرالهی غرب مدرن است؛

مسلمانان، چونان غربیان می‌اندیشند، چونان غربیان زندگی می‌کنند، چونان غربیان به عالم و آدم می‌نگرند؛ در حالی که اهل غرب نیستند و در مجموعه‌ای از مناسبات و معاملات مغشوش، بی نظم و آشفته احوال، روزگار می‌گذرانند. آنان غرب‌زدگان طاعون‌زده عصر مدرن اند.

درک «قاعده نفی سبیل» و باور آوردن به افضلیّت و اشرفیّت اسلام و میراث اسلامی و برتر دانستن شأن مسلمانان و مؤمنان آل‌محمّد (ص)، ضروری عمل و اندیشه همه مرزداران مؤمن است که خود را مکلّف به مرابطه با امام حیّ و حاضر خویش می‌شناسند.

همه‌ساله، با برگزاری المپیادهای سراسری، زبده‌ترین و نخبه‌ترین دانش‌آموزان همه رشته‌های تحصیلی را برگزیده و با نام و نشان و حلقه‌های گل بر گردن، به سرزمین‌های یهود و نصارا می‌فرستند تا غربیان هر گل را که خوش‌بوتر دانستند، برچیده و از آنِ خود سازند. حاصل این بذل و بخشش نابه‌جا و ناحق چیست و تاکنون چه حاصل آورده‌ایم؟

در ماراتونی نفس‌گیر، میلیون‌ها جوان را در آزمون سراسری دانشگاه‌ها وارد کرده، با استعدادترین آنها را در عالی‌ترین دانشگاه این سرزمین اسلامی می‌پروریم و پس از کسب همه مهارت‌ها و تخصّص‌های لازم، کرور کرور، سوار بر هواپیما، به «کانادا»، «استرالیا»، «انگلستان» و … هدیه می‌کنیم. چگونه است که قادر به محاسبه خسارات وارده از این مسیر به اسلام و جامعه اسلامی نیستیم و این مهاجرت‌ها نزدمان علی‌السّویه است؟!

به موازات این‌همه، در ابتلایی سخت به بیماری روشنفکری، جمیع پروتکل‌های فرهنگی، اجتماعی دیکته شده (مانند سند ۲۰۳۰) توسط بنیادهای الحادی ماسونی، همچون «یونسکو» و سایر سازمان‌های بین‌المللی را چونان وحی منزل پذیرفته و اجرایی کردن آنها را در همه مدارس خواستار می‌شویم.

«دکترین و استراتژی‌های توسعه» و پذیرش قانون مالی FATF را شایسته‌ترین راه حلّ خروج از بحران‌ها و زمینه‌ساز و ضامن دست‌یابی به پیشرفت اقتصادی فرض کرده و با عقب‌نشینیِ مرحله‌ای از سنن دینی و حتّی ملّی، همة فضا و فرصت را برای جاری شدن آن استراتژی‌ها در ساحت‌های مادّی و فرهنگی این سرزمین فراهم می‌آوریم. این‌همه معلوم می‌دارد که نوعی جداافتادگی عمل از نظر و وادادگی حاصله از روشنفکری غربی در میان مسلمانان صاحب منصب، جاری شده و به تمامی، آنها را از مبادی و مبانی دینی اسلامی دور ساخته است. آنان در اعمال فردی، مذهبی و در ظاهر، مسلمان و حتّی گاه ملبّس به لباس روحانیّتند؛ امّا در رویکردهای کلان به مناسبات و معاملات مردم مسلمان، متعهّد به عهد غربی و درس‌آموز آموزه‌های مکاتب الحادی غربی‌اند.

آنکه به حقیقت، همه معنی و مفهوم مرابطه (مرزبانی مؤمنانه منتظران) با امام زمان (عج) را دریافته و حراست از کیان و مرزهای خاکی، عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سرزمین اسلامی و شیعی را در وظیفه خود وارد آورده باشد، پی به ژرفای «قاعده نفی سبیل» برده و خود را ضامن و حافظ و مراعات‌کننده آن قاعده می‌شناسد.