ما روایات معتبری از عصر امام عسکری (ع) در دست داریم که در آنها افرادی جلیل‌القدر به تولد امام دوازدهم گواهی داده و اظهار داشته‌اند که جانشین امام دوازدهم بر ما معلوم شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می‌خوانید؛

شرایط اجتماعی عصر میلاد

دوران ۲۵۰ ساله امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام در سال ۱۱ ه‌. ق آغاز شد و با شروع غیبت صغرا و قطع رابطه مستقیم امام معصوم (ع) با جامعه اسلامی در سال ۲۶۰ ه‌.ق پایان پذیرفت، به دوره‌های مختلف با ویژگی‌های متفاوت قابل تقسیم است.

در این میان، دوران چهل ساله امامت امام هادی و امام عسکری ۸ که از سال ۲۲۰ ه‌. ق آغاز و تا سال ۲۶۰ ه. ق امتداد می‌یابد، به دلیل قرار گرفتن در آستانه دوران غیبت صغرا جایگاه خاصی دارد و از ویژگی‌های متفاوتی برخوردار است. یکی از ویژگی‌های این دوران، شدت مراقبت و محدودیت‌های فراوانی است که حاکمان جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می‌کردند.

حاکمان ستم‌پیشه اموی و عباسی همواره بیشترین سخت‌گیری‌ها را نسبت به امامان شیعه روا می‌داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می‌دادند. با این حال، در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری ۸، این سخت‌گیری‌ها شدت بیشتری گرفت و محدودیت‌های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد. در سال ۲۴۳ ه. ق به دستور متوکل عباسی، حضرت هادی (ع) را به اجبار از مدینه به سامرا (عسکر) بردند که در آن زمان مرکز خلافت بود و تا زمان شهادت؛ یعنی سال ۲۵۴ ه‌. ق در این شهر زیر نظر قرار داشتند. [۱] حضرت امام حسن عسکری (ع) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراند و از سال ۲۴۳ ه‌. ق که در یازده سالگی به همراه پدرش به این شهر آمد، تا سال ۲۶۰ ه. ق که چشم از جهان فرو بست، امکان خروج از این شهر را نیافت.

علت این همه سخت‌گیری نسبت به این دو امام بزرگوار چه بود و چرا دشمنان اهل بیت (ع) تا این اندازه، این پدر و پسر را در تنگنا قرار داده بودند؟

حضرت امام حسن عسکری (ع) در تحلیل علل و انگیزه‌های برخورد شدید حاکمان ستم‌پیشه با ائمه اهل بیت (ع) می‌فرماید:

قَد وَضَعَ بَنُواُمَیَّةِ وَ بَنُوالعَبّاسِ سُیُوفَهُم عَلَینا لِعِلَّتَینِ؛ إِحداهُما أَنَّهُم کانُوا یَعلَمُونَ أَنَّهُ لَیسَ لَهُم فِی الخِلافَةِ حَقٌّ فَیَخافُونَ مِنِ ادّعائِنا إیّاها وَ تَستَقِرّ فی مَرکَزِها. وَ ثانِیهُما أَنَّهُم قَد وَقَفُوا مِنَ الأَخبارِ المُتَواتِرَةِ عَلی أَنَّ زَوالَ مُلکِ الجَبابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ عَلی یَدِ القائِمِ مِنّا وَکانُوا لایَشُکُّونَ أَنَّهُم مِنَ الجَبابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ، فَسَعَوا فی قَتلِ أَهلِ بَیتِ رَسُولِ اللّه‌ِ (ص) وَ إبادَةِ نَسلِهِ، طَمَعا مِنهُم فِی الوُصُولِ إِلی مَنعِ تَوَلُّدِ القائِمِ أَو قَتلِهِ. فَأَبَی اللّه‌ُ أَنْ یَکشِفَ أَمرِهِ لِواحِدٍ مِنهُم، إِلاّ أَنْ یُتِمّ نُورَهُ وَ لَوکَرِهَ الکافِرونَ. [۲]

بنی‌امیه و بنی‌عباس به دو دلیل، شمشیرهایشان را بر ضد ما افراشتند: نخست اینکه آنها می‌دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند. به همین دلیل، همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی‌اش برآییم. دوم اینکه آنها بر اساس روایات متواتر، این موضوع را می‌دانستند که پادشاهی گردن‌کشان و ستم‌پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردن‌کشان و ستم‌پیشگان هستند. از همین رو، برای کشتن خاندان رسول خدا (ص) و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند یا او را به قتل برسانند. خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد، پرهیز داشت و می‌خواست نور خودش را برخلاف میل کافران به حد تمام برساند.

با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری (ع) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم (ص) که بر اساس روایات تردیدناپذیر، بنیاد ستم و بیداد را برخواهد کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار بود.

اگر دشمنان اهل بیت (ع)، کوچک‌ترین رد پایی از فرزند امام حسن عسکری (ع) و جانشین ایشان به دست می‌آوردند، در پی نابودی آن حضرت برمی آمدند و اجازه نمی‌دادند سلسله امامت استمرار پیدا کند. بنابراین، چاره‌ای جز پنهان نگه‌داشتن موضوع تولد آخرین حجت حق نبود. این پنهان‌کاری به گونه‌ای بود که تا لحظه تولد ایشان، نزدیک‌ترین خویشاوندان حضرت عسکری (ع) نیز از این موضوع هیچ خبری نداشتند. [۳]

پنهان‌کاری شدیدی که در موضوع تولد حضرت مهدی (ع) اعمال می‌شد، برای حفظ جان آن حضرت لازم بود، ولی ممکن بود مایه سرگردانی و حیرت شیعیان پس از درگذشت امام حسن عسکری (ع) شود. به همین دلیل، امام یازدهم از همان لحظه تولد، به یاران خاص خود اطمینان داد که در موضوع جانشینی ایشان هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. با این تدبیر حضرت امام حسن عسکری (ع)، اگرچه تا مدت کوتاهی پس از وفات ایشان، شیعیان دچار حیرت شدند و میان آنها اختلاف به وجود آمد، ولی پس از آن، همه کسانی که در پیروی از اهل‌بیت (ع) اخلاص داشتند و در قلبشان مرض و نفاقی وجود نداشت، آخرین حجت حق را شناختند و از طریق نواب خاص با ایشان ارتباط برقرار کردند.

با همه تفصیلی که گذشت، عده‌ای از مخالفان شیعه در پی این هستند که با طرح شبهه‌هایی در اصل تولد امام عصر (ع) چنین القا کنند که از نظرتاریخی نمی‌توان تولد آن حضرت را اثبات کرد. در حالی که اگر این به اصطلاح پژوهشگران تاریخی، بدون هرگونه غرض سیاسی و تنها به انگیزه دست‌یابی به حقیقت، به منابع و کتاب‌هایی که در سال‌های نزدیک به دوران غیبت صغرا نگاشته شده‌اند، مراجعه می‌کردند، درمی‌یافتند که در موضوع تولد امام دوازدهم هیچ جای تردیدی وجود ندارد. شیخ مفید (۴۱۳ ۳۳۶ ه. ق) در این‌باره می‌نویسد:

روایاتی که در اثبات [امامت] فرزند حسن [عسکری] (ع) وارد شده‌اند، به‌گونه‌ای هستند که با آنها راه هرگونه عذر و بهانه بسته می‌شود. [۴]

در اینجا برای روشن شدن اذهان، مروری دوباره خواهیم داشت بر مجموعه روایاتی که در زمینه اثبات امامت آن حضرت وارد شده‌اند. ابتدا به چند نمونه از روایاتی اشاره می‌شود که از سال‌ها پیش از تولد امام مهدی (ع) از پیامبر اکرم (ص) و امامان شیعه (ع) در زمینه امامت آن حضرت وارد شده است. سپس عبارت‌های تنی چند از کسانی را که بر تولد فرزند امام حسن عسکری (ع) شهادت داده‌اند، بررسی می‌کنیم. سرانجام، به معرفی برخی از کسانی می‌پردازیم که حضرت مهدی (ع) را در زمان تولد و پس از آن دیده‌اند.

پیش‌بینی تولد امام مهدی (ع)

چنان‌که می‌دانیم، از همان سال‌های آغازین ظهور اسلام، پیامبرگرامی اسلام، موضوع امامان دوازده‌گانه را مطرح کرد. پس از ایشان نیز هر یک از ائمه، نام و مشخصات امامان پس از خود را تا آخرین امام معرفی می‌کردند تا جای هیچ شبهه و تردیدی برای مردم باقی نماند.

در این مجال، فرصت بررسی تفصیلی همه روایت‌هایی که در این زمینه وارد شده نیست و تنها به برخی از آنها بسنده می‌کنیم:

۱. محمد بن یعقوب کلینی (م ۳۲۹ ه‌. ق) و شیخ مفید به اسناد خود از امام باقر (ع) چنین روایت می‌کنند:

قالَ رَسوُلُ اللّهِ (ص) لِأَصحابِهِ: آمِنوُا بِلَیلَةِ القَدرِ، فَإِنَّهُ یُنزَلُ فِیها أَمرُ السَّنَةِ وَ إنَّ لِذلِکَ وُلاةٌ مِن بَعدی عَلیُ بنُ أَبیطالِبٍ وَ أَحَدَ عَشَرَ مِن وُلِدِهِ. [۵]

پیامبر خدا به یارانش فرمود: به شب قدر ایمان بیاورید؛ همانا در این شب، امور یک سال (همه آنچه در یک سال واقع می‌شود) نازل می‌شود و برای این موضوع، پس از من حاکمان [و پیشوایانی] وجود دارند که عبارتند از علی بن ابی‌طالب و یازده تن از نوادگان او.

۲. این دو عالم بزرگوار شیعی، روایت دیگری را به همین مضمون از امام باقر (ع) نقل کرده‌اند که در آن آمده است:

قالَ أَمیرُالمؤمِنینَ (ع) لاِبنِ عَبّاسِ، إِنَّ لَیلَةَ القَدرِ فی کُلِّ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ یُنَزَّلُ فِی تِلکَ اللَّیلَةِ أَمْرُ سَنَةٍ وَ لِذلِکَ الأَمرِ وُلاةٌ مِن بَعدِ رَسُولِ اللّهِ (ص). فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ: مَن هُم؟ قالَ: أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِن صُلْبی أَئِمّةٌ مُحَدَّثُون. [۶]

امیرمؤمنان علی (ع) به ابن عباس فرمود: همانا شب قدر در هر سال وجود دارد: در آن شب امور یک سال نازل می‌شود و برای این موضوع پس از رسول خدا (ص)، حاکمان [و پیشوایانی] قرار داده شده‌اند. ابن عباس پرسید: آنها که هستند؟ فرمود: من و یازده تن از نسل من که همه امامانی هستند که فرشتگان با آنها سخن می‌گویند.

این دو روایت، بیان کننده این حقیقتند که «ملایک» و «روح» که به تعبیر سوره قدر به «اذن» پروردگار خویش در شب قدر نازل می‌شوند، «کلّ أمر» یا همه برنامه یک ساله جهان هستی را بر کسی که از سوی خداوند به ولایت برگزیده شده است، عرضه می‌دارند. به بیان دیگر، این برنامه در زمان رسول خدا (ص) بر آن حضرت و پس از ایشان بر امامانی که یکی پس از دیگری، سرپرستی امت اسلام را بر عهده می‌گیرند، عرضه می‌شود.

بنا براین، روایات یادشده علاوه بر بیان مسئله امامت و پیش‌بینی سلسله دوازده‌گانه جانشینان پیامبر اکرم (ص)، بیان کننده لزوم استمرار سلسله امامت و ضرورت وجود ولیّ حیّ خدا در هر زمان نیز هستند؛ زیرا تا جهان باقی است، شب قدر تکرار می‌شود و بی‌تردید، در هر شب قدر باید امور یک ساله جهان بر ولیّ خدا عرضه شود.

۳. در روایت دیگری، امام محمدباقر (ع) از جابر بن عبداللّه انصاری، صحابی بزرگوار پیامبر اکرم (ص) چنین نقل می‌کند:

دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ (س) وَ بَینَ یَدَیها لَوحٌ فیها أَسماءُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدِها، فَعَدَدتُ اثنَی عَشَرَ آخِرَهُمُ القائِمُ (ع) ثَلاثَةٌ مِنهُم مُحَمَّدٌ وَ ثَلاثَةٌ مِنهُم عَلیٌّ.. [۷]

بر فاطمه (س) وارد شدم و دیدم که پیش روی او لوحی است که در آن نام‌های همه اوصیا ازنسل او نوشته شده است. آنها را شمردم. دیدم که دوازده نفرند و آخرین آنها قائم (ع) است. سه تن از اوصیا نام «محمد» و سه تن از آنها نام «علی» داشتند.

همچنین ابوبصیر از امام باقر (ع) روایت می‌کند که: «یَکُونُ تِسعَةُ أَئِمّةٍ بَعدَ الحُسَینِ بنِ عَلیٍ تاسِعُهُم قائِمُهُم؛ پس از حسین بن علی (ع)، نه امام خواهند آمد که نهمین آنها قائم ایشان است». [۸]

چنین روایاتی از دیگر امامان شیعه نیز نقل شده است. آنچه آمد، تنها بخش کوچکی از روایات فراوانی است که در آنها به نقل از پیامبر اکرم (ص) یا ائمه اهل بیت (ع) پیش‌بینی شده است پس از نبی اکرم (ص)، دوازده امام، سرپرستی امت اسلام را بر عهده می‌گیرند که آخرین این پیشوایان، مهدی امت و قائم آل محمد (ص) است. [۹]

بنابراین، جای هیچ تردیدی باقی نمی‌ماند که بر اساس پیش‌بینی پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین (ع) باید یازده امام از نسل امیرمؤمنان علی (ع)، یکی پس از دیگری امامت مسلمانان را بر عهده گیرند. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل می‌توان گفت این پیش‌بینی، تمام و کمال محقق شده و آخرین امام از سلسله امامان دوازده‌گانه نیز به دنیا آمده و به امامت رسیده است؛ زیرا بسیاری از مردم تولد و دوران رشد و بالندگی او را ندیده‌اند؟

در پاسخ این پرسش باید گفت ما روایات معتبری از عصر امام عسکری (ع) در دست داریم که در آنها افرادی جلیل‌القدر به تولد امام دوازدهم گواهی داده و اظهار داشته‌اند که جانشین امام دوازدهم بر ما معلوم شده است. افزون بر آن، شمار زیادی از بزرگان شیعه، آن حضرت را در زمان تولد و در اوان کودکی دیده و بر این موضوع گواهی داده‌اند. پس در تولد حضرت مهدی (ع) به عنوان دوازدهمین امام، هیچ شبهه‌ای نیست.

[۱]. ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۵۰۱، ح ۷؛ الإرشاد، ج ۲، صص ۳۰۹ ۳۱۲. برخی از اهل تحقیق سال ۲۳۴ ه. ق را سال ورود حضرت هادی (ع) به سامرا ذکر کرده‌اند. ر. ک: سیدمحمد صدر، تاریخ الغیبة الصغری، چاپ اول: بیروت، دارالتعارف، ۱۳۹۲ ه. ق، صص ۱۰۷ و ۱۰۸.

[۲]. محمدبن حسن حر عاملی، اثبات الهداة، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، چاپ اول: تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶، ج ۳، ص ۵۷۰، ح ۶۸۵.

[۳]. ر. ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۳۳۶.

[۴]. همان، ص ۳۴۳.

[۵]. همان، صص ۳۴۵ و ۳۴۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۲.

[۶]. الکافی، ج ۱، ص ۵۳۲، ح ۱۱؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۶؛ کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۶۰، ح ۳؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۴۱، ح ۱۰۶.

[۷]. الکافی، ج ۱، ص ۵۳۲، ح ۱۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۴، ص ۲۶۹، ح ۱۳؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۶؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۳۹، ح ۱۰۳.

[۸]. الکافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۵؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۵۰، ح ۴۵؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۷؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۴۰، ح ۱۰۴؛ کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۹۴، ح ۲۵.

[۹]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: الکافی، ج ۱، باب ماجاء فی الإثنی عشر و النص علیهم، صص ۵۲۵ ۵۳۵؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۲، صص ۱۵۵ ۲۰۸.