به گزارش خبرنگار مهر، سعید فلاحفر هنرمند عکاس و منتقد هنری یادداشتی درباره عکاسی، تحولات آن در دوران معاصر و گونههای مختلفش در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است که مشروح آن را در زیر میخوانید.
در اولین نگاه به نظر میرسد «فناوری عکاسی» در چند سال گذشته پیشرفت سریعی داشته و حکایت از یک دگرگونی بنیادی دارد. از دوربینهای عکاسی و انواع تجهیزات عکاسی گرفته تا شیوههای ارائه. اما باید پذیرفت که سرعت تحولات و تطورات «تعریف عکاسی» به مراتب از سرعت بالاتر و عمق بیشتری برخوردار است. اگرچه بخشی از همین سرعت و تحول مدیون امکانات تازه فنی باشد. در حالی که قدیمیترین شیوههای عکاسی با استفاده از ابزارهای اولیه همچنان در خانواده عکاسی جای دارند اما در حوزه تعریف؛ بسیاری از تعاریف و مصادیق گذشته جز در مباحث تاریخی در دسته بندیهای امروزی عکس، جایی ندارند. البته با توجه به عدم تطابق جنس و ماهیت سه وجه قابل تشخیص فن، رسانه و هنر در عکاسی، این قیاس نمیتواند گویای همه تغییرات و منبع سنجش تام باشد.
آنچه در این انبوهی، به وضوح دیده میشود، تغییر ماهیت عکس است؛ تغییری که از ورود به معادلات رسانهای تا هنر صنعت، سرگرمی و جنبشهای مدرن هنری را شامل میشود به نظر میرسد ورود ابزارهای قابل حمل و فناوری دیجیتال در عکاسی و جایگزینی آن با دوره شیمی عکاسی، همزمان شده است با عصر انفجار رسانهای. همانطور که ابزارهای تازه عکاسی ابداع شده و در تیراژهای انبوه در اختیار کاربران بیشتری قرار میگیرد، رسانهها هم نقش مهمتری در شکل گیری جامعه بازی میکنند. همانطور که به کار گیری ابزار فنی عکاسی برای کاربران غیرحرفهای سادهتر و سهلالوصولتر میشود، رسانهها هم بیشتر در بین اقشار متنوع جامعه نفوذ میکنند. تا جایی که در یکی از مهمترین نقاط تلاقی تحولات فنی و اجتماعی؛ «عکاسی» جایگاهی پیدا میکند که تقریباً هیچ شباهتی به جایگاه اولیه و تاریخی آن ندارد. کیفیت ظاهری عکس به شکل باورنکردنی ارتقا پیدا کرده و در عکاسی عکاسان غیرحرفه ای هم غیرقابل انکار است. تولید ساده عکس و شیوههای قابل دسترس و ارزان تکثیر و نمایش عکس به لحاظ کمیت به اعدادی دست پیدا میکند که تا همین چند سال پیش هرگز قابل تصور نبود اما این همه ماجرا نیست.
باید پذیرفت آنچه در این انبوهی به وضوح دیده میشود، تغییر ماهیت عکس است؛ تغییری که از ورود به معادلات رسانهای تا هنر صنعت، سرگرمی و جنبشهای مدرن هنری را شامل میشود. چیستی و چرایی و چگونگی عکس به سرعت زوایای تازهای از زندگی را فتح میکنند و عناصر مهمی از عوامل زیستی را به دنبال خود حرکت میدهند.
ابداع عکاسی همزمان شد با تحولات بزرگی که به تدریج در نقاشی و هنر در حال وقوع بود. هنرمندان در این دوره بیش از همه دوران تاریخ هنر و همه هنرمندان پیش از خود به توسعه معانی و مبانی هنر کمک کردند و در بازههای زمانی کوتاهتری، شیوهها و سبکهای تازهای را به جهان هنر افزودند. نظریات علمی و علوم انسانی در کنار گرایشات سیاسی و طبقات اجتماعی و اقتصادی بر مفاهیم هنر تأثیر میگذاشتند و گروهها و گعدههای تازه تأسیس هنری را با پرسشها و پاسخهای جدیدی روبرو میکردند. جنبشهای هنری یک به یک اعلام حضور میکردند. کار به جایی رسیده بود که گروهی از هنرمندان عملاً دیگرانی را آشکار و پنهان، از اساس غیرهنرمند و آثارشان را خارج از حوزه تعاریف هنر میپنداشتند. گروهی وظایف و رسالتهایی برای هنر قائل میشدند که اصولاً از نظر گروه دیگر مربوط به هنر فرض نمیشد. جنگ و رقابتی که بیش از فرسایش هنر، موجب عضلانیتر شدن پیکر تنومند هنر میشد.
عکاسی در بخشی از این دوره تنها مشغول آزمایشات فیزیکی و شیمیایی اولیه است و هنوز نمیتواند به عنوان رقیب جدی در خلق یک تصویر ماندگار و واضح با ابعاد مناسب باشد. طبیعی است که این پدیده نوظهور و ناقص با این شرایط و بدون تجارب کافی، امکان ورود مستقیم به این فرایندهای فکری و اجرایی هنر را هم ندارد. عکاسی به تدریج اما تأثیرات فنی محسوسی برای نقاشان ایجاد میکند ولی برای ارائه نظریات اختصاصی و تولید یک فضای منحصر به فرد و عکاسانه، به قدر کافی ورزیده نشده بود. از این منظر عکاسی راه طولانی و دشواری را برای رسیدن به دیوار نگارخانهها و نمایش در رویدادهای هنری طی کرده است که شاید از دید اولین تکنسینهای عکاسی و مخترعین نمونههای اولیه دوربین عکاسی کاملاً دور از ذهن و دور از باور بود.
عکس و عکاسی امروزی حائز داشته و دارای ویژگیهای ماهوی مهمی است که شاید به نظر کاربر و مخاطب امروزی کاملاً بدیهی به نظر برسد، در حالی که جزئیترین این خصوصیات روزگاری نه چندان دورتر وجود نداشته و زاییده تجارب و خلاقیتهای پیچیدهای است. در واقع نیاز، شرایط فنی، اجتماعی، هنری و… و خلاقیتها و کنجکاویهای فردی زیادی دست در دست هم منجر به ایجاد و پذیرش این داشتههای عکاسی بودهاند. همچنان که بسیاری از موضوعات و ژانرهای پرطرفدار عکاسی اصلاً نمونه مشابهی در صد سال اول تاریخ عکاسی ندارند.
ورود مفاهیم تأویلپذیر در مستندهای اجتماعی، گویشها و خوانشهای افزوده در عکسهای معماری و طبیعت، تکیه بر مبانی زیبایی شناختی بصری، سوژهها و ابژههای جدید و بیسابقه، غلبه اندیشه بر تواناییهای فنی و… همه و همه قدم به قدم جای خود را در عکاسی باز کردهاند روند تحول موضوعی از پرترههای خشک درباریان قاجار تا تصاویری از شکلکهای زنان حرمسرای ناصری، از عکسهای دسته جمعه اهالی کاخ گلستان تا عکس دلاکها و سقاها و گاری چی های خیابان، از عکس شاه فاتح در کنار قوچ شکار شده تا عکس باغات و کاخهای سلطنتی، در دوره خود، مسیر ساده و بدیهی محسوب نمیشود. میان عکس شهروندانی که در میدان بزرگ شهر چمباتمه زدهاند و هر کدام به سمتی غیر از لنز دوربین نگاه میکنند تا عکسهای مدلینگ و سلف پرترههای هیجانانگیز و بدیع امروزی فاصلههای درازی طی شده است. بین نمایشگاههای عکس چند دهه پیش که محدود به عکسهای تزئینی گل و بلبل و درخت و سبزه یا مستندنگاری های کلیشهای بودند با نمایشگاههای امروزی که محتوا و مطالبات عمیق اجتماعی و فلسفی دارند، اختلافات بنیادی و عمیقی وجود دارد.
ورود مفاهیم تأویل پذیر در مستندهای اجتماعی، گویشها و خوانشهای افزوده در عکسهای معماری و طبیعت، تکیه بر مبانی زیبایی شناختی بصری، سوژهها و ابژههای جدید و بی سابقه، غلبه اندیشه بر تواناییهای فنی و… همه و همه قدم به قدم جای خود را در عکاسی باز کردهاند. چشم انداز عکاسان چند دهه پیش که حداکثر منتهی به عکاسی خبری میشد، با چشماندازهای نامحدود امروزی و تنوع گونهها و گرایشات برای عکاسان امروزی قابل قیاس نیست. خصوصاً حضور رقابت عکاسی با جریانات روز هنر و حتی گاهی پیشتازی عکاسی در جنبشهای نوین هنر از یک سو و آمیزش عکاسی با دیگر شاخههای هنری، بستر تازهای است که به شکل فعلی هرگز در روزگار پیشین عکاسی امکان حضور نداشت. علاوه بر نمایشگاهها، صفحات مصور نشریات، فضاهای رنگارنگ مجازی، تبلیغات غول آسای شهری و حتی آلبومهای دیجیتال خانوادگی؛ نگاهی به سرفصلهای آموزشی در عکاسی و درجه اهمیت هر کدام، به قدر کافی گویای این مهم خواهد بود. بیراه نیست اگر عکاسی معاصر را در مقابل گذشته کلاسیک آن؛ حائز شخصیتی سریع، توسعه طلب، محدودیت گریز، جسور، هنجارشکن و تحول خواه توصیف کرد.
به این ترتیب عکاسی همچنان که در حیطه فنی و ابزارآلات اصلی و جانبی و کاربردهای تخصصی و فنی و علمی و پزشکی و… دچار تحولات بزرگی شده است، در حوزه تعاریف و نسبتی که با رسانه، خلاقیت، هنر، جایگاه اجتماعی، علوم انسانی و… دارد، در دورههای مختلف بی تردید بیش از هر مورد مشابهی، مستوجب استفاده از تعبیر «استحاله» شده است.