به گزارش خبرنگار مهر، بهروز بقایی بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون ضمن مرور بخشی از خاطرات خود در سالهای گذشته، از بازگشت خود به عرصه کارگردانی و بازیگری در آینده نزدیک خبر داد.
تجربه حضور در «خندوانه»
وی که با برنامه «سلام صبح بخیر» از شبکه سه سیما گفتگو میکرد، در مرور خاطرات خود به حضور در «خندوانه» اشاره و درباره گزارشهای شهر به شهر خود در این برنامه که در فصلهای بعدی ادامه پیدا نکرد، توضیح داد: ایدهای که داشتم که تقریباً به سرانجام رسیده بود و خود رامبد جوان کمک کرد که هم خیلی به هر طرف سرک نکشیم و هم آنچه هدف بود انجام شود.
بقایی در پاسخ به این سوال که تلویزیون چقدر میتواند در ارائه جذابیتهای کشور و سرگرمیهای این چنینی نقش داشته باشد، بیان کرد: تلویزیون در این زمینه نقش مهمی میتواند داشته باشد و اساساً یکی از وظایف تلویزیون همین است که این حال خوب مردم را پیدا کرده، سبک و سنگین کنیم و پخش کنیم، البته باید نسل جدید هم به برنامهسازی ورود کنند.
این کارگردان برنامههای تلویزیونی، درباره تجربههای لذتبخش و خاطرهانگیز خود یادآور شد: همه تجربههای ما خاص است آنقدر که وقتی اثری را به جا میگذارید، دوست دارید دوباره برگردید، مراجعه کنید و ببینید کجا کم گذاشتهاید. همه این تجربهها خاص است چون کار کردن با مردم است.
دغدغه ما سرگرمی صرف نبود
بقایی همچنین در پاسخ به سوالی درباره عقبه روانشناسی در آثارش به کارگردانان و تهیهکنندگانی که در همکاری با آنها سریالهای مختلفی را در دهههای ۷۰ و ۸۰ ساخته بود اشاره و بیان کرد: گروهی که با هم همکار میکردیم همه این دغدغه را داشتیم، مثلا بیژن بیرنگ و مسعود رسام هم این دغدغه را داشتند که کارمان صرفاً سرگرم کردن با شوخی نباشد. آنچه مقید بودیم بیان حرفی بود که یادآور خیلی از چیزهایی باشد که مردم در کنار سرگرمی باید آن را بپذیرند.
وی با تاکید بر هدفمندی و سرگرمی در آثار اضافه کرد: وقتی هدف داشته باشید و وقتی به سرگرمی فکر کنید هر دو میتواند در طراحی کار شما اتفاق بیفتد.
بقایی در پاسخ به سوال دیگری درباره خاطرات خود از روزهای برفی دوران گذشته گفت: دوران دانشجویی که مثل الان گاز نبود، باید با بخاریهای غیرگازی دوران را میگذراندیم و جذابیتها به نوع دیگری اتفاق میافتاد و باعث خوشحالی و غمگینی ما میشد.
حسرتها و آرزوهای هنرمند دهه ۶۰ و ۷۰ تلویزیون
این هنرمند تئاتر و تلویزیون درباره اینکه این روزها بزرگترین «ای کاش» او چه میتواند باشد، اظهار کرد: ای کاش زمان اینقدر تند نمیرفت و ما فرصتهای بیشتری داشتیم که کار کنیم با زندگی کلنجار برویم و در خدمت مردم باشیم. زمانه جور دیگری با ما رفتار میرکرد و از خاطرات خود چیزهای بهتری درمیآوردیم.
وی در پایان سخنانش با آرزویی گفت: آرزو میکنم روزی برسد که مردم دنیا مرزها را بگذرانند و اتفاقات جدید و خوب دیگری برایشان رخ دهد. ایکاش فردایی بیاید که با شیرینی به گذشته نگاه کنیم. امیدوارم که مخاطبان، برنامههای ما را فراموش نکنند و همیشه ما را در نظر داشته باشند خودشان هم از ما بگیرند و حتی به ما منتقل کنند.