به گزارش خبرنگار مهر، نشستی با موضوع «ورود به عصر جدید؛ چرا و چگونه؟ (تبیین بیانیه گام دوم)» با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، قائم مقام دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، در محل پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در قم برگزار شد.
وی در ابتدا گفت: از کنار هم گذاشتن برخی فقرات از بیانات رهبری به نظر میآید که نرمافزاری برای هدایت انقلاب در ذهن ایشان هست و فهم این نرمافزار ما را در فهم بیانیه و سایر بیانات و مواضع ایشان کمک میکند. ایشان در اولین نشست راهبردی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ۴ عرصه معنویت، فکر، علم و زندگی را به عنوان محورهای اصلی بحث برشمردند. عرصه زندگی مجموعه بحثهایی در مورد نظام سیاسی و فرهنگی و امثال اینها است. قبل از عرصه زندگی عرصه علم است و علم، زندگی را تعریف و چیستی و چگونگی عرصه زندگی را تعیین میکند. خود علم هم تابع تفکر است. یعنی نگرشی که انسان نسبت به هستی و خودش دارد و اساس هویت و آینده و درست و نادرست را با آن تشخیص میدهد. عرصه قبل از تفکر، معنویت است که در بیانیه گام دوم تحت عنوان اخلاق و معنویت از آن یاد میشود. معنویت یعنی پیوندی که انسان با خدا برقرار میکند و از طریق این ارتباط مسیر زندگی خودش را پیدا میکند. معنویت باید به تفکر جهت بدهد و تفکر جهت دهنده به علم و علم جهت دهنده به زندگی است پس معنویت اصلیترین عرصه است.
پیروزمند در ادامه به بخشی دیگر از بیانات رهبری اشاره کرده گفت: رهبری در برخی بیاناتشان به مراحل پنجگانه انقلاب یعنی انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی، تمدن اسلامی پرداختهاند. انقلاب اسلامی، همان انقلاب سیاسی است که سال ۵۷ اتفاق افتاد. نظام اسلامی و ساختار قدرت و قوانین و قوا و نهادها هم بعد از انقلاب شکل گرفت. امروز ما در مرحله دولت اسلامی هستیم، در دولت اسلامی باید رفتار حکمرانان با خودشان و مردم اسلامی بشود. مرحله چهارم کشور اسلامی است که مردم هم سبک زندگیشان اسلامی است. مرحله آخر تمدن اسلامی است، این مرحله بُعد جهانی و فراملی انقلاب است، یعنی انقلاب اسلامی میتواند به عنوان یک الگوی الهام بخش و جهانی بشود.
وی در تبیین جایگاه تمدن اسلامی در اندیشه رهبر انقلاب گفت: رهبری کلید واژه تمدن اسلامی را در بیانیه گام دوم به عنوان آرمان بزرگ بیان کردهاند که همه آرمانهای دیگر ذیل آن تعریف میشود. تمدن اگر چه تعاریف متفاوت دارد، اما به نظر ما تمدن آن محیط زیست عینی است که بشر برای ارضای نیازهای خودش ایجاد کرده است. تمدن شامل محصولات و ساختارها و نمادهایی دستساز بشر میشود، تمدن، نظام آموزشی و پژوهشی و حکمرانی درست میکند. اگر مبنا و جهت تمدن را اسلام بدهد و جریان ارضای نیاز و نظام نیازمندی که قرار است بشر به دنبال آن حرکت کند را فرهنگ اسلامی تعریف کرد، این تمدن اسلامی میشود. قید نظام نیازمندیها یعنی نیازها را گسسته از هم نبینیم و این نظاممند دیدن نیازها به نظر ما مرز بین تمدن اسلامی و تمدن غیر اسلامی است. نوع کسانی که در رقابت تمدنی بین تمدن اسلامی و تمدن غرب دچار غفلت میشوند، غفلتشان ناشی از گسسته دیدن نیازها است.
قائم مقام دفتر فرهنگستان علوم اسلامی در بخش بعدی سخنانش به معیار ساخت عصر جدید اشاره کرده گفت: در معیار ساخت عصر جدید ما دو لایه اصلیِ تحول بنیادی و تحول راهبردی داریم؛ در تحول بنیادی اگر نگرش ارتباط انسان با خود و خدا و انسان با دیگر انسانها و انسان با طبیعت و هستی متفاوت تعریف شد، تحول بنیادی در نگرش انسان ایجاد شده است و این یعنی آغاز عصر جدید! تغییر ارتباط انسان با خود و خدا را میتوانیم تغییر در گرایش یا به تعبیر دیگر معنویت بگوییم. بعد از گرایش، تحول در بینش انسان یعنی تحول در تعریف نسبت انسان با دیگران است. سوم، تحول در دانش انسان است. اگر بخواهیم این را در چارچوب بیانات رهبری بیان کنیم، تحول در عرصه معنویت و بعد فکر و بعد علم میشود. وقتی تغییر در عرصه معنویت و فکر و علم و فناوری اتفاق افتاد، زمینه تحول بزرگ دیگری را در عرصه زندگی ایجاد میکند. تحول بنیادی در ارتباطهای سه گانه انسان منجر به تحول در الگوی توسعه و آن هم منجر به تحول در ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و بالاخره تحول در ساختارها منجر به تحول در محصولات، میشود. روند تحول محصولات خیلی چشمگیر است و تأثیر شگرفی بر نفوذ تمدنی دارد.
وی گفت: قبل از انقلاب در غرب، عصر جدید اتفاق افتاد. بعد از رنسانس نگرش انسان نسبت به خودش و خدا تغییر کرد و نتیجه آن دو مبنای مهم در مدرنیته یعنی سکولاریسم و اومانیسم شد. تغییر در نگرش به دیگران در قالب دو اصل لیبرالیسم و پلورالیسم نمود یافت و تغییر در نگرش انسان نسبت به طبیعت موجِد راسیونالیسم و ساینتیسم شد.
وی در ادامه انقلاب را ورود به عصر جدید دانست و گفت: با همین منطقی که گفتیم انقلاب اسلامی ورود در عصر جدید است، یعنی در انقلاب ارتباط انسان با خدا و دیگران و طبیعت مجدداً دستخوش تعریف جدید شد و این تحول بنیادی زمینه تحول راهبردی یعنی تحول در الگوی پیشرفت و ساختارها و محصولات است. البته ما در میانه راه هستیم، ولی مسیر جدید آغاز شده است و ما از هژمونی فرهنگ مسلط گذشته خارج شدهایم. پیام امام و انقلاب این بود که خدا میتواند وارد عرصه زندگی اجتماعی بشود، امام قبل از انقلاب مکرر کلید واژه ارتباط دین و سیاست را استفاده میکردند درست مقابل سکولاریسم و این نگاه وقتی آمد اومانیسم هم میرود. تکثر گرایی فرهنگی هم مشروط است، خدا و توحید محور است و مرگ فراروایت نداریم! در ارتباط با هستی آنها به این نتیجه رسیدند که انسان چون محور است اجازه هر نوع تصرفی که لذت او را افزون کند دارد. اما با احیای فرهنگ اسلام این هم باز قید خورد، اولاً تجربه گرایی محکوم شد، تجربه تنها ملاک علمیت نیست. وحی به عنوان یک ملاک بالادستی در علم ورزی به رسمیت شناخته میشود، بنابراین جهت و ماهیت علم به ویژه در حوزه علوم انسانی عوض میشود. لذا صحبت از علوم انسانی اسلامی مطرح شد و اینکه غیر علوم انسانی هم باید در خدمت اهدافی که علوم انسانی اسلامی تعریف میکند باید قرار گیرد.
وی در آخر خاطرنشان کرد: پس این تحول بنیادی به واسطه انقلاب در جامعه رخ داد و بعد به تدریج تجربه جدیدی را در حکمرانی با یک شیب ملایم رقم زد. مهمترین دستاورد این پدیده از این جهت پدیده مردم سالاری دینی است که در مقابل نظام سیاسی رقیب یک نظام سیاسی متفاوت ارائه کرد که جمهوریت دارد، اسلامیت هم دارد، امت دارد امام هم دارد.