به تعداد رشته‌های دانشگاهی ما نیاز به تفسیرهای موضوعی داریم. مثلاً برای دانشکده حقوق، آیات حقوقی تفسیر شود و برای دانشکده علوم سیاسی، به آیات سیاسی قرآن مراجعه شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، یکی از ویژگی‌های حجت الاسلام والمسلمین قرائتی تدوین و تحریر و ارسال نامه‌هایی با محتوای قرآنی و مستند به آیات و احادیث با رویکرد فرهنگی و اجتماعی به منظور بر انگیختن احساس مسئولیت در مدیران و کارگزاران نظام اسلامی و به حرکت در آوردن کسانی است که درد دین دارند و برای ساختن آینده‌ای بهتر تلاش و چاره اندیشی می‌کنند.

نامه‌هایی که مخاطب آن ملت، دولت و همه استادان، متفکران، عالمان و آحاد مردم به شمار می آیند.

نامه‌هایی سرشار از هشدار و انگیزه آفرینی و ارائه طریق برای شکوفایی ارزش‌ها و تأمین سعادت دنیوی و اخروی همه ما.

برای آگاهی عموم به تدریج سه مورد از این نامه‌ها منتشر می‌شود.

امید است همه صاحب دلانی که با خواندن آن‌ها به وجد می آیند، در حد استطاعت و تمکن کاری کنند و بار رسالتی بر دوش گیرند.

متن نامه حجت الاسلام و المسلمین قرائتی به شرح ذیل می‌باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با حذف مقدمات، چند سطری درباره مهجوریت زدایی از قرآن کریم خدمت شما عرضه می‌دارم:

قرآن تجلی‌گاه خداوند، معلمش خدا «عَلَّمَ الْقُرْءَانَ»، واسطه‌اش جبرئیل «شَدِیدُ الْقُوی»، فرودگاهش قلب پیغمبر «نَزَّلَهُ عَلی‏ قَلْبِکَ» ‏، برای کل بشریت «ذِکْرٌ لِلْعالَمین»، تنها کتاب محفوظ «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»، بدون هیچ کجی «غَیْرَ ذی عِوَجٍ»، بدون اختلاف «لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً»، کتاب تحدی «لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ / فَأْتُوا بِسُورَه / بِعَشْرِ سُوَر / فَلْیَأْتُوا بِحَدیث»، برهان «بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ»، موعظه «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ»، مبارک، شفاء، دارای داستان‌ها حق «نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَق»، عامل وحدت «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه»، داور «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاس»، وسیله شرف «فیهِ ذِکْرُکُمْ» (ای شرفکم)، غالب «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»، کلید ربانی شدن «وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ»، آزادی بخش «أَرْسِلْ مَعَنا بَنی‏ إِسْرائیلَ»، خرافه زدا «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ کانَتْ عَلَیْهِمْ»، عبرت و بصیرت «إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصارِ»، امید بخش «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» فرمان تجهیز در برابر دشمن «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ»، کلید هویت «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّی تُقیمُوا» این‌ها گوشه‌ای از قرآن در قرآن بود.

و اما در روایت می‌خوانیم: «لا تفنی عجائبه / دون زمان»، «لا تحصی غرائبه»، «فانه شافع مشفع»

امام رضا علیه السلام فرمود: دلیل آن که در نماز، قرآن می‌خوانیم آن است که قرآن از مهجوریّت خارج شود.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‏: «إِنْ أَرَدْتُمْ عَیْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاهَ یَوْمَ الْحَسْرَهِ وَ الظِّلَّ یَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَی یَوْمَ الضَّلَالَهِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ کَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِی الْمِیزَان ‏»

این قرآن است و لکن ما با کمال تأسف انواع تقصیرها و قصورها را انجام دادیم، مثلاً: به آیه «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ» (که دو بار در قرآن مطرح شده) عمل نکردیم. آن میزان که برای تلاوت وقت گذاشتیم برای تدبر وقت نگذاشتیم. بسیاری از منابر از تاریخ و تحلیل و شعر و رؤیا و روضه مملو است، ولی سهم قرآن داده نمی‌شود. در حالی که خدا به پیغمبر می‌فرماید: باید بر اساس وحی سخن بگویی. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم» بالاترین هدف همه حوزه‌ها تربیت عالم ربانی است و قرآن می‌فرماید: راه ربانی شدن توجه خاص به قرآن است. «وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ‏‏» در اینجا دو بار کلمه «کنتم» و دو فعل مضارع که نشانه استمرار است به کار رفته است.
 

ما در برابر وحی و قرآن مدیون هستیم. و بزرگان به ما آموخته اند که اشتغال یقینی، برائت یقینی می‌خواهد. آیا ما از اشتغال ذمه‌ای که نسبت به قرآن داریم، با این اشتغالات علمی موجود برائت پیدا کرده‌ایم یا نه؟ تفقه در دین و تدبر در قرآن دو علمی است که با توبیخ از ما مطالبه کرده‌اند. اول: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین» دوم: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» لکن برای تفقه، حوزه‌های علمیه بحمدالله تأسیس و فعال شد ولی برای تدبر خبر چندانی نیست. با اینکه ترک تفقه یک توبیخ دارد، و ترک تدبر دو توبیخ دارد: أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؛ أَمْ عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها

چرا باید به گفته مدیر حوزه‌های علمیه کشور در قم ۶۰۰ درس خارج فقه باشد، که هر روز مشغول هستند ولی درس تفسیر را: یا نمی‌گویند یا در هفته یک روز می‌گویند آن هم چند دقیقه و یا روزهای تعطیلی می‌گویند و نام آن را درس جنبی می‌گذارند. این در حالی است که هیچ‌گونه تشویق و بودجه و شهریه برای آن در نظر گرفته نشده است.

در تاریخ می‌خوانیم در ماجرای احد پیامبر فرمود هر کس بیش‌تر با قرآن مأنوس است، اول به جنازه او نماز بخوانیم. و در قیامت به انسان خطاب می‌شود بر اساس قرآن رتبه بگیر. «اقْرَأْ وَ ارْقَأ»

با اینکه پیامبر درباره قرآن و اهل بیت بارها فرمود: «لن یفترقا» ولی در حال حاضر جلسات روضه و عزاداری و جشن و سوگواری، بسیار پررنگ‌تر از جلسات قرآن و تفسیر است. مگر نمی‌دانیم که سر مقدس امام حسین علیه‌السلام بالای نیزه قرآن خواند تا به ما پیام دهد که سرم از تنم جدا می‌شود، ولی از قرآن جدا نمی‌شود.
با اینکه پیامبر از مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام خبر داشت، اما در قیامت آنجا که شکایت می‌کند، از مهجوریت قرآن است و نه از مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام، و نمی‌گوید: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا اهل بیتی مظلوما» بلکه می‌فرماید: «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/۳۰) کلمه اقامه در چهار چیز به کار رفته است:
«أَقیمُوا الدِّینَ»، «أَقیمُوا الْوَزْنَ»، «أَقیمُوا الصَّلاهَ»، «أَقامُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ» بنابراین باید قرآن را به پا داشت.

قرآن به قدری محور است که اگر حدیثی تضاد با آن داشته باشد، آن حدیث را باید به دیوار زد. «فاضربوه علی الجدار» حتی مقام نبوت و اهل بیت علیهم‌السلام را از نظر معرفت، مودت و اطاعت باید از قرآن بیاموزیم. مثلاً اگر خواستیم اولی الامری را که مأمور به اطاعت از آن بزرگواران هستیم بشناسیم خود قرآن بهترین راهنمایی را دارد. از آیات «لاتطع، لا تطیعوا، لا تتبع، لاتتبعوا» مواردی که حق پیروی از آنان را نداریم شناخته می‌شود. سپس می‌فهمیم آن اولی‌الامر باید افراد منفی توصیف شده در این آیات نباشند که نتیجه آن اطاعت از معصوم می‌شود.

مثال دیگر: اگر خواستیم معنای «فزت و رب الکعبه» را بشناسیم. از خود قرآن که درباره کمالاتی می‌فرماید: «ذلک الفوز» و درباره افرادی می‌فرماید: «اولئک هم الفائزون» پی‌می‌بریم که حضرت امیر علیه‌السلام با این جمله تمام کمالات خود را مطرح کرده است.

مثال دیگر: آنجا که مخاطبین نماز جمعه از پای خطبه پیغمبر به سراغ خرید رفتند، و تنها چند نفری نشستند، قرآن می‌فرماید: رهبر را تنها گذاشتند. «ترکوک قائما» و نمی‌فرماید نماز یا خطبه‌های نماز جمعه را رها کردند. از همین می‌فهمیم که بدتر از رها کردن خطبه و نماز، رها کردن رهبر معصوم است.

هر کلمه‌ای و بلکه هر حرف قرآن دارای نکاتی است که متأسفانه مزه قرآن را (جز افراد اندکی) نچشیده اند، و نه به طلاب چشاندند و نه طلاب به مردم چشاندند و بلکه بعضی ممکن است قرآن و تفسیر را علم ندانند و خیال می‌کنند که درس تفسیر درس ساده و بی مایه‌ای است.

اینجانب اقرار بزرگانی چون ملاصدرا، امام خمینی، فیض کاشانی، شهید محراب آیت الله مدنی، آیت الله مشکینی و برخی بزرگان دیگر را که در اواخر عمرشان اقرار داشته‌اند که «ما سهم قرآن را نداده‌ایم» منتشر کرده‌ام.

گرچه به لطف خدا درس تفسیر کم و بیش نسبت به گذشته رشد داشته است، اما هنوز مقام درس تفسیر حتی به یک پنجم درس‌های رسمی نرسیده است.

چند نکته و خاطره:

۱- در تعیین مرجعیت که بیش‌تر توجه به اعلم‌بودن و اتقی‌بودن است، در قرآن آیاتی است که نیاز بشر را علاوه بر علم و تقوا به امور دیگری هم اعلام می‌کند. مثلاً مرجعی باشد مانند امام که بتواند به بختیار بگوید: من توی دهن این دولت می‌زنم و مانند رهبری که بتواند بگوید: رئیس جمهور آمریکا و فرانسه و نخست وزیر انگلیس جنایتکارند و اجتهاد و موضع‌گیری او، عمل به آیه «ترهبون به عدو الله» باشد.

۲- به مسجدی رفتم که به خاطر مقدس بودن آنان، مرگ بر آمریکا نمی‌گفتند، بلند شدم و گفتم از چهار صفت مؤمنان در قرآن، شما دو صفت دارید. زیرا در مسجد شما اشداء علی الکفار و رحماء بینهم نیست، ولیکن تراهم رکعا سجدا هست. بنابراین شما پنجاه درصد کارتان با قرآن تطبیق می‌کند. عالم مسجد حرف را پسندید و سفارش کرد که شعار مرگ بر آمریکا را بدهند.

۳- من را برای دانشگاه‌های تهران و شریف و امیرکبیر دعوت کردند و تقاضا کردند علمی تفسیر بگویم. گفتم من طلبه هستم ولی از آیه‌ی ساده «و بالوالدین احسانا» بیست نکته استخراج کردم. این نکات را گفتم و الان ده سال است که در دانشگاه تفسیر می‌گویم و عده زیادی از استاد و شاگرد پای کلاس اینجانب می‌نشینند.

چند تذکر:

تفسیر کوتاه باشد.
ساده باشد ولی سست نباشد.
عوام بفهمد و خواص بپسندد.
به آیاتی که بیش‌تر مورد نیاز همگان است، پرداخته شود.
اقوال متعدد مطالعه شود، ولی برای عموم بازگو نشود. مانند مادری که غذاهای مختلف می‌خورد، اما به نوزادش فقط شیر می‌دهد.
احتمالات زیاد را نقل نکنیم که مردم گیج می‌شوند.
معاونت‌های تهذیب اگر آیات اخلاقی قرآن را مطرح کنند، بحث عمیق‌تر و اخلاق سالم‌تر می‌شود و نیازی به سند و شاهد هم ندارد.
از آیاتی که جنبه‌ی تاریخی دارد باید اصولی برای زندگی امروز استخراج کنیم.
خیال نکنیم بالاتر از فلان تفسیر حرفی نیست، خدایی که به همه فرمان تدبر داده است، حتماً در هر تدبری حرف تازه‌ای یافت می‌شود.
هر چند سال باید تفسیر جدیدی نوشته شود. قبل از ساخت هواپیما به این آیه که می‌رسیدند «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» سوال بود که چگونه انسان بر آیات آسمانی مرور می‌کند؟ ولی بعد از ساخت هواپیما این آیه قابل تفسیر شد. وقتی قرآن می‌گوید: «لونها تسر الناظرین» این سرچشمه روانشناسی رنگ‌ها می‌شود. وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السلام به عموی خود و دوستان بت پرستش می‌فرماید: «قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیل» این عبارت تاریخی برای دنیای امروز اصولی را می‌آورد که تاریخ انقضا ندارد، مثلاً:
اصل اول: در نهی از منکر سن شرط نیست. (قالَ لِأَبیهِ)
اصل دوم: در نهی از منکر آمار شرط نیست. (ابراهیم یک نفر بود و بت پرستان زیاد)
اصل سوم: در نهی از منکر از خودی‌ها شروع کنیم. (قالَ لِأَبیه)
اصل چهارم: در نهی از منکر مسائل اصلی را در نظر بگیریم، نه مسائل جنبی (مسأله‌ی اصلی شرک است). ِ «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم»
اصل پنجم: در نهی از منکر از وجدان مردم کمک بگیریم و به جای آنکه مستقیماً بگوییم: این کار را نکن، از وجدان او سوال کنیم که ثمره این کار چیست؟ (ما هذِهِ التَّماثیل)

به تعداد رشته‌های دانشگاهی ما نیاز به تفسیرهای موضوعی داریم. مثلاً برای دانشکده حقوق، آیات حقوقی تفسیر شود و برای دانشکده علوم سیاسی، به آیات سیاسی قرآن مراجعه شود. هر کس در هر رشته‌ای که فعالیت می‌کند و یا امکانات و بودجه و نیرو دارد، بخشی را صرف قرآن کند.

اینجانب پس از نیم قرن معلمی و چهار دهه اجرای برنامه در صدا و سیما، شهادت می‌دهم که اگر محوریت تبلیغ قرآن نبود، حتماً بیش از ایام کوتاهی توفیق نداشتم.
قرآن کتابی است که اگر امروز از آن نکته‌ای می‌فهیم، فردا نکته جدیدی به دست ما می‌آید. مانند مهندسینی که امروز برجی را می‌سازند، و فردا در کنار آن، برجی با طراحی جدید با همان مصالح و امکانات می‌سازند.
برای نمونه!

در قرآن می‌فرماید: اگر پدر یا مادر یا هر دو نزد تو پیر شدند، «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» این آیه خطاب به پیغمبری است که پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده است، بنابراین پیر شدن والدین نسبت به شخص پیامبر وجود خارجی ندارد، ولی برای بشریت درس است و از این آیه شاید بشود در معماری استفاده کرد که برج‌هایی که ساخته می‌شود، در کنارش، سوییت‌های کوچک یک نفره یا دو نفره داشته باشد، که پدر و مادرهای پیر را در آنجا مسکن دهند و به کیلومترها دورتر نفرستند و امکان سرکشی مرتب برای فرزندان فراهم باشد.

همکاران عزیز!

ماشین‌هایی که روشن نمی‌شود، در سرازیری با هل‌دادن روشن می‌شوند. سرازیری قرآن، ماه رمضان است که در آستانه آن هستیم و می‌توانیم همه علما و طلاب را به این سو بسیج و تشویق نمائیم.

بجاست که ما از خداوند که کلامش را جدی نگرفتیم و پیامبرش را وادار به شکایت کردیم، آن هم در روز قیامت، و از مردمی که به جای کلمات خالق به کلمات مخلوق سرگرم کردیم، عذرخواهی کنیم.

و از خداوند توفیق جبران بخواهیم و همه مسئولین فرهنگی را برای مهجوریت‌زدایی از قرآن کریم دعوت کنیم و مردم را بعد از قرائت و ترتیل و تجوید و حفظ به تدبر و تفسیر دعوت کنیم. شاید بتوانیم مزه قرآن را بچشیم، و قرآن را نور فرهنگ و سیاست و اقتصاد و تعلیم و تربیت و خانواده و جامعه و موضع‌گیری‌های خود قرار دهیم.

و به استفاده‌های از قبیل نگه‌داشتن بالای سر مسافر، سوگند، سرگرفتن در شب قدر، چاپ‌های رنگارنگ و متنوع، به خانه نو بردن، کاشی کاری در لب پشت بام مساجد و حسینیه‌ها و حرم‌های امامان و امام‌زادگان با خط‌هایی که حتی قابل خواندن نیست، استخاره، تلاوت برای مردگان و یا حفظ جان و مال انسان در سفر و امثال آن قانع نشویم.

ارادتمند

محسن قرائتی