رمان «ملکه آب‌انبار» نوشته فریده خرمی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ملکه آب‌انبار» نوشته فریده خرمی به‌تازگی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

فریده خرمی نویسنده این‌کتاب، علاوه بر نگارش، در زمینه ترجمه داستان‌های کودک و نوجوان هم فعال است و به‌عنوان مثال، می‌توان به رمان کودک «جنگ خانه‌درختی» نوشته لیسا گرف اشاره کرد که چندی پیش با ترجمه او توسط همین‌ناشر به چاپ رسید. او متولد سال ۱۳۳۸ در گرمسار است.

داستان رمان «ملکه آب‌انبار» درباره دختربچه‌ای است که برادری به نام سعید دارد. او مشغول روایت ماجراهای تابستان ۷ سال پیش است که تلخ‌ترین‌شان خرید دوچرخه توسط پدر برای سعید است و شیرین‌ترینشان هم دیدن گلیم‌گوش در آب‌انبار خانه است. راوی داستان با هیچ‌کس جز مادربزرگش درباره دیدن گلیم‌گوش حرف نمی‌زند؛ نه با پدر، نه مادر و نه سعید. گلیم‌گوش از جمله موجودات موهوم و خیالی است که شبیه آدم‌هاست و گوش‌هایی بزرگ دارد. گلیم‌گوش‌ها از جمله موجودات خیالی و افسانه‌ای اساطیر و قصه‌های قدیمی ایرانی هستند.

مادربزرگ هم وقتی ماجرای دیدن گلیم‌گوش را در آب‌انبار خانه می‌شنود، نه می‌ترسد، نه تعجب می‌کند؛ فقط راوی ماجرا را مسخره می‌کند. او با انگشت‌های چروکیده‌اش به پشت دست خود می‌زند و می‌گوید «آخی، حیوانکی گلیم‌گوش بیچاره. سالم است یا زخمی شده؟»

رمان «ملکه آب‌انبار»، یک پیشگفتار، ۲۶ فصل کوتاه و یک پس‌گفتار دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

از پله‌ها پایین رفتم. کوزه را گذاشتم توی پاشیر و شیر را باز کردم. نه تا آخر. یک‌خرده باز کردم که دیر پر شود. سر چرخاندم و از بالا تا پایین، پایین تا بالا، دیوارها و سقف را نگاه کردم، درز آجرها را نگاه کردم، کف زمین را نگاه کردم اما هیچی نبود. شاید آن‌دفعه خیالاتی شده بودم.

مگر ممکن بود کسی لای درز این‌ آجرها زندگی کند؟ عجب بچه بی‌عقلی بودم من!

کوزه را از زیر شیر کشیدم بیرون.

«چه زود برگشتی!»

دمپایی‌ام لیز خورد و نزدیک بود با کله بیفتم توی چاله. اما دستم را گرفتم به شیر آب و سرپا ماندم. خیالات نبود.

این‌کتاب با ۱۲۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.