به گزارش خبرنگار مهر، بیانات تاریخی رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه ۲۶ دی ماه که با حضور خیل عظیمی از نمازگزاران ایراد شد، نکات و فرازهای متعددی را در برداشت که با بررسی دقیق و موشکافانه آن، میتوان ریشه بسیاری از مسائل کشور و منطقه را دریافت. معظمله با اشاره به وقایع اخیر و به ویژه شهادت مظلومانه سردار حاج قاسم سلیمانی به دست نیروهای استکبار جهانی و از سوی دیگر واکنش مقتدرانه سپاه نسبت به این اقدام ددمنشانه عنوان کردند: «به همان اندازهای که ما و ملت از این حادثه غم و غصه خوردیم، دشمنان شاد شدند چرا که مستمسکی به دست آوردند تا سپاه، نیروهای مسلح و نظام را زیر سوال ببرند اما این مکر آنها در مقابل دست قدرت خدا تأثیری ندارد و یوم الله تشییع و یوم اللهِ در هم کوبیده شدن پایگاه امریکاییها از یاد نمیرود و به فضل الهی روز به روز زندهتر میشود».
این تأکید و اشاره مقام معظم رهبری به «ایام الله» و مصادیق آن در کلام معظمله، حکایت از آن دارد که ملت ایران در نقطه عطف تاریخی دیگری قرار گرفته است. در این ایام دشمنان قسم خورده ایران بیش از گذشته وحدت این ملت را به چشم دیدند. در واقع این حضور میلیونی در تشییع آن شهید والامقام، نشان از آن داشت که انقلاب اسلامی در مسیری مستحکم به راه خود ادامه میدهد و این مردم در هر شرایطی پای آن تا به جان ایستادهاند و این چنین حماسه آفرینی میکنند، حماسهای که مصداقی از یوم الله محسوب میشود که در قرآن به آن اشاره شده است.
بر آن شدیم ذیل بررسی تعابیر مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه با سید محمدرضا تقوی استاد روانشناسی دانشگاه شیراز به گفتوگو بنشینیم که در ادامه حاصل آن را میخوانید؛
ممحمدرضا تقوی با بیان اینکه تنها هستی شناسی اسلامی تبیین گر یوم الله تشییع سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی است، گفت: یوم الله یعنی آدرس برای کسانی که دنبال فلاح هستند، یوم الله یعنی روزی که اتفاقی افتاده که خدا نه تنها راضی است، بلکه میخواهد مردم متذکر آن روزها شوند چون این گونه هدف از خلقت بندگانش محقق میشود. یوم الله یعنی روز خدا، یعنی روزی که حزب الله بر حزب شیطان غلبه آشکار کرده است. پس هر روزی که یوم الله نباشد یعنی جریان حق آشکارا به پیش نرفته است، اگر قرار است حق بر باطل پیروز شود، باید یوم اللهها زیاد شوند.
وی افزود: از همه مهمتر، یوم الله روزی است که خداوند به بندگانش، که یوم الله را آفریدند، افتخار میکند چون آنها مایه مباهات خداوند هستند. وقتی خدا میخواست انسان را بیافریند ملائک گفتند میخواهی انسان سفاک و خونریز بیافرینی؟ و خدا فرمود من چیزی می دانم که شما نمیدانید. شاید این همانی که خدا میدانست شاید هم ….
تقوی در ادامه سخنانش با طرح این سوال که هستی شناسی اسلامی یعنی چه؟، گفت: کدام نوعِ از هستی شناسی از حاج قاسم، یک فرمانده و سردارِ سرافراز سپاه اسلام میسازد که کفش او بالاتر از سر رئیس جمهور آمریکا میشود (اگر حتا این مقایسه درست باشد)؟ میخواهیم ببینیم این باورها چه هستند؟
این استاد دانشگاه مهمترین باورهای هستی شناسانه حاج قاسم سلیمانی این بود که حاج قاسم باور دارد که خدایی وجود دارد که عالَم را ربوبیت میکند، تصریح کرد: حاج قاسم باور دارد که هستی هدفمند و غایتمند است و غایتش رسیدن به توحید است. حاج قاسم فلسفه تاریخ شیعی را میداند که قضیه به ظهور و برکات زمان ظهور و حکومت عدل الهی منجر میشود. هستی شناسی اسلامی یعنی؛ حاج قاسم باور دارد که امام حیّ و حاضر حضور دارد و خلیفه خدا در زمینه این امام همام همه چیزها را زیر نظر دارد و مدیریت میکند. حاج قاسم میداند امام معصوم (ع) برحق است، اما یک جریان به مدیریت ابلیس و آدمهایی که مدیریت ابلیس را پذیرفتند از هر ترفند ناجوانمردانه ای استفاده میکنند تا نگذارند جریان حق به هدفش برسد و آن باید نقش خود را در حمایت از جبهه حق ایفا کند.
این استاد دانشگاه شیراز بیان کرد: وقتی گفته میشود حاج قاسم میداند منظور این نیست که حاج قاسم به لحاظ شناختی میداند، بلکه با تمام وجودش و تک تک سلولهایش درک میکند. حاج قاسم مرعوب تحلیلهای دشمن نمیشود، چون میداند تحلیل پدیدههای انسانی بستگی به این دارد که شما به کدام بخش از دادهها اهمیت بیشتری بدهید و چه نسبتی بین پدیدهها برقرار نمائید، به همین دلیل است که مکاتب مختلف در تحلیل انسانها، متفاوت عمل میکنند. او میداند که هر یک از این مکاتب از زاویه خاصی به موضوع مینگرند؛ و به میزانی که بیشتر میتوانند کل را احصاء نمایند بیشتر هم میتوانند حکایت از واقع نمایند.
این محقق علوم انسان اسلامی در ادامه سخنانش با طرح این پرسش که هستی شناسی اسلامی یعنی چه؟، گفت: حاج قاسم باور دارد که انسان به غیر از عقل، تواناییهای ادراکی دیگری هم دارد و آن ادراکات قلبی است. این ادراکات قلبی وقتی فعال میشوند که سنخیت وجودی با عالَم بالا پیدا کنند و بر مبنای یا نور و یا قدوس؛ عمل نمایند. حاج قاسم می فهمد که نظام کفر حاکم بر جهان، جهت کلی هستی را واژگونه میخواهد، گرچه تلاش میکند با استفاده از دانش موجود، به تبیین پدیدهها بپردازد و قوانین تغییر و حرکت را معرفی نماید؛ اما نمیتوان به این قوانین دل بست چون کاربرد این قوانین، برای غایتی که دشمن طلبیده است، به کار میآید.
وی تأکید کرد: هستی شناسی اسلامی یعنی حاج قاسم باور دارد که امام (ع) مسلط بر ابلیس و اعوان ابلیس است، اما از هر وسیلهای برای پیروزی استفاده نمیکند. حاج قاسم باور دارد که حق بر باطل پیروز است و فراز و نشیبهای حرکت حق هم حساب و کتاب دارد که یا منظور ساختن کادرهای زمان ظهور است یا رفع ضعفهای نیروهای خودی است. حاج قاسم به طور وجودی می فهمد که امام (ع) هیچ وقت در انفعال قرار نمیگیرد و کاری میکند که کید دشمن به خودش برگردد.
تقوی تصریح کرد: هستی شناسی اسلامی یعنی حاج قاسم باور دارد که عوالِم وجودی در یک سلسله مراتب، اشراف وجودی (به معنی سعۀ وجودی، تأثیرگذاری و بسط وجودی) دارند. باور دارد که عالَم ماده، نازلۀ عوالم بالاتر مثل عالَم مثال، عالَم عقل و عالَم اله میباشد. بنابراین آن چه که در عالَم ماده اتفاق میافتد همه آن چیزی نیست که در عالَم هستی اتفاق میافتد. به علاوه، عوالم بالاتر از عالَم ماده، قوانین خاص خود را دارند که حاکم بر قوانین عالَم ماده هستند. بنابراین بدون داشتن یک دید هر چند اجمالی از عوالِم وجودی مختلف، نمیتوان عملکرد پدیدهها را به درستی تبیین نمود.
وی اضافه کرد: حاج قاسم میداند که نباید به کثرات دل ببندد، چون کثرات وسیله هستند نه هدف؛ و منظور از خلقت شأن، دریافت اسرار نهفته در آنها و توجه دادن به عالِم حقیقی (خالق هستی) هست. بنابراین نباید کثرات، به دیده پدیدههای مجرد، منفک از یکدیگر، و بدون مقصد در نظر گرفته شوند بلکه باید به دنبال وحدتی بود که علت غایی از خلقت پدیده هاست. هستی شناسی اسلامی یعنی حاج قاسم میداند تکثر با توحید مخالف است، زیرا به محض اینکه غیر از حق، وجود دیگری به صورت بالذات پذیرفته شود، حق شمول خود را از دست میدهد، چون لازمه دوئیت، محدودیت است و این امر با توحید که لایتناهیه، ناسازگار است.
این استاد روانشناسی اظهار کرد: حاج قاسم باور دارد که وجود کثرات بالعرضه و نه بالذات، و اگر چنین است، این کثرات از خود وجودی ندارند، و هم در ایجاد و هم در ادامه حیات، بلکه در هر آن و لحظه، نیازمند فیض بخشی وجود بالذات (حق تعالی) هستند، لذا خود را همواره فقیر الی الله میداند. اگر حاج قاسم توانست ۴۰ سال بی وقفه در جبهه حق علیه باطل بماند جز این نبود که گرفتار کثرات و تعلقات دنیوی نشد. این شفافیت (و بی تعلقی) بود که این قیامت و یوم الله را ایجاد نمود. اگر شهادت حاج قاسم بفرموده مقام عظمای ولایت، چنین قیامتی برپا کرد برای این بود که حاج قاسم با باورهاش زندگی میکرد. باورهایی که برخی را شمردیم و بسیاری را نه.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه حالا خیل عظیمی از انسانها میخواهند که حاج قاسم شوند. هر کسی میخواهد حاج قاسم شود و یوم الله درست کند، بسم الله. تنها راهش این است که این باورها را بشناسد و به آنها متّصف شود، گفت: باعث افتخار است در زمانهای زیست میکنیم که انسانهای موحد برای بزرگداشت سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی، این چنین باشکوه به صحنه می آیند تا همگان ببینند که تا چه اندازه مردم، قدردانِ انسانهایی هستند که میکوشند خود را به اهداف امام (ع) متصل نمایند. شکوه و عظمت این تشییع، تمام کید شیطان را برملا کرد. شهادت حاج قاسم، حتی بیشتر از زمان حیاتش موجبات انسجام جبهه حق را فراهم نمود. این تشییع نه تنها عالیترین خاطرات ما را در انقلاب اسلامی دوباره زنده کرد، بلکه موجبات تحکیم و انسجام امت اسلامی را در سطح منطقه فراهم نمود. شکوه این تشییع، یادآور روابط و انسجام انسانها در زمان ظهور است. امام زمان (ع) فرمودند: اگر مؤمنین هم دل میشدند به دیدار ما نائل میشدند (خطاب به علی ابن مه زیار).
تقوی در مورد درسی که شهید قاسم سلیمانی به ما آموخت، هم گفت: وقتی کسی ۴۰ سال مستقیم در صحنه میماند و پوتین از پا در نمیآورد، معنایش چیست؟ پیامبر فرمود سوره هود به خاطر این عبارتش مرا پیر کرد «فاستقم کما امرت» و حاج قاسم چنین مستقیم بود.
مگر ممکن است غیر از یک شخصیت منسجم و «نفس بسیطِ پاک زیست» که این نفس:
۱) تمام مولفههای شخصیتی اش درست کار میکند (توبه)
۲) ارتباط مولفه ها (یا کلان متغیرهای) شخصیت درست عمل میکند (تزکیه)
۳) کلان متغیرهای شخصیت هر کدام مقوم دیگری است (استقامت)
۴) هیچ مولفه ای که نیازی را رفع نمینماید در این نظامواره شخصیت نیست (تخلیه)،
۵) هر مولفه ای که لازم است در این نظامواره وجود دارد (تحلیه) و
۶) تمام مولفههای شخصیتی در یک راستا و جهت هستند (نیت / قرب الی الله).
وی در مورد دلالت ضمنی بحث برای (تعریف) شخصیت گفت: شخصیت مجموعهای از گزارهها نیست. ساختن شخصیتی مثل شخصیت حاج قاسم نیازمند شناسایی کلان متغیرهای مرتبط است که باید منتهی به ساخت یک نظامواره منسجم شخصیتی شود. هر جا شخصیت انسان دچار ضعفی شد شیطان از همان طریق ضربه را خواهد زد. باید کوشید تا این کلان متغیرهای شخصیتی را در حاج قاسم بخوبی شناخت. این کلان متغیرها میتوانند افکار، هیجانها، رفتار، نیّات و غایات باشند.
تقوی در مورد دلالت ضمنی بحث برای (تعریف) روان شناسی افزود: روان شناسی را باید علم مطالعه نفس دانست، زیرا اگر آن را علم مطالعه رفتار بدانیم، یعنی به شناسایی اجزا پرداخته ایم، و آنگاه ما میمانیم و انبوهی از اجزاء (کثرات) که به هزار و یک شکل میتوان آنها را کنار هم چید. نفس انسانی بسیط و مجرد است باید آن را هم به همین شکل تئوریزه کرد. و سخن آخر اینکه حاج قاسم ما را از دعای خیر خود محروم نکن. حاج قاسم دست ما را هم بگیر.