خبرگزاری مهر - گروه هنر- علیرضا سعیدی: اساساً یکی از مولفههایی که میتواند در ارزیابی تاریخ موسیقی یک سرزمین بهعنوان یک اصل و مبنا مورد توجه پژوهشگران، منتقدان و خبرنگاران فعال این حوزه قرار گرفته و پس از آن نیز در یک ارزیابی کلی پیش روی مخاطبان به نمایش درآید، واکاوی دقیق و مستند گونه یک جریان تاریخی است که متأسفانه در موسیقی سرزمین ایران آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است.
قطعاً به زعم نگارنده آنچه تاکنون از تاریخ موسیقی کشورمان توسط استادان و پژوهشگران مسلم این عرصه نگاشته شده به طور حتم دستاوردهایی گرانبها و ارزشمندند که جستجو در یکایک آنها به مثابه دریانوردی در اقیانوسی بی انتهاست که درونش سرشار از منابع و ذخایری است که تمرکز روی هر کدام نتایج ارزشمندی به همراه خواهد داشت.
اما در اینجا نباید از یک نکته غافل شد و آن موضوع مهم و یا کلید واژهای به نام «پژوهشهای کاربردی» است که اگرچه هر کدام از ما در این سالها به وفور با آن مواجه شدهایم اما این مواجهه تا آنجا که حافظه تاریخی یاری میکند، محدود به قلمها و کاغذها و نشستها و کنفرانسهای بی نتیجهای شده که برآیند علمی و عملی آن را میتوان در جشنوارههایی چون جشنواره موسیقی فجر و فقر مطلق به روز رسانی و تقویت گوش شنیداری مردم در شنیدن موسیقی خوب جستجو کرد.
شرایطی که در این سالها با وجود تمام تلاشهای صورت گرفته از سوی هنرمندان دلسوز و حتی ارگانهای دولتی چراغ کم سوی موسیقی ایرانی را به خاموشی هدایت میکند و اگر همین شور و شوق کودکان و نوجوانان اندک سرزمینمان برای اعتلای موسیقی اصیل ایرانی در کنار فراگیری و تلمذ از محضر بزرگان نبود معلوم نبود اکنون چه بلایی بر سر موسیقی ایرانی در جولانگاه موسیقیهای بعضاً بی مایه پاپ و سرشار از سطحی نگری میآمد.
به هر حال تا از نقطه تمرکز این نوشتار دور نشدیم، باید گفت که اکنون در مقطعی از تاریخ فرهنگ و هنر سرزمینمان قرار گرفتهایم که رجوع به آنچه در گذشته روی داده امری ضروری است. حتی اگر بدانیم این رجوع، تمرکز روی آسیب و نقطه ضعف بوده یا اتکا به پشتوانههای علمی و محکمی که هنوز هم بخشی از جریان اصلی هنر این سرزمین و در این مجال موسیقی ایرانی را به یدک میکشد.
اصلاً در این نقطه است که موضوع مهم و کلید واژه تکراری و پرطمطراق این روزها با نام «پژوهشهای کاربردی» میتواند در زبانمان بچرخد و شاید در مقاطعی به کار آید. شرایطی که اگر در اعتلای آن به هزار و یک دلیل منطقی و غیرمنطقی تعلل کنیم، چارچوب فرهنگ و هنر این سرزمین در همه گرایشهای و اندیشههای فکری مبتنی بر چارچوبهای اخلاقی و رفتاری در قهقرایی فرو میرود که اگر نبودند بزرگان آن شاید اکنون در آن فرو میرفتیم.
مستند موسیقایی «بزم رزم» ساخته سید وحید حسینی یکی از همین «نقاط استراتژیک تمرکز» لاقل برای ما رسانه ایها در رجوع به بخشی از تاریخ موسیقی این سرزمین به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که اصلیترین، اصولیترین و کارشناسی شده ترین مرجع مستند حوزه موسیقی در همان چارچوب ماجرای «پژوهشهای کاربردی» است و قطعاً میتواند تا سالها به مثابه یک «موزه موسیقی» سیار در بیخ گوشمان و نه در کوچه پس کوچههای خوش آب و هوای میدان تجریش، نجواگر گوشهای از تاریخ موسیقی سرزمینی باشد که قطعاً باید از آن درس گرفت.
کارگردان با مراجعه به افرادی چون حمید شاهنگیان و مهدی کلهر هوشمندی خود در انتخاب مصاحبه شوندگان را به بهترین شکل ممکن نشان داده؛ چرا که این دو از تصمیم گیرندگان مهم موسیقی در دوره تاریخی بودند که هنوز هم ردپای آنها در عالیترین ارکان سیاستگزاریهای حوزه موسیقی در بخشهای مختلف دیده میشود و چه خوب که سید وحید حسینی به عنوان یک فیلمساز تجربهگرا که ریشههای فکری و علمیاش در سینما در چارچوب یک کارنامه قابل اتکا قرار گرفته توانسته با یک نگاه کم و بیش موشکافانه، هم تصویرگر بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران و هم راوی آنچه بر موسیقی ما بین سالهای ۵۷ تا ۶۷ را روایت کند؛ آن هم بدون کمترین جانبداری سیاسی.
وحید حسینی در «بزم رزم» فارغ از ارزشمندیهایی که در حوزه فنی، تصاویر آرشیوی و نوع روایت میتوانیم برای آن قائل باشیم، یک کار خیلی مهم کرده و آن روایت واقعی از جریانی در حوزه موسیقی است که ناگفتههای بسیار فراوانی دارد و هر هنرمندی که در آن شرایط به زندگی هنری خود مشغول بوده میتواند به سهم خود روایتهای متفاوت و پرقضاوتی از آن دوران را داشته باشد.
نکته جالب توجه اینکه کارگردان با مراجعه به افرادی چون حمید شاهنگیان و مهدی کلهر هوشمندی خود در انتخاب مصاحبه شوندگان را به بهترین شکل ممکن نشان داده؛ چرا که این دو از تصمیم گیرندگان مهم موسیقی در دوره تاریخی بودند که هنوز هم ردپای آنها در عالیترین ارکان سیاستگذاریهای حوزه موسیقی در بخشهای مختلف دیده میشود و نمیتوان از نحوه پذیرش آنها که طی سالهای اخیر بنا به دلایل مختلف گریزان از مصاحبه اند و همیشه در پشت صحنه نقش هدایت گر را ایفا میکردند، برای حضور در یک مستند موسیقایی به سادگی گذشت.
اتفاقاً کارگردان در این شرایط است که در کنار انتخاب برخی از هنرمندان نام آور و جریان ساز دهه ۶۰ و ۷۰ موسیقی یک گزینه آلترناتیو به نام حسین علیزاده بی پروا را در کنار این دو قرار میدهد که بالانسِ روایت فیلم در ترازی قرار گیرد که مخاطب قضاوت بی منطقی از ماجرای اتفاق افتاده در فیلم نداشته باشد.
وحید حسینی در مستند «بزم رزم» یک نجار ماهر است که با اتکا به پیشینه سینمایی خود، در و تخته را خوب به متصل کرده است. چکش وحید حسینیِ نجار در این فیلم ابزار فیلمسازی اش و میخِ او برای اتصال در جهت روایت یک قصه ناب و فراموش شده از تاریخ موسیقی انتخاب مصاحبه شوندگانی بوده که با یک تدوین حساب شده فرآیندی از تاریخ را پیش روی مخاطبان قرار داد که «کلیشه» در آن جایی ندارد. او در این مستند به گونهای عمل کرد که شاید اهل رسانه که وظیفه اصلی جریان روایتِ مستند از موسیقی ایران را در مقاطع مختلف به عهده دارند، به خود آمده و شکل دیگری به موسیقی نگاه کنند.
مستند «بزم رزم» یک شرح حال از حضور هنرمندانی است که بین سالهای ۵۷ تا ۶۷ شرایطی را در موسیقی رقم زدند که به اعتقاد نگارنده واکاوی در آن میتواند، پاسخگوی بسیاری از چالشها و آسیبهای موسیقی این سرزمین به ویژه موسیقی اصیل ایرانی و کم توجهی محض مخاطبان به آن (به غیر از استثنائات) باشد.
«بزم رزم» یک قصه است که حتی نامش هم از روی آگاهی بنا شده و انقدر ساده و روان روی ذهن مخاطبش در هر گرایش فکری و اجتماعی موج سواری میکند که اصلاً نمیتوان آن را برخاسته از یک جریان و مکتب فکری دانست.
سید وحید حسینی در این مستند یک قصه گوست که توانسته یک شرایط سخت سیاسی فرهنگی با هزاران اما و اگر را به درستی در قاب سینما روایت کند. امر مهمی که امروزه فقدان آن در بسیاری از مستندهای این چنینی دیده میشود و غیر از سرهم بندی یک سری تصاویری آرشیوی که عمدتاً آگاهی هم در نحوه چینش آنها نیست، نکته جالب دیگری برای مخاطبش ندارد.
به هر حال اینکه یک مستند به مثابه یک «پیش درآمد» در جریان سینمای مستند آن هم در این قالب بتواند در چارچوب یک اثر ارزشمند و آگاهانه که اتفاقاً مخاطب هدفش همین مردم شریف کوچه و خیابان است را به سمتی ببرد که بداند در آن شرایط عجیب و غریب دوران جنگ موسیقی و هنرمندانش چه نقشی در یک جریان فرهنگی سیاسی داشتهاند خود دارای مؤلفههای ارزشمندی است که باید به کارگردان، گروه تولید و مؤسسه روایت فتح برای این انتخاب آگاهانه در جهت پخش یک اثر مستند تبریک گفت.
و ای کاش شرایطی مهیا شود که فیلمسازانی چون وحید حسینی در تکاپوی این تصمیم باشند که به «بزم رزم» به مثابه یک «پیش درآمد» نگاه کرده و به انگیزه آگاهی بیشتر مخاطبان از آنچه بر موسیقی ایران میگذرد کار را در این نقطه تمام نکرده و سلسله مستندهایی را در این حوزه تولید کند به شرط اینکه هم چکش و میخ و در و تخته برای آقای نجار دردسر درست نکنند.