در حالی که تمامی کشور در حال درگیری با بحران کروناست خلاء نظام جامع اطلاع رسانی درباره این بحران در کشور به روشنی قابل حس است.

خبرگزاری مهر -گروه فرهنگ: حمید نورشمسی

کرونا و آنچه این روزها این ویروس تازه‌وارد در حال واردکردنش به جسم و روان جامعه ایرانی است خارج از موضوعات بهداشتی یکی از تازه‌ترین بزنگاه‌های سنجش توان ارتباطی و رسانه‌ای در جامعه ایرانی در هنگامه رخداد بحران بوده است.

جدای از اینکه چرا اطلاع‌رسانی درباره چنین پدیده‌ای که دیگر این روزها به راحتی می‌توان از آن به عنوان یک بحران بین‌المللی نام برد در ایران چنین کند و با تأخیر شکل گرفته است، آنچه که این روزها خود را بیش از پیش نمایان می‌سازد ناتوانی گروه‌های مرجع و رسمی در نوک مواجه با این رویداد در ایجاد نظام اطلاع‌رسانی جامع درباره این بحران ملی است.

بگذارید کمی از دور نگاه و به این سوال فکر کنیم که در فرآیند اطلاع رسانی این بحران چه اتفاقی در کشور در حال رخدادن است: وزیر بهداشت به عنوان رئیس ستاد ملی مقابله با کرونا، با رسانه‌ها مستقلاً مصاحبه می‌کند. سخنگوی دولت به عنوان سخنگوی ستاد نیز چنین کاری را پیش می‌برد. دبیر ستاد ملی نیز سومین مقامی است که چنین اتفاقی را برای مخاطبان خود رقم می‌زند. خارج از این ستاد سخنگوی وزارت بهداشت را نیز باید به زمره رابطان خبری با مردم درباره این پدیده افزود و در کنارش مشاور آقای وزیر و رؤسای دانشگاه‌های علوم پزشکی استان‌ها و به تازگی نمایندگان مجلس و استانداران هم خود را به این قافله رسانده‌اند. از حوزه افراد رسمی کمی که فاصله بگیریم بسیاری از متخصصان و پزشکان کشور نیز به صورت خودخواسته و یا با مراجعه اهالی رسانه درباره این بحران ملی به صلاحدید و دانش و تجربه خود اظهار نظر می‌کنند. در نوبت بعدی نیز صفحات مجازی در شبکه‌های مختلف هستند که اخبار و شنیده‌ها و حتی تحلیل‌های شخصی خود را در قالب خبر به مخاطب القا می‌کنند.

حالا سوال اصلی در اینجاست که در مواجه با چنین پدیده‌ای در مقیاس فعلی نظام اطلاع‌رسانی باید چه مختصاتی داشته باشد و نوع مواجهه رسانه‌ها، مسئولان و مطلعان این بحران با مخاطبان و مردم جامعه به چه شکلی باید باشد؟ یا به صورت کلی‌تر نظام رسانه‌ای در مواقع بحران باید چگونه ساختار بیابد و مرجعیت و جامعیت خود را در میان مخاطبان کسب کند؟

در تمامی کشورها از جمله ایران که کشوری حادثه خیز به شمار می‌رود سازمان‌هایی در ابعاد ملی برای مدیریت بحران‌های ملی و منطقه‌ای شکل می‌گیرد و برنامه‌ریزی جامعی نیز (لااقل بر روی کاغذ) در آن برای مقابله با بحران تنظیم و پروتکل‌هایی نیز بدین منظور تألیف می‌شود و در نهایت بسیاری از این مکتوبات در قالب مانورهایی تمرین می‌شود. با این همه به نظر می‌رسد در تمامی این برنامه‌ریزی‌ها موضوع رسانه و اطلاع رسانی امری به شدت به حاشیه رفته باقی مانده است و در عمل وابسته به سیستم خبررسانی‌های سنتی و غیر رسمی است.

نظام اطلاع رسانی در مواقع رخداد یک بحران ملی باید متکی بر برنامه‌ریزی‌های شکل گرفته برای مواجهه کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت با یک بحران باشد که بر اساس اسناد بالادستی تمامی شکل و شمایل و درجات و رتبه‌ها و کانال‌های اطلاع رسانی را مشخص کرده باشد و حتی برای رویدادهای برنامه‌ریزی نشده نیز راهکار خاص خودش را داشته باشد.

هدف از این اتفاق شناخت و معرفی بحران به جامعه، حرکت دادن آنها به سمت کانال‌های ویژه به منظور عبور از بحران و مشارکت دادن آنها در رفع آن است. از سویی تأمین آسایش روانی در کنار آموزش راه‌های نجات از بحران و یا مواجه شدن با آن است. شناخت مساله، معرفی آن و گاه حتی تعریف درست از آن و شناخت مسائل در حاشیه مانده اصلی در یک بحران نیز وظیفه همین نظام است.

در کنار این اتفاق البته باید نظام دروازه‌بانی تولیدات خبری در فضای مجازی و رصد آنها و مواجه شدن با آن را نیز افزود.

حالا در این میان و حدود ده روز پس از اعلام رسمی میزبانی ایران از ویروس کرونا نگاهی به سازوکارهای رسانه‌ای موجود در این زمینه بیاندازیم

در حالی که طی ده روز اخیر خبر اول کشور و حتی رسانه‌های خارجی درباره ایران بحران کروناست در صفحه اول سایت سازمان ملی مدیریت بحران ایران حتی به اندازه درج یک خبر درباره این پدیده اطلاعاتی به مخاطب منتقل نمی‌شود.

از سوی دیگر پس از ایجاد ستاد کلی مبارزه با شیوع کرونا کماکان مرجعیت رسانه‌ای برای این ستاد شکل نگرفته است. نه پایگاه اینترنتی خبری آموزشی ترویجی و نه ایجاد کانال رسمی و مرجع اطلاع رسانی که بتوان به آن استناد متقن داشت و وجود کانال‌های خبری محدود اما معتبر. آنچه در عمل شاهد آنیم تلاش همگانی حاضران در عرصه مدیریت این بحران برای اطلاع رسانی و در نتیجه شکل‌گیری اخباری ضد و نقیض و فراموش شدن برخی از مهمترین وظایف و دستورات در این زمینه است.

عمده کانال اطلاع رسانی در این ستاد ملی از سوی رسانه ملی دیده شده است و به نظر می‌رسد که فراگیری آن در حال حاضر بیشتر از سایر رسانه‌های حاضر در صحنه است. برای پی بردن به این برداشت و اشتباه و یا لااقل اشتباه در قائل نشدن وزن حقیقی و صحیح برای سایر رسانه‌ها در کنار رسانه ملی می‌توان در یک بررسی ساده شاهد بود که یک فایل خبری تولید شده در صدا و سیما و به اشتراک گذاشته شده در شبکه‌های اجتماعی نسبت به فایلی مشابه که توسط کاربران مرجع در این فضا تولید می‌شود چقدر مورد رجوع و بازنشر قرار می‌گیرد.

تدارک ندیدن کانال‌رسمی و متنوع آموزشی در قالب این ستاد ملی که بدون سلیقه و با نشانی واجد که حاکی از استاندارد و قابل اعتماد بودن آن محتوا نسبت به موارد مشابه در فضای مجازی دارد یکی دیگر از کاستی‌های رسانه‌ای این ستاد ملی است. به عبارت دیگر به جای درگیر کردن بخش عمده زمان مسئولان این ستاد به رسانه‌ها می‌بایست از طریق تدارک دیدن شبکه‌ای بزرگ و جامع از سامانه‌های اطلاع رسانی درباره این رویداد در سطح ملی به اطلاع رسانی پرداخت و ابزار رسانه ملی را نیز مکمل آن کرد. اما در عمل آنچه شکل گرفته است ایجاد نوعی رقابت برای ارائه تحلیل درباره این بحران در رسانه‌های مرجع عمدتاً مجازی و کاغذی و نیز قدم برداشتن رسانه ملی در راهی است که خود می‌پسندد. شاهد مثال آن میزان اختصاص زمان برای آموزش به مخاطبان رسانه ملی در مقابل میزان زمان تدارک دیده شده برای تغییر روحیه آنها در بحران کروناست. آنچه در این میان حتماً مشخص نیست دوز مورد نیاز از هر کدام از این محتواها، نحوه تأمین و نحوه ارائه آن است که این خلاء ناشی از نبودن اتاق فکر رسانه‌ای در مرکز ستاد ملی مبارزه با کروناست.

مساله دیگر انتخاب رسانه برای اطلاع رسانی توسط مسئولان است. در حالی شبکه توئیتر در ایران یکی رسانه فیلتر شده و به تاکید دادستانی استفاده از آن موضوعی مجرمانه است، عمده اطلاع رسانی رسمی مدیران این ستاد ملی از این شبکه که ضریب نفوذ کمی در ایران دارد در حال شکل گرفتن است. در کنار آن و در بحبوحه بحران طی اطلاعیه‌ای از سوی دادستانی بر مجرمانه بودن استفاده از این شبکه و نیز سایر شبکه‌های مجازی همچون تلگرام تاکید می‌شود تا خلأ موجود در ایجاد کانال رسمی و فراگیر اطلاع‌رسانی در ایران به ویژه در مواقع بحران خود را بار دیگر بیشتر به رخ بکشد والبته پر و بال و جانی تازه به فیک نیوزها ببخشد.

مساله پایانی نیز موضوع مهم این روزهای بخش دولتی کشور که همانا بی‌اعتمادی عمومی به اطلاعات ارائه شده است را شامل می‌شود. در حالی که در موقع رخداد یک بحران همانند آنچه این روزها در میانه آن هستیم اعتماد به یک رسانه مهمترین سرمایه آن به شمار می‌رود، به دلیل نوع برخورد و مواجهه بخش به ویژه دولتی با رسانه‌ها و اطلاع‌رسانی شفاف که منجر به سلب اعتماد عمومی شده است، رسانه‌های فیک و بی مرجع در فضای مجازی عنان کار را در دست گرفته‌اند و ذهن مخاطب را به هر سوی که بخواهند هدایت و بخش زیادی از زمان مدیران میدانی بحران را به مواجهه به محتوای تولید شده در خود و نوعی راستی آزمایی آنها در مواجهه با مخاطب مصروف می‌کنند. در حالی که شکل‌گیری یک نظام رسانه‌ای جامع و متنوع و یک اتاق فکر رسانه‌ای در ستاد ملی مقابله با کرونا می‌توانست این مرجعیت را به نفع جامعه به سمت خود مصادره کند و این حرکت را بر عکس کند.

آنچه در این مجال کوتاه به آن اشاره شد بخشی از مهمترین کاستی‌های بنیانی رسانه‌ای در مواجهه با بحران اپیدمی کرونا در ایران است و موضوعاتی مانند نگاه آموزش محور و نیز کارکردهای جامعه‌شناختی و روانی رسانه در مواجهه با بحران و کاستی‌های آن را نیز باید به این پدیده افزود که در شماره‌های آتی این نوشتار درباره آن صحبت خواهد شد.