به گزارش خبرنگار مهر، «سینمای شیشهای» عنوان بستهای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلمهای تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آنها برای تماشا در خانهها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم.
در سومین نوبت، از فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» میگوییم؛ فیلمی به کارگردانی نرگس آبیار که اتفاقاً به تازگی و در آخرین روزهای سال گذشته جایزه «زنان برتر و موفق جهان اسلام» را در حضور رییس جمهور پاکستان دریافت کرد؛ جایزهای که هر ساله به زنان موفق و تاثیرگذار کشورهای مختلف جهان اسلام اعطا میشود. اما این تنها موفقیت خالق «شبی که ماه کامل شد» نیست. میشود نشست و جوایز و سیمرغهای این فیلم در جشنوارههای داخلی و خارجی را فهرست کرد. هر رکن از این فیلم از عکاسی و چهرهپردازی گرفته تا کارگردانی و بازی بازیگرانش در رویدادهای مختلف داخلی به چشم داوران آمده و همین ویژگی تا حدودی نشان میدهد که با چه فیلمی سر و کار داریم.
حضور در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر اولین گام این فیلم بود و در همان مقطع سانسهای فوقالعاده و استقبال منتقدان و مخاطبان سبب شد برخی ارگانها و سازمانها که پیشتر حاضر به حمایت از فیلمنامه آن نشده بودند، آه از نهادشان برخیزد؛ چراکه فیلمی روایتی درست از یک اتفاق ملتهب معاصر ارایه داده بود، اتفاقی که اتفاقاً ملی بود و در دورهای بند به بند کشور را به حوادثی تلخ گره زده بود.
نکتههایی که شاید جالب باشد بدانید
عبدالمالک ریگی را همه میشناسند؛ تروریست منطقه سیستان و بلوچستان و سرکرده گروهک تروریستی جندالله که در دهه ۸۰ نامش عجین با سایه مرگ بود. گاه در مسجدی بمبگذاری میکرد، گاه کودکان را به عملیاتهای انتحاری میفرستاد و گاه سر از تن سربازان جدا میکرد و همه اینها را به بهانه مبارزه با آنچه خود ظلم میپنداشت انجام میداد! اقداماتی که بهنوعی انتقام از بلوچها برای آزادی قوم بلوچ از نابرابریهای اجتماعی بود! جوان ۲۷ ساله و ریزه اندامی که اتفاقا مختصات یک هیولا را نداشت و اگر به طور تصادفی روزی از کنارش رد میشدید، باورتان نمیشد که این همانی است که هیولایی در درونش دارد.
اتفاقاً یکی از نقاط قوت «شبی که ماه کامل شد» همین است که از عبدالمالک ریگی مطابق فرمولهای دیگر فیلمسازی، چهرهای کلیشهای ارایه نکرده و او را یک هیولا نشان نداده است. اما فیلم سراسر روایت سرگذشت عبدالمالک ریگی نیست بلکه قصه اصلی آن مربوط به برادر او یعنی عبدالحمید میشود که چگونه تفکرات افراطی برداردش، عشق میان او و همسرش را به مسلخ میبرد.
زمانی که «شبی که ماه کامل شد» به نمایش درآمد کسی تصور نمیکرد به همین زودیها و به فاصله یک سال از رونمایی اش، دنبالهای بر آن توسط یک کارگردان دیگر ساخته شود. «روز صفر» به کارگردانی سعید ملکان هم حول محور عبدالمالک ریگی ساخته شد که در جشنواره سی و هشتم به نمایش درآمد. همین اتفاق سرآغازی برای مقایسه ۲ فیلم بود که ببینند «ریگیِ» کدام بهتر و شبیه تر درآمده است؟ کدام یک قهرمان محورتر است؟ اصلا کدام یک روایت درستتری را ارایه میدهد؟ مقایسهای که البته گاهی نظرها را به سمت «شبی که ماه کامل شد» میچرخاند.
در دوره سی و هشتم جشنواره بود که خبر رسید قسمت سوم این فیلم هم در راه است تا سرگذشت عبدالمالک ریگی سه گانه شود، موضوعی که هر چند در آن زمان نسبت به انعکاسش در آثار سینمایی غفلت شد اما گویا حالا این مساله در حال جبران است تا یادمان باشد چگونه آن روزهای سخت و ناآرامیها گذشت. طبق شنیدهها حلقه واسط و نقطه مشترک سومین روایت سینمای ایران از پرونده ریگی هم مانند دو نسخه قبلی کسی نیست جز مرتضی اصفهانی. مشاور امنیتی بخش عمدهای از فیلمها و سریالها که حالا جدیتر از قبل پیگیری به سرانجام رساندن یک سهگانه سینمایی درباره پرونده عبدالمالک ریگی را برعهده گرفته است.
کارنامه فیلم در زمان اکران عمومی
«شبی که ماه کامل شد» در سال گذشته در باکس اکران عید فطر روی پرده رفت و بالغ بر ۲۲ میلیارد تومان را برای گیشهها به ارمغان آورد تا بالاتر از فیلمهای کمدی در جدول فروش قرار بگیرد و رونقی به سینماها داد تا ضرر گیشههای تابستانه تا حدودی جبران شود.
«شبی که ماه کامل شد» را میتوان یک فیلم ۲ بخشی دانست که بخش اولش را عاشقانهای در بر میگیرد و بخش دومش با چالش آدمها و سیر تحولشان شروع میشود. فیلمی که عدهای در زمان اکران عمومی زمان آن را طولانی و برخی سکانسهای آن را اضافه دانستند و برخی دیگر به این وجه فیلم خرده گرفتند که هرچند مرز باریکی بین طایفه بزرگ ریگی و به طور کلی مردمان سیستان و بلوچستان و تروریستهای جندالله قائل است اما دیالوگهایِ جداکننده گاهی به ورطه شعار میافتد.
عدهای دیگر هم از زاویه ساختار به نرگس آبیار خرده گرفتند که بیش از هر چیز، استفاده بیش از اندازه از دوربین روی دست ساختار فیلم را از قاعده خارج کرده است.
با این حال نباید حضور بیباکانه کارگردان این فیلم در لوکیشنهای سختی همچون بنگلادش را فراموش کرد، لوکیشنهایی که به گفته بازیگران سطحیترین اتفاقش بوی مشمئزکننده محیط بوده است.
برخی از مخاطبانی که این فیلم را دیده بودند به دلیل روشنگری فیلم از یک واقعیت تاریخی و اینکه در بستری عاشقانه روایت میشد، آن را خوب توصیف میکردند، برخی آن را فیلمی تلخ میدانستند، برخی نیز نقش آفرینی الناز شاکردوست و هوتن شکیبا به عنوان بازیگران اصلی را نقطه غافلگیری عنوان میکردند.
آیا شما هم این فیلم را دوست خواهید داشت؟
«شبی که ماه کامل شد» از آن دسته از فیلمهایی است که تلخی حوادثش احتمالاً چند روزی گلویتان را بگیرد، در ذهنتان بارها داستانش را مرور و به این فکر کنید که مرز خشونتگرایی آدمها تا کجاست؟ تفکر افراطی تا کجا میتواند پیش برود و از لطیفترین آدمها چه هیولاهایی میسازد؟
صحنههای اکشن فیلم هم اتفاقی تازه در سینمای ایران است که هرچند نمونه خارجی اش را بارها دیدهاید اما این میزان از زد و خورد در یک فیلم ایرانی شما را شگفت زده میکند.