به گزارش خبرگزاری مهر، سینا دادخواه با بیان اینکه مسئله مرگ در ادبیات هر سرزمینی به نحوی خود را نشان داده، میگوید: پرداختن به موضوع مرگ طبیعی و احتضار در چندین رمان درخشان جهان مانند «مرگ ایوان ایلیچ» نوشته لئو تولستوی قابل مشاهده است. اما اگر کمی فراتر برویم، درمی یابیم که مرگ ناشی از بیماریهای دسته جمعی، بلایایی مانند سیل و زلزله و بحرانهای فراگیر که جوامع بشری را تهدید میکند، به مرور زمان به یک گونه ادبی تبدیل شده اند.
به گفته او، این مسئله حتی در متون مقدس هم وجود دارد. مثلاً در بخش ایوب کتاب مقدس یا عذابهای الهی که بر قومها وارد میشود به این موضوع اشاره شده و برای تفهیم دقیق ماجرا، از قصه پردازی استفاده شده است.
دادخواه، با تاکید بر اینکه این گونه ادبی در واقع به نوعی ادبیات آخرالزمانی نیز پهلو میزند، میافزاید: این نکته بسیار مهمی است. گویا در این آثار پایان جهان فرارسیده و انسان چارهای به جز تحمل این بیماری ندارد.
وی به رد پای اندیشه آخرالزمانی در فیلمهای سینمایی نیز اشاره کرده و میگوید که در این آثار کهنالگوها و شاخصههای ویژه ای در معرض درک مخاطب قرار میگیرند.
به گفته دادخواه، یکی از رمانهای شاخص در به تصویر کشیدن بیماری، «کوه جادو» نوشته «توماس مانم درباره بیماری سل است که در آن شاهد جست و جویی در عالم بیماری، خلوت گزینی و انزوایی که از دل آن بیرون میآید، هستیم.
دادخواه، از «طاعون» نوشته آلبر کامو و «کوری» نوشته ژوزه ساراماگو نیز به عنوان رمانهایی یاد میکند که به شکل نمادین به بیماری نگاه کرده اند. چنانکه در این آثار نیز رگههایی سمبلیک از اندیشه آخرالزمانی دیده میشود که هر کدام بسته به ترجیحات و فرهنگ نویسنده، گویای وضعیت بشر و به نوعی انحطاط او است.
او تاکید میکند: اگر این انحطاط در رمانهای بزرگ جهان با اندیشه آخرالزمانی همراه شده، در رمانهای کوچکتر ابعادی نمادین پیدا کرده که در آنها هدف اصلی نشان دادن درگیری و بلازدگی انسان است، نه اینکه صرفاً روایت و گزارش خود بیماری هدف نویسنده باشد.
نویسنده رمان «زیباتر»، در ادامه میافزاید که در میان نویسندگان ایرانی بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی به دلیل مواجه نزدیک با علم پزشکی، در آثارشان به موضوع بیماری پرداخته اند.
وی در پاسخ به اینکه یک نویسنده چطور میتوانند در خصوص موضوع شیوع ویروس کرونا و درگیری گسترده جامعه ایران با آن بنویسند، توضیح میدهد: معتقدم گونه ادبی انحطاط و زوال در ادبیات جزو عمیقترین لایههای ادبی است که باید با نگاهی دقیق، تیزبین و به دور از سطحی نگری به آن نگاه شود. در واقع نویسنده باید با یک موشکافی دقیق به زوایای پنهان این موضوع توجه کرده و خودش را با مدرنیسم پیچیدهای مواجه کند که اجزای آن ذهن، انسان، بیماری و … هستند. نوعی بلاتکلیفی و سیلان که پرداختن به آنها چندان ساده نیست.»
دادخواه از «مارسل پروست» به عنوان نویسندهای یاد میکند که مدت هشت سال درگیر بیماری سل بود، خودش را در خانه قرنطینه کرد و توانست با این مسئله رویارویی عمیقی داشته باشد.