اعترافات اعضای سازمان منافقین و همچنین اسناد تاریخی، سطح ارتباط و همراهی حسینعلی منتظری با منافقین را نشان می‌دهد.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست، محمد حسین نظری - محمدجواد فرج نژاد؛ پس از نامه ۶ فروردین امام (ره) خطاب به منتظری، او روز بعد با اظهار به اینکه «راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبری، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است»، استعفای خود را تقدیم کرد.

استعفای او با واکنش سریع امام مواجه شد، رهبر کبیر انقلاب اسلامی ۸ فروردین و یک روز پس از نامه منتظری استعفای او را پذیرفت و به قائم مقام معزول توصیه کرد که «از رفت و آمد مخالفین نظام [به بیت خود]، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جداً جلوگیری کنید»، اما این توصیه امام هیچ گاه از طرف منتظری جدی گرفته نشد.

در همان نامه امام خطاب به رسانه‌ها توصیه کردند که برای مردم روشن کنند مصلحت نظام مقدم بر هر چیز است، توصیه‌ای که در واقع دلیل عزل منتظری بود. قائم مقام تحت تأثیر بیت و اطرافیانش همه چیز را مقدم می‌داشت الا مصلحت نظام. حرف‌های بی پایه و اساس او درباره اقدامات جمهوری اسلامی مکرر مورد استقبال معاندان انقلاب اسلامی قرار گرفته و تا سال‌ها نقل محافل بود. موضوعی که تا آخر عمر او ادامه داشت و او هر فرصتی را برای تضعیف جمهوری اسلامی و ارکان حکومت اسلامی غنیمت می‌شمرد.

با این مقدمه و به مناسبت استعفای قائم مقام رهبری و پذیرش این استعفا از طرف امام خمینی (ره) دو مورد دیگر از شبهات پیرامون قائم مقامی منتظری را طرح و به صورت تفصیلی به آن پرداخته‌ایم. مواردی که به کرات در مجامع عمومی مطرح شده و سعی می‌شود که با استفاده از آنها چهره قائم مقام معزول رهبری تطهیر شود.

موضوع نخست بحث تطهیر بیت منتظری است که در واقع عامل اصلی سقوط او بوده است. موضوع دوم نیز مواضع او در قبال مجاهدین خلق است که با انتشار یک فایل صوتی در سال ۹۵ مجدداً نقل محافل شد و زمینه را برای مخدوش کردن تاریخ انقلاب فراهم کرد.


۱- آیا منابع منتظری مورد اطمینان بودند؟

منتظری در حالی که خود در باتلاق اطلاعات جهت دهی شده افراد خاص افتاده بود، به امام (ره) پیشنهاد بازنگری در خصوص منابع اطلاعاتی خود را می‌کند! [۱] عجیب آنکه در میان منابع وثیق! مورد ادعای منتظری، گزارشات منافقین به وی نیز دیده می‌شود! برای نمونه می‌توان به خاطرات «ایرج مصداقی» اشاره نمود. [۲] وی در خاطراتش از ملاقات با شخصی سخن به میان آورده که خود را نماینده منتظری معرفی کرده بود. مصداقی در این دیدار با توجه به شناختی که از روحیه منتظری در خصوص زندان‌ها داشت، به دنبال تأثیرگذاری منفی بر روی منتظری بود. لذا با همین هدف، با سیاه نمایی گزارش مبسوطی از وضعیت زندان‌ها به نماینده منتظری می‌دهد. در این گزارش آمده است: «من یک موضوع کلی را در ذهنم مبنا گرفتم و آن واقعی بودن تضاد بین منتظری و وابستگانش با [امام] خمینی و جریان حاکم بر زندان‌ها بود… شرایط حاکم بر زندان‌ها، پاشنه آشیل منتظری بود. او خود در زمان شاه در زندان به سر برده بود و با شرایط زندان به خوبی آشنا بود و به سادگی می‌توانست شرایط زندان‌های جمهوری اسلامی را با شرایط زندان‌های زمان شاه و آنچه که خود در رژیم «طاغوت و ضد اسلامی» تجربه کرده بود، مقایسه کند. احساسم این بود که فاصله گرفتن او از خمینی، چه بسا به سود جنبش باشد و باعث آزاد شدن انرژی‌های زیادی شود… تلاش کردم بیشتر روی مسائلی که برای کسی چون منتظری مهم و به گونه‌ای اصلی بود، تمرکز کنم و از پرداختن به دیگر موضوعات بگذرم.» [۳]

در میان منابع وثیق مورد ادعای آقای منتظری، گزارشات منافقین به وی نیز دیده می‌شود مصداقی گزارش مکتوب خود را به نماینده منتظری تحویل می‌دهد و او هم آن را به دست آیت اللّه منتظری می‌رساند تا خواسته یا ناخواسته نقشه منافقین را تکمیل کرده باشد: «یک هفته بعد او [نماینده آقای منتظری] ضمن مراجعه به بند گفت: مطالب را به همان شکل به «آقا» (آیت اللّه منتظری) دادم. فقط نام تو را حذف کردم، زیرا ترسیدم «آقا» حواسشان نباشد و اینها را به شورای عالی قضائی یا نهادهای ذی ربط برای بررسی و رسیدگی بدهند و آنها گریبان تو را بگیرند که چرا چنین چیزهایی را مطرح کرده‌ای.» [۴]


«جواد قدیری» فرد دیگری است که ارتباطات وی با بیت آقای منتظری جای بررسی دارد. قدیری قبل از انقلاب، هم بند مسعود رجوی در زندان بود. وی پس از انقلاب، در اداره دوم ارتش، معروف به «رکن دو ارتش»، که به دست نیروهای انقلابی افتاده بود، نفوذ کرد. [۵] رکن دو ارتش، به نوعی سازمان اطلاعات نظامی کشور بود و سازماندهی و تشکیلات اطلاعاتی مستحکمی داشت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اداره این نهاد مهم، در اختیار شعبه‌ای از کمیته انقلاب اسلامی مستقر در رکن دو بود. وی در تیرماه ۱۳۵۹ با لو رفتن کودتای نوژه، به عضویت ستاد ضدکودتا راه یافت و البته به اسناد حساس آن دسترسی پیدا کرد. قدیری بعد از ترور نافرجام آیت اللّه خامنه ای در ۶ تیرماه ۶۰ از کشور متواری شد. [۶]

وی در روز ششم تیر، قبل از فرار از کشور به متهمین دستگیر شده سازمان وعده داده بود که کار نظام اسلامی، فردا (۷ تیر) تمام خواهد شد [۷] که در پی آن انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد و تعداد زیادی از مسئولان نظام به شهادت رسیدند. در سال ۶۴ نام وی به عنوان عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق درج گردید.

عزت اللّه مطهری (عزّت شاهی) که خود در زندان ساواک در کنار مجاهدین خلق بوده است، درباره قدیری می‌گوید: «یکی از کسانی که در جریان انتقال مدارک و مستندات کودتای نوژه دست داشت، جواد قدیری بود. من او را پیش از پیروزی انقلاب و از زندان می‌شناختم. او از بچه‌های اصفهان بود و دو مرتبه به زندان افتاده بود و تقریباً جزو ایدئولوگ های زندان به حساب می‌آمد و در زندان تعداد زیادی تحت نظر و تعلیم او بودند. پس از پیروزی انقلاب آنها موضع مرا می‌دانستند و من با آنها قهر نبودم، گاهی که به آنها برمی خوردم، می‌ایستادند و شروع به صحبت می‌کردند. من حتی با مسعود رجوی هم سلام و علیک داشتم.


یک بار که به بیمارستان سوم شعبان رفته بودم تا برای جبهه‌ها خون بدهم، جواد قدیری را دیدم. البته او برای خون دادن نیامده بود، آنها این کارها را مسخره می‌کردند. آنها همه اش دنبال مصادره کردن چیزی و جایی بودند. وقتی به هم رسیدیم سلام و علیک کردیم و از این طرف و آن طرف خبر گرفتیم. او یک موتور گازی داشت. گفت می‌خواهد برود جلو دانشگاه. گفتم: من هم می آیم، در آن مسیر کار دارم. بعد در ترک موتورش نشستم و تا نزدیک های دانشگاه با هم رفتیم. در بین راه گفتم: جواد الآن چه کار می‌کنی؟ گفت: من دیگر با آن بچه‌ها (مجاهدین) نیستم؛ رفته‌ام با دکتر پیمان و گروه «جاما» [۸] کار می‌کنم. خندیدم و به شوخی از پشت زدم توی سرش و گفتم: خاک بر سرت! با مجاهدین بودی که بهتر از پیمان بود. من یقین داشتم که او دروغ می‌گوید، گفتم: اگر راست می‌گویی که دیگر با مجاهدین نیستی بیا و در تلویزیون مصاحبه کن و بگو که با آنها نیستی. او الکی گفت باشد و حرفی ندارم. بعد از یکی _دو تا شوخی از هم جدا شدیم.

ارتباط جواد قدیری با بیت منتظری را می‌توان در اعترافات سیدمهدی هاشمی دنبال کرد بعد از کودتای نوژه، روزی جواد آمد به سراغم. گویا او از طریق و حمایت محمد رضوی، از بچه‌های سازمان مجاهدین انقلاب، به دادرسی ارتش نفوذ کرده بود. بخشی از پرونده کودتا در اختیار بازپرسی کمیته بود. جواد گفت: عزّت! من دیگر با آن بچه‌ها (مجاهدین) نیستم و با نظام همراه هستم و الآن در دادرسی ارتش روی پرونده کودتای نوژه همکاری می‌کنم، حالا اگر شما مدارکی در این زمینه دارید تحویل من بدهید. من کلی خندیدم و سربه سرش گذاشتم و گفتم: جواد! من اگر یک بزغاله داشتم، نمی‌دادم که تو برای چَرا آن را به صحرا ببری، اینکه مدارک کودتاست؛ او هم دست از پا درازتر بازگشت.

بعد هم چند بار تلفنی با محمد رضوی صحبت کردم و درباره وی هشدار دادم که این آدم خطرناکی است که به دادرسی نفوذ کرده است، حرف‌هایش را باور نکنید. آقای رضوی از حرف‌های من ناراحت شد و با بی احترامی خاصی گفت: شما نسبت به اینها عقده دارید، چون اینها شما را در زندان اذیت کرده‌اند، شما نسبت به آنها عقده‌ای شده‌اید، و الآن این طور با آنها برخورد بدی می‌کنید، ما باید جاذبه داشته باشیم و این افراد را جذب کنیم، حرف‌ها و برخوردهای امثال شما دافعه ایجاد می‌کند...

من خیلی با او صحبت کردم تا او بالاخره مشکوک بودن جواد را پذیرفت. گفتم: شما در جایی که هستید باید نسبت به ایشان شک کنید، او گفت: من به تو هم شک دارم، به خودم هم شک دارم؛ به هر حال هر کسی درصدی ناخالصی دارد و این نباید مانع جذب آنها شود. گفتم: درست است. حالا به فرض هم بخواهی آنها را جذب کنی، باید از جلو در شروع کنی و پله پله آنها را بالا ببری نه اینکه یک دفعه بیاوری و در آن جایگاه بالا قرار بدهی. تو الآن جواد را به عنوان مغز متفکر آورده‌ای در مرکز مطالعات قرارش داده‌ای، اینکه نمی‌شود. در آخر هم او حرف‌های ما را نپذیرفت تا اینکه قدیری فراری شد و حرف‌های من درست از آب در آمد، که رضوی زنگ زد و از من عذرخواهی کرد.


من در جایی شنیدم که قبل از ترور آقای خامنه ای، جواد قدیری گفته بود که کار نظام در همین پنج _ شش روز تمام است، و اینها (مسئولین نظام) هم بار و بنه اشان را بسته‌اند. من همان موقع به آقای خسرو تهرانی که در اطلاعات نخست وزیری بود پیغام دادم که جواد قدیری شوهر خواهر آقای عطریانفر (که در وزارت کشور است) چنین حرفی زده است. ما جای او را هم پیدا کرده‌ایم، بیایید پی گیری کنید که آنها این کار را نکردند. بعد خودمان حکم گرفتیم و رفتیم تا منزل او را بازرسی کنیم که دیدیم تخلیه شده است، گویا مدتی در منزل محمد عطریانفر در اختفا به سر می‌برد [۹] و بعد هم شنیدیم که از کشور گریخت. و پس از چندی هم عطریانفر، خواهرش زهره را به صورت غیرقانونی و قاچاق، نزد وی فرستاد.» [۱۰]


ارتباط جواد قدیری با بیت منتظری را می‌توان در اعترافات سیدمهدی هاشمی دنبال کرد. وی در قسمتی از اعترافات خود به سرمایه گذاری خودش و سیدهادی هاشمی بر روی کانال دیگری (منافقین) از طریق جواد قدیری تأکید می‌کند: «زمانی که با آقای شریعتی (شیخ الشریعه) و عطریانفر ما رفیق بودیم و نزدیک بودیم، با توجه به اینکه خوب، عطریانفر رابطه مستمر با جواد قدیری داشت و آقای شریعتی هم می‌دانست و بعدها که به ما منتقل کرد ما هم در مقابل او موضعی نگرفتیم و ما تقریباً تأیید ضمنی می‌کردیم این رابطه را … که ما یک سلسله ارتباطی ولو ضعیف هم باشد؛ این ارتباطات را حفظ کنیم به عنوان یک «کانال یدکی» با آن نیروهای خارج از کشور و اینها که به تصوّر ما از طریق آقای شریعتی و خود عطریانفر که با آن جواد قدیری ارتباط داشتند، این محفوظ ماند… می‌توانم بگویم یکی از اهداف و رسالت‌هایی که آقا هادی تعقیب می‌کرد، در مورد بیت (آقای منتظری) بود و خود ما هم با ایشان در ارتباط بودیم. قرار بود چراغ سبزی در مورد تحولات آینده و برای یک سلسله مسائل و کارشکنی‌ها و برای کاهش حساسیت‌هایی که بر ضد ما و این جریان داشتند، به منافقین داده شود. البته فقط آقا هادی نبود. آقای شریعتی (شیخ محمد حسین) و آقای عطریانفر (محمد) و برادرزنش جواد قدیری هم بودند. روی هم رفته با جواد قدیری و از یک زمانی به بعد هم با طلبه توابی که رابطه با آقا هادی گرفته بود (ارمی)، کانال ارتباطی با منافقین پیدا شد.» [۱۱]

سید احمد خمینی: مهدی هاشمی گفته است در ابتدا منافق معروف و بعد با طلبه تائب آقای ارمی با منافقین ارتباط برقرار کردیم چرا که آقا هادی، منافقین را بر این رژیم ترجیح می‌داد البته اسناد و مستندات همکاری بیشتر جواد قدیری و دیگر منافقین با بیت آقای منتظری و باند سیدمهدی هاشمی، به صورت عمومی به پژوهشگران عرضه نشده است. قطعاً ارائه این اسناد، روشن کننده بسیاری از حقایق خواهد بود. به عنوان نمونه دیگر، بحث نفوذ طلبه تائب (ارمی) که مرحوم سیداحمد خمینی در رنجنامه با توجه به اعترافات سید مهدی هاشمی از وی به عنوان پل منافقین نام می‌برد، جای بررسی داد. در رنجنامه آمده است: «…مهدی هاشمی گفته است در ابتدا منافق معروف و بعد با طلبه تائب آقای ارمی با منافقین ارتباط برقرار کردیم چرا که آقا هادی، منافقین را بر این رژیم ترجیح می‌داد.» [۱۲]

همچنین نفوذ و سرمایه گذاری سرویس‌های اطلاعاتی خارجی بر بیت آیت اللّه منتظری، جای بررسی جدّی دارد. علی اکبر ولایتی در مصاحبه‌ای سرنخی از این مهم را ارائه کرده است: «زمانی که من وزارت خارجه بودم، به مرور با اطلاعاتی که از سیستم اطلاعاتی کشور کسب کردیم، فهمیدیم یکی از سفارت خانه‌های یک کشور عربی که ظاهر انقلابی هم داشت، در بیت آقای منتظری نفوذ کرده است! وقتی سفر کردم به آن کشور، رئیس آن کشور با اعتراض به من گفت چرا امام خمینی، آقای منتظری را از قائم مقامی کنار گذاشت!؟… ما از طریق وزارت اطلاعات مطلع شدیم سفارت خانه آن کشور عربی در بیت آقای منتظری نفوذ دارد و حتی سفیرش به آنجا رفت و آمد داشت.» [۱۳]

همچنین می‌توان از «منوچهر قربانی فر» نام برد که از یک سو ارتباط ویژه ای با بیت منتظری داشت و از سوی دیگر، جاسوس چند جانبه سازمان سیا و موساد بود. [۱۴] جالب توجه آنکه آقای منتظری در چند جای خاطرات خود به منبع بودن او اشاره دارد. [۱۵]

قربانی فر قبل از پیروزی انقلاب مدیر اداره مرکزی شرکت کشتیرانی حمل و نقل استارلاین در تهران، عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی و شبکه اداره هشتم ساواک بود و در روز فرار شاه (۲۶/۱۰/۵۷) در هواپیمای اختصاصی او حضور داشت. در سال ۵۸ و ۵۹ با نفوذ در بدنه نظامیان دست به عملیات‌های تروریستی زد و سرانجام در یک گروه شبه نظامی تروریستی در خوزستان دستگیر شد و به آموزش خود در اسرائیل و ارتباط با ابراهیم یزدی اعتراف نمود. [۱۶] وی در کودتای نوژه واسطه پرداخت پول‌های نقدی به کودتا چیان بود [۱۷] و در جریان مک فارلین یکی از واسطه‌های اصلی حمل سلاح شمرده می‌شد. [۱۸] وی ارتباطات نزدیکی با مشاوران کاخ سفید داشت: «سازمان سیا قربانی فر را از قبل می‌شناخت و در ژانویه ۱۹۸۰ از طریق سازمان‌های اطلاعاتی اروپایی به آن‌ها معرفی شده بود و از همان ابتدا در او ویژگی لاف زنی و گزافه گویی را تشخیص داده بود… از نظر اعضای شورای امنیت ملی آمریکا نیز قربانی فر مأمور ساواک در رژیم شاه بود و به عنوان یک دلال بین المللی و به طور کلی فردی که کنترل او دشوار است شناخته می‌شد.» [۱۹]

نکته مهم آن است که وی یکی از خبررسان‌های مورد اعتماد منتظری بود. وی در خاطرات خود می‌گوید: «آقای قربانی فر دو نامه به آقای کنگرلو می‌نویسد که یکی ده صفحه و دیگری نوزده صفحه و فتوکپی آن را خود آقای قربانی فر به عنوان اینکه من قائم مقام رهبری هستم، به وسیله مرحوم آقای امید نجف آبادی برای من فرستاد و درواقع با نوشتن این دو نامه جریان [مک فارلین] را لو داد …» [۲۰]

منتظری آنچنان به اظهارات یک جاسوس چندجانبه اعتماد دارد که با اتکا به القائاتِ قربانی فر، برکناری خود از قائم مقامی را مسئله‌ای از پیش تعیین شده می‌پندارد: «ظاهراً مساله برکنار کردن من از مدت‌ها قبل مطرح بوده ولی من بی اطلاع بوده‌ام و شواهدی بر این امر گواه است. ازجمله چنان که در جریان مک فارلین به آن اشاره شد آقای قربانی فر به آقای امید گفته بود تصمیم دارند فلانی را برکنار کنند.» [۲۱]

می‌توان از «منوچهر قربانی فر» نام برد که از یک سو ارتباط ویژه ای با بیت منتظری داشت و از سوی دیگر، جاسوس چند جانبه سازمان سیا و موساد بود همچنین می‌توان از «منوچهر قربانی فر» نام برد که از یک سو ارتباط ویژه ای با بیت آقای منتظری داشت و از سوی دیگر، جاسوس چند جانبه سازمان سیا و موساد بود. جای بسی تعجب است که چطور فقیهی که در جایگاهِ قائم مقام رهبری قرار گرفته، به فردی که سال‌ها سابقه جاسوسی و خبرچینی برای دستگاه‌های اطلاعاتی غرب را دارد، اعتماد می‌کند و او به عنوانِ منبع موثق خود قرار می‌دهد! کدام منطق اقتضا می‌کند که اظهارات فردی که بازداشتی نیروهای امنیتی و رابط کودتای نوژه بوده، محور و ملاک تحلیل‌ها و اقداماتِ آقای منتظری قرار بگیرد؟!

خاطرات آیت اللّه منتظری این واقعیت را به خوبی آشکار می‌کند که قربانی فر نقش خود در ذهنیّت سازی منفی منتظری نسبت به نظام و امام را به خوبی انجام داده است، [۲۲] تا جایی که آقای منتظری در دیدار با هاشمی رفسنجانی از بی اطلاعی اش از مسأله مک فارلین گلایه می‌کند و به او تشر می‌زند که چرا خودسرانه و بدون مشورت با او (!) به چنین کاری انجام شده است. [۲۳]


۲. نفوذ منافقین در بیت منتظری

به دنبال صدور و اجرای حکم امام (ره) درباره سید مهد هاشمی، منتظری دو نامه اعتراضی در ۶۷/۵/۹ و ۶۷/۵/۱۳ به امام (ره) می‌نویسد. وی در دیدار اعضای مسئول اجرای حکم در تاریخ ۶۷/۵/۲۴ شدیداً به روند اعدام منافقین اعتراض کرده و جمهوری اسلامی را متهم به ظلم و بی عدالتی در حق منافقین می‌نماید و این اعدام‌ها را نقطه ننگ نظام می‌شمارد! [۲۴] فایل صوتی این دیدار در آستانه انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری توسط احمد منتظری منتشر شده و خوراک تبلیغاتی رسانه‌های ضد انقلاب را فراهم کرد.

بیت آقای منتظری با انتشار این فایل صوتی در سالگرد حملات خونین منافقین، در حقیقت راه حمایت آمیز آیت اللّه منتظری از منافقین را ادامه داد و از منافقین به عنوان اهرم فشار بر جمهوری اسلامی استفاده کرد. این مسأله موجب ایجاد گفتمان تخریبی علیه نیروهای اصیل و انقلابی شد و به نحوی بر فرآیند انتخابات ریاست جمهوری نیز اثرگذار بود تا جایی که رئیس جمهور مستقر، در بخش‌هایی از نطق‌های انتخاباتی، از این گفتمان تخریبی به نفع خود استفاده برد. [۲۵] به دنبال همین سیاست تخریبی بود که مقام معظم رهبری با یادآوری حوادث تلخ دهه شصت بر ضرورت تفکیک شهید و جلاد تأکید نمودند. [۲۶]

در بررسی و تحلیل اعتراض منتظری به حکم امام (ره) و روشن‌تر شدن فضای بحث، مرور دیدگاه و عملکرد وی پیرامون سازمان مجاهدین ضروری است. گفتنی آنکه به شهادت شخصِ منتظری، وی از جمله حامیان جدی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس بوده است. وی در این زمینه می‌گوید: «در آن وقت ما اجمالاً با اصل مبارزه مسلحانه تحت شرایط خاصی مخالف نبودیم و با مجاهدین قبل از اینکه تغییر ایدئولوژی بدهند اجمالاً مخالفتی نداشتیم؛ حتی وقتی بعضی از آنها به عناوین مختلف دستگیر می‌شدند ما به خانواده‌های آنها کمک می‌کردیم و یک بار خانواده‌های آنها زمانی که می‌خواستند مرحوم حنیف نژاد و رفقای او را اعدام کنند، آمدند در منزل مرحوم شریعتمداری متحصّن شدند، زن و بچه‌های ما هم رفتند قاطی آنها شدند و با آنها همدردی کردند. حتی همسر من بازداشت شد و به همراه خانواده‌های آنها او را برده بودند شهربانی، بعد از او پرسیده بودند شوهرت چه کاره است؟ گفته بود: کفش دوز است، او را آزاد کرده بودند.» [۲۷]

نامه ۱۵ صفر ۱۳۹۲ ه ق (مطابق با ۱۳۵۱/۱/۱۱ ش) وی در حمایت از جوانان سازمان به امام (ره) از نشانه‌های آشکار این حمایت می‌باشد. متن نامه ایشان چنین است:

منتظری: وقتی بعضی از مجاهدین خلق (منافقین) به عناوین مختلف دستگیر می‌شدند ما به خانواده‌های آنها کمک می‌کردیم بسمه تعالی
حضرت آیت اللّه العظمی _مد ظله العالی

پس از سلام و تحیت به عرض عالی می‌رساند، چنانچه اطلاع دارید، عدّه زیادی از جوان‌های مسلمان و متدیّن گرفتارند و عدّه [ای] از آنان در معرض خطر اعدام قرار گرفته‌اند. تصلّب آنان نسبت به شعائر اسلامی و اطلاع وسیع و عمیق آنان بر احکام و معتقدات مذهبی، معروف و مورد توجه همه آقایان و روحانیون واقع شده است و بعضی از مراجع و جمعی از علمای بلاد اقداماتی برای تخلّص آنان کرده‌اند و چیزهایی نوشته شده. بجا و لازم است از طرف حضرتعالی نیز در تأیید و تقویت و حفظ دمای آنان چیزی منتشر شود. این معنی در شرایط فعلی ضرورت دارد چون مخالفین سعی می‌کنند آنان را منحرف قلمداد کنند، البته کیفیت آن بسته به نظر حضرتعالی است. در خاتمه از حضرتعالی ملتمس دعای خیر می‌باشم. والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته. ح_ع_م» [۲۸]

منتظری علت حمایت خود از سازمان مجاهدین را چنین بیان می‌کند: «من قبل از اینکه این زندان اخیر که ۳/۵ سال زندان من طول کشید بروم، با آقایانی که منتسب به سازمان مجاهدین خلق هستند، از نزدیک تماس نداشتم و از دورادور علاقه هم داشتیم برای اینکه با آن دولت سابق و حکومت طاغوتی دلمان می‌خواست افراد مبارزه بکنند و اینها خوب گروه متشکلی بودند…دورادور علاقه داشتم به سازمان شان و کتاب‌های شان راهم من مطالعه نکرده بودم. خوب گروه متشکلی بودند، تقریباً مایه امیدواری بودند که بتوانند آن حکومت را ساقط بکنند از طریق جنگ‌های چریکی…» [۲۹]

این در حالی است که به گفته خود آیت اللّه منتظری، وی شناختی از سازمان نداشته و منابع معرفتی سازمان را مطالعه نکرده بود: «… و کتاب‌های شان را من مطالعه نکرده بودم. واقعیتش را بخواهید جز دو – سه جزوه خیلی مختصر، ولی بعد که به زندان رفته [۳۰] و سه سال و نیم طول کشید… من هم کتاب‌های آقایان را مثل کتاب شناخت و تکامل و راه انبیا و… این سری کتاب‌ها را من نگاه کردم…در زندان.» [۳۱]


البته جای این سوال در اینجا باقی است که چطور وی بدون شناخت لازم از سازمان مجاهدین به حمایت مالی و معنوی از آنان پرداخته است؟! چطور به سازمانی که اینقدر از روحانیّت و اسلام ناب دور بوده است، به صرف داشتن آرزوی سقوط رژیم پهلوی، امیدوار بودند!!

منتظری: خوب گروه متشکلی بودند، تقریباً مایه امیدواری بودند که بتوانند آن حکومت را ساقط بکنند از طریق جنگ‌های چریکی او بعد از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان یکی از تأیید کنندگان فتوای «حرمت حشر و نشر» با مجاهدین شد. [۳۲] نیز پس از انقلاب اسلامی در مواضعی تند و البته صریح نسبت به عملکرد منافقین هشدار داده و آنها را تهدید به اعدام می‌کند: «کاری نکنید که دادگاه‌های انقلاب ناچار بشوند حکم اعدام صادر بکنند و این اعدام‌ها اجرا بشود.» [۳۳]

اما متأسفانه در جریان نفوذ لیبرال‌ها، منافقین و باند سید مهدی هاشمی در بیت ایشان، تعداد زیادی از منافقین زندانی توسط هیأت عفوِ منصوب وی آزاد می‌شوند تا جایی که امام خمینی به این روند اعتراض می‌کند: «… آزادی بی رویه چند صد نفر منافق، به دستور هیأتی که با رقّت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدی‌ها را بالا برده است. ترحّم بر پلنگ تیز دندان- ستمکاری بود بر گوسفندان.» [۳۴]

در تحلیل این واقعه و با توجّه به شبهات زیادی که مطرح می‌باشد، باید به نکاتی توجه کرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

مسأله اولی که نباید از نظر دور داشت، اغراق در تعداد مجازات شدگان است. باید توجه نمود که مبالغه و بزرگ نمایی همراه با سیاه نمایی از اصول تبلیغاتی منافقین بوده است. مهدی خوشحال از اعضای سابق سازمان می‌گوید: «سازمان هم از ماشین بزرگ تبلیغاتی خود اهداف زیادی را دنبال می کند…دو قطبی کردن…تقویت روحیه نیروها و بزرگ کردن پیروزی‌های نظامی و سیاسی، اغفال نیرو [ی] دشمن …بزرگ نشان دادن کمیت و کیفیت جنگ افزارها و نیروهای خودی…با دگماتیسم و فریب می‌خواهد افکار عمومی را اغفال کرده و راه را فقط برای دیکتاتوری باز نگه دارد…تبلیغات می‌تواند با سانسور گذشته و تحریف و جعل حقایق، نیروها را از دنیای خارج غافل نگه دارد… برای نیروها، اعداد و ارقام و اکشاف از نوع گوبلزی تبلیغ می‌شود.» [۳۵]
منتظری خطاب به منافقین: کاری نکنید که دادگاه‌های انقلاب ناچار بشوند حکم اعدام صادر بکنند و این اعدام‌ها اجرا بشود.
با این حال سازمان مجاهدین _به زعم خود_ پس از «کاری دشوار و پر خطر که ضرورت مسائل امنیتی بازگویی آن را نامقدور می کند» [۳۶] حداکثر اسامی و اطلاعات ناقص ۳۲۱۰ نفر را در سال ۷۸، منتشر نمود. [۳۷] جالب آنکه در عین حال ادعای کشته شدن ۳۰ هزار نفر را دارد! باید دقّت نمود که این تعداد بر فرض صحت، هنوز تقریباً به میزان یک دهم شهدا و قربانیان ترورهای کور منافقین از طبقات مختلف مردم ایران است. [۳۸]

هم زمان و در همان شرایطی که حکم امام (ره) رسید تا منافقینی که بر سر موضع پافشاری دارند اعدام شوند، حدود ۷ هزار نفر را در کنار آن داریم که آزاد شدند [۳۹] ولی رسانه‌های معاند با بی توجهی و به طور عمدی از کنار این گستره آزاد شدگان می‌گذرند و فقط به محکومان اعدام می‌پردازند. آغوش باز جمهوری اسلامی و پناه دادن به توّابین و جدا شدگان از اردوگاه منافقین نیز امری بی سابقه یا کم سابقه در تاریخ سیاسی جهان است که باز توسط بنگاه رسانه‌ای غربی‌ها سانسور شده است.

نکته مهم دیگری که نباید مورد غفلت قرار بگیرد، این است که بنابر فرآیند تکمیلی «هیأت های عفو»، «فرمان توبه تشکیلاتی» منافقین و «وجود تعداد قابل توجهی از آزادشدگان در بین کشته شدگان مرصاد»، افراد باقی مانده در زندان‌ها، منافقین لجوجی بودند که هنوز بر موضع نفاق خود پایبندی داشتند. به عبارت دیگر در تابستان ۱۳۶۷ دیگر کسی از منافقین به خاطر مسائل قابل چشم پوشی در زندان نمانده بود و هیئت عفو آیت اللّه منتظری پیش تر افرادی را که ذره‌ای قابلیت تخفیف و آزاد شدن را داشتند، از زندان آزاد نموده بود.

قبلاً بیان شد که بنابر خاطرت آیت اللّه منتظری، حداقل ۶ هزار نفر از محکومین به اعدام، مورد عفو قرار می‌گیرند [۴۰] که طبعاً بسیاری از آنها منافقین بوده‌اند. در واقع زندانیان باقی مانده، افراد اصلی تشکیلاتی و یا فعالینِ نظامی سازمان بودند که قبل، حین و یا بعد از عملیات دستگیر شده بودند و حتی با «سیاست درهای باز» هیأت عفو آیت اللّه منتظری هم قابلیت آزاد شدن نداشتند و به معنای حقیقی کلمه «تروریست» بودند که همچنان راه غلط و التقاطی قبلی خود را ادامه می‌دادند و بر موضع نفاق خود و محاربه با نظام اسلامی پای می‌فشردند. جالب است که این افراد باز مورد ترحّم آیت اللّه هستند! و آقای منتظری با ساده اندیشی تمام، از منطق داشتن آنها و لزوم گفتگو با آنها صحبت می‌کند!


مسأله دیگری که البته با محوریت بیت آقای منتظری به آن دامن زده می‌شود، بحث عناوین فقهی مرتبط با موضوع و محاکمه منافقین زندانی است. در فقه اسلامی عنوان‌های «مفسد فی الارض»، «محاربه» و «بغی» از جمله عناوینی است که می‌توان ذیل آن اعضای یک گروه تروریستی مسلح را مجازات کرد.
لازم به ذکر است که اجرای حکم اعدام برای عنوان «مفسد»، بر اساس مبانی فقهی امام خمینی برای دستگاه قضایی دشوار بود و لذا از مدت‌ها قبل و به درخواست آقای موسوی اردبیلی (رئیس دیوان عالی وقت) در این امور بر طبق فتوای آیت اللّه منتظری عمل می‌شد. [۴۱]

عنوان «محارب» نیز از نظر امام خمینی بر «کسی است که شمشیرش را برهنه می‌کند یا آن را تجهیز می‌نماید تا مردم را بترساند و می‌خواهد در زمین افساد نماید» [۴۲] اطلاق می‌گردد. این تعریف ضمن پذیرش نظر مشهور فقهای عظام در معنای محاربه، بحث ایجاد فساد را نیز مد نظر دارد. [۴۳] حکم محارب از نظر عامه فقها نیز می‌تواند یکی از موارد اعدام، مصلوب کردن، قطع اعضای بدن به طور مخالف‏ ‎ ‎ ‏و یا نفی بلد (تبعید) باشد. [۴۴]

عنوان «بغی ذی فئه» نیز عنوان دیگری است که در منابع اسلامی وجود دارد. «باغی» به معنای شورشی است و فردی که علیه حکومت اسلامی با تشکیلات سازماندهی شده شورش و طغیان داشته باشد، به اتفاق فقها، مستحق اعدام می‌باشد و توبه آن پذیرفته نمی‌شود. [۴۵]

همه احکام اجرا شده نسبت به اعضای وفادار به سازمان تروریستی منافقین و با اتهام «مفسد» بودن، بر اساس فتوای آیت اللّه منتظری صورت گرفته است همه احکام اجرا شده نسبت به اعضای وفادار به سازمان تروریستی منافقین و با اتهام «مفسد» بودن، بر اساس فتوای آیت اللّه منتظری صورت گرفته است. با این وجود، می‌توان گفت همه احکام اجرا شده نسبت به اعضای وفادار به سازمان تروریستی منافقین و با اتهام «مفسد» بودن، بر اساس فتوای آیت اللّه منتظری صورت گرفته است.

منافقین نیز بعد از خرداد ۶۰، کاملاً وارد فاز مسلحانه شدند. آنها اقدام مسلحانه و شورش علیه حکومت اسلامی را به طور سازمان یافته انجام می‌دادند و مصداق «بغی ذی فئه» محسوب می‌شدند. بنابراین اساساً از روز نخست مشمول مجازات اعدام بودند هرچند که برخی از آنها، شخصاً در قتل یا ترور دست نداشتند. به دیگر بیان به صرف حضور آنها در یک سازمان تروریستی که به جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی پرداخته است، قابلیت اجرای حکم اعدام در مورد آنها وجود داشت. اضافه بر آنکه طبق نظر برخی از علما مصداق حقیقی «محارب» نیز محسوب می‌شدند. [۴۶] باید توجه نمود که در مراحل مختلفی به این افراد تخفیفاتی داده شد و برخی از آنها همان طور که گذشت در زندان موفق به توبه شدند.

امام (ره) نیز در حکم تاریخی خود فقط «زندانیان بر سر موضع» را با تأکید بر ارتداد آنها از اسلام، محارب بودن (به علت شورش و برهم زدن امنیت جامعه با سلاح)، جنگ‌های کلاسیک شمال و غرب کشور و جاسوسی آنها برای رژیم بعث عراق، به عنوان «محارب» می‌دانند و حکم اعدام آنها را صادر می‌کنند و البته تشخیص آن را به اکثریتِ جمع مشخص شده واگذار می‌کنند.

بنابراین در این حکم، نه همه منافقین زندانی بلکه صرفاً زندانیان بر سر موضع قبلی را مستحق مجازات می‌دانند؛ چراکه بر سر موضع بودن منافقین زندانی به معنای همراهی و همکاری آنها در این شورش و مقابله با نظامی اسلامی می‌باشد. این مطلب مورد توجه سازمان مجاهدین نیز بوده است و همان طور که گذشت، سازمان و شخص رجوی در این عملیات بر روی زندان‌ها سرمایه گذاری ویژه داشتند و استراتژی گلوله برفی را دنبال می‌کردند و خود منافقین زندانی نیز مترصد این فرصت بودند.


جالب توجه آن است که منتظری در کتاب خاطرات خود با بی انصافی تمام به نحوی این مطلب را بیان می‌کند که گویا امام (ره) حکم مجازات تمامی زندانیان منافق را بدون هیچ گونه ملاحظه‌ای داده‌اند: «اما آنچه باعث شد من آن نامه را بنویسم این بود که در همان زمان بعضی تصمیم گرفتند که یک باره کلک مجاهدین را بکنند و به اصطلاح از دست آنها راحت شوند…» [۴۷]

حال آنکه دقت در مفاد حکم امام (ره) نشان از غلط بودن تلقّی منتظری را دارد. البته قابل ذکر است که ایشان در پیام تصویری چند دهه قبل خود (نوروز ۶۱) به صراحت از «اعدام منافقین» صحبت می‌کند و برای حرف خود از سیره امام علی (ع) مستند می‌آورد. [۴۸]

در این زمینه سیدضیاء مرتضوی در یادداشتی به نقد فقهی نظرات آقای منتظری می‌پردازد که در ضمیمه سوم کتاب «روزگار قائم مقامی» به تفصیل درج شده است. [۴۹]‌


مسأله دیگر، بازبینی دوباره پرونده‌ها می‌باشد. رسیدگی دوباره به پرونده‌ها از مهمترین مسائل مورد توجه مجریان حکم بود. حجت الاسلام رازینی در مورد مسأله محاکمه دوباره منافقین چنین اظهار می‌دارد: «یکی از بهانه‌ها این بود که مثلاً گروهی از زندانیان که حکم‌های یکساله داشتند و دوره محکومیت آنها نیز تمام شده بود به دلیل اینکه همچنان با منافقین در ارتباط بودند از زندان آزاد نشده بودند و صحبت شهید لاجوردی هم این بود که اگر اینها را رها کنیم فردا باید دوباره با صرف هزینه اینها را در خانه‌های تیمی دستگیر کنیم. بنده آمدم مشخصاً با این ۱۰۰۰ نفر مصاحبه کردم. تعدادی از اینها فعالیت گروهی داشتند مثلاً در همان زمان که در زندان هم بودند اعلامیه پخش می‌کردند و زندانیان را تحریک می‌کردند.

ما گفتیم این‌هایی که چنین اقداماتی در زندان انجام داده‌اند را دوباره بازجویی کنیم تا به اقدامات داخل زندان خود اعتراف کنند تا دلیل منطقی برای تجدید محاکمه آنها داشته باشیم. بنابراین پس از بررسی‌های دقیق و گزارش‌های مکتوب با کیفرخواست‌هایی که برای آنها تهیه شد دوباره دادگاه برگزار کردیم و دادگاه دوباره رأی داد و کسانی که جرمشان محرز شد به حبس‌های اضافه ۳ سال، ۵ سال و … محکوم شدند. تعدادی دیگر نیز با تعهد گرفتن از آنها رها شدند و یک تعدادی بودند که در دست بررسی بودند.» [۵۰]

حجت الاسلام نکونام جانشین وقت دادستان انقلاب در کرمان نیز درباره بازبینی دوباره پرونده‌ها می‌گوید: «به ضرس قاطع می‌توانم بگویم که این افراد در قالب شکل رسمی دادگاه محاکمه شدند، پرونده آنها را بررسی و مطالعه کرده بودند و با آگاهی از وضعیت سابق شان از آنها سوال‌های بسیاری می‌پرسیدند. سؤالاتی از قبیل اینکه برای چه زندان هستی؟ چند وقت است زندان هستی؟ محکومیت تان چقدر است؟ در کجا دستگیر شدی؟ اتهامات قبلی تان چه بوده است؟ موضع شما نسبت به منافقین چیست؟ تا صحبت در مورد وضعیت فعلی تفکر در مورد سازمان و اعلام مواضع در رابطه با وقایع روز و اینکه آیا از اعمالی که انجام داده‌اند پشیمان هستند یا نه؟

منتظری در پیام تصویری چند دهه قبل خود (نوروز ۶۱) به صراحت از «اعدام منافقین» صحبت می‌کند و برای حرف خود از سیره امام علی (ع) مستند می‌آورد شاید از هر ۲۰ محکوم یکی یا دو نفر بر مواضع خود مانده بود و پافشاری می‌کردند. بعضی می‌گفتند که ما به توبه‌ای که کرده‌ایم پایبند هستیم. بعضی از آنها نشانی می‌دادند که اگر فلان بند را در فلان روز بازرسی کردید کار ما بود که اطلاع دادیم در این بند فعل و انفعالاتی است.

اصلاً عده زیادی از محکومین به زندان، توسط همین کمیسیون به خاطر احراز توبه آزاد شدند. اما در این میان عدّه ای روی مواضع قبلی پافشاری می‌کردند و آن هم آدم‌هایی که عمدتاً روحیات جنایتکاری و تروریستی در آنها تبلور و نمود داشت. جلسات محاکمه، جلسات طولانی و بعضاً چند نوبته بود؛ یعنی اینکه مطرح شود که فقط یک سوال می‌کردند درست نیست. در واقع قضاتی که منصوب و معلوم شدند، از قضات متعهد و بنام کشور و از دادستان‌ها و رؤسای حقوقدان دادگاه‌ها بودند.

گاهی اوقات با یک نفر، پنج تا ده ساعت صحبت می‌کردند تا به نتیجه برسند و اصل را بر قبول توبه و محکومیت اولیه می‌گذاشتند؛ یعنی کسی که حکم برایش صادر شده همان باشد؛ در واقع این هیأت، هیأت تصمیم گیر نسبت به استثنائات بود. کسانی که در برابر پرونده قبلی که داشتند دوباره اعلام وفاداری به یک سری اقدامات منافقین می‌کردند، آن هم نه همه آنها، بلکه عدّه ای که از قبل دچار جنایت و خون ریزی شده بودند ولی شاکی خصوصی آنها پیدا نشده بود و از طرفی در متلاشی شدن منافقین در کشور هم همکاری کرده بودند.

البته مخفی هم نماند که همان زمان قانون این بود که گروهی که اعلام جنگ مسلحانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران کنند، حکم محارب دارند و کسانی که حتی در عملیات مسلحانه شرکت نداشته‌اند ولی اعلام هوادرای و سمپاتی به سازمانی که اعلام جنگ مسلحانه داشته کنند، مطابق قانون حاکم بر کشور، مشمول قانون محاربه هستند؛ گرچه می‌توانم قاطعانه بگویم هیچ فردی مشمول این تبصره نگردید.» [۵۱]

________________________________________
[۱]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۲، ص ۱۱۵۴، نامه ۱۷/۷/۶۵.
[۲]. نه زیستن نه مرگ، ج ۲( اندوه ققنوس‌ها)، ایرج مصداقی، آلفابت ماکزیما، سوئد، ۲۰۰۶ م، صص ۱۴۲-۱۳۷. لازم به ذکر است که وی در مصاحبه‌ای محتویات کتاب خود را تکرار نمود. ر. ک: «از زندان برای آیت اللّه منتظری گزارش فرستادم»، گفتگو با ایرج مصداقی، http://pezhvakeiran.com، 14/8/2016 م. وی از اعضای سازمان منافقین بود که در سال ۶۰ دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
[۳]. همان، ص ۱۴۱-۱۴۲.
[۴]. همان.
[۵]. پرونده مسکوت؛ بررسی اسناد و اسرار انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ در نخست وزیری، محمد حسن روزی طلب و محمد مهدی اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۹۳، ص ۱۱۶.
[۶]. هرچند سازمان منافقین مسئولیّت این ترور را برعهده نگرفت اما شواهد و مستندات نشان از ردپای سازمان در ترور ناموفق آیت اللّه خامنه ای دارد. ر. ک: سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج ۲، ص ۵۹۱، نیز: پرونده مسکوت، ص ۱۱۵-۱۲۰. نیز معاون وقت دادستان انقلاب در خاطرات خود به طراحی انفجار مسجد ابوذر توسط جواد قدیری تصریح دارد. ر. ک: خاطرات حاج احمد قدیریان، ص ۱۷۹.
نیز در مورد نقش قدیری برای ترور امام: «کشمیری در سازمان مجاهدین با نام باقر شناخته می شد»، ابراهیم خدابنده از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در گفتگوی تفصیلی با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، http://www.irdc.ir، کدخبری: ۱۱۸۳، ۷/۶/۹۶.
[۷]. خاطرات حاج احمد قدیریان، ص ۱۷۹؛ نیز پرونده مسکوت، ص ۱۲۰ و صص ۳۶۲-۳۵۹( گزارش شهید لاجوردی درباره پرونده انفجار نخست وزیری.)

[۸]. جاما یا همان «جنبش آزادی بخش مردم ایران» پس از وقایع سال ۴۲ با مشی مسلحانه شکل گرفت. اعضای جاما پیشتر در حزب مردم ایران، نهضت مقاومت ملّی و جبهه ملّی فعالیت می‌کردند. دکتر کاظم سامی و حبیب اللّه پیمان از جمله اعضای معروف این گروه بودند.(دایرةالمعارف انقلاب اسلامی، ج ۲، سوره مهر، چ ۳، تهران، ۹۱، صص ۱۳-۱۲)

[۹]. گفتنی آنکه، محمد عطریانفر هرگز این ماجرا را به طور صریح تکذیب نکرده است. او در گفتگو با نشریه رمز عبور، با کاربست تعابیری ژورنالیستی، از پاسخ صریح طفره رفته و چنین گفته است: «من به عنوان فردی که تجربه رسانه‌ای دارم و شاید ۱۵ سال در این حوزه فعال بوده‌ام، اتفاقاً معتقد نیستم که برای هر فتنه‌ای که به غلط یا غیرمنصفانه درست می‌شود، الزاماً باید پاسخگو بود. بنابر آموزه‌های دینی‌ای که دارم، گمان نمی‌کنم برابر هر پدیده‌ای آدم باید واکنشی داشته باشد اگر بخواهد آن طور عمل بکند، اساساً زندگی او تباه است. این مال امروز نیست. اساساً مقوله نسبت مان با سازمان منافقین یا جواد قدیری یا خواهرم زهره عطریانفر، مربوط به ۲۵، ۲۶ سال قبل است. از روزی که فراری بودن اینها در دستور کار سرویس‌های امنیتی کشور بوده است. به گفته آقای عزت اللّه مطهری نه چیزی اثبات می‌شود و نه اهمیتی دارد. من وقتی این را شنیدم به آن سایت مراجعه کردم، حالا آن طور که در سایت‌ها مطرح کردند در کتاب نیست. در زندان هم با عزت شاهی روابط عمیقی نداشتم، ولی سلام و علیک خوبی داشتم. او را هم فردی می دانم که مسلمان است و اگر به یک حقیقتی برسد، خودش هم واکنش نشان می‌دهد. به ذهنم می‌زد اگر چنین چیزی در کتاب هست، بگویم که واقعیت ندارد. من در عین حال که برای این اتهام‌ها اهمیتی قائل نیستم، اما معتقدم بعضی جاها باید پاسخ داد از باب ضرورت پاسخگویی، متن کتاب را دیدم، ایشان می‌گوید، «گفته می شود» این حرف غیر از این است که آقای عزت شاهی بیاید رسماً بگوید.» («درباره فراری دادن منافقین پاسخگو نیستم»، گفتگو با محمد عطریانفر درباره نقاط مبهم دو سال اول انقلاب، رمز عبور، ویژه نامه سیاسی روزنامه ایران، ش ۱، نوروز ۸۹، ص ۳۲.)
[۱۰]. خاطرات عزت شاهی، محسن کاظمی، سوره مهر، تهران، ۹۳، صص ۴۹۹-۴۹۷.
در پیوست نهم کتاب خاطرات عزت شاهی، نمونه‌های دیگر از این نفوذ بیان شده است. ر. ک: همان، صص ۶۲۶-۶۲۰.
[۱۱]. «تبارشناسی قبایل فتنه (۱۰)، شیخ پرده نشین (۱)»، هفته نامه ۹ دی، ش ۲۰، ۲۱/۳/۹۰، ص ۱۴.
[۱۲]. رنجنامه، ص ۶۳.
[۱۳]. «با حرف‌های روشنفکری نمی‌توان کشورداری کرد»، گفتگو با دکتر علی اکبر ولایتی پیرامون استراتژی نفوذ ایدئولوژیک و امکان بازتولید فتنه، ماهنامه عصرِ اندیشه، سال سوم، ش ۱۲، شهریور ۹۵، صص ۱۵۸-۱۵۴.
[۱۴]. گزارش کمسیون تاوِر، ج ۱، ص ۴۴.
[۱۵]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۶۷۰.
[۱۶]. «تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری (۱۰)»، سید حمید روحانی، فصلنامه ۱۵ خرداد، دوره سوم، ش ۱۰، زمستان ۸۵، ص ۱۷۱.
[۱۷]. کودتای نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، ۸۴، ص ۱۷۲.
[۱۸]. در کاخ سفید چه گذشت؟، دونالد رگان، ترجمه: حسین ابوترابیان، البرز، تهران، ۶۹، ص ۳۸-۳۹.
[۱۹]. ماجرای مک فارلین، محسن هاشمی، حبیب اللّه حمیدی، دفتر نشر معارف انقلاب، تهران، ۸۸، ص ۷۱.
[۲۰]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۵۸۶.
[۲۱]. همان، ج ۱، ص ۵۸۷.
[۲۲].. برای مطالعه بیشتر ر. ک: «تاملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری (۱۰)»، سید حمید روحانی، ۱۵ خرداد، دوره سوم، ش ۱۰، زمستان ۸۵، ص ۲۰۱-۱۴۶.
[۲۳]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۵۷۸.
[۲۴]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۶۳۴.

[۲۵]. سخنرانی تبلیغاتی حجت الإسلام حسن روحانی در جمع هواداران خود در همدان، ۱۸/۲/۹۶: «ملت ما در انتخابات خرداد ۹۲ اعلام کرد خشونت را قبول ندارد. ملت ما اعلام کرد که راه حصر و انزوای ایران را نمی‌پذیرد. ملت ایران یک بار دیگر هم اعلام کرد که مسیرش مسیر آزادی است و آن اسفند ۹۴ بود. اردیبهشت ۹۶ هم یک بار دیگر مردم ایران اعلام می‌کنند آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند.».(روزنامه مردم سالاری، ش ۴۳۱۱، ۱۹/۲/۹۶، ص ۲؛ «روحانی: ملت حصر نمی خواهد»، پایگاه خبری آفتاب نیوز، http://aftabnews.ir، کد خبری: ۴۴۴۲۲۸، ۱۸/۲/۹۶، به همراه فیلم سخنرانی وی.)
[۲۶]. «بیانات مقام معظم رهبری در سالروز رحلت امام خمینی »، سایت دفتر حفظ و نشر آثار آیت اللّه خامنه ای، http://farsi.khamenei.ir، کدخبری: ۳۶۷۴۵، ۱۴/۳/۹۶.
[۲۷]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۳۹۱.

[۲۸]. نهضت امام خمینی، ج ۳، ص ۶۰۳، نیز سند ش ۱۳۵؛ با کمال تعجب باید گفت این نامه مهم و تاریخی در کتاب خاطرات آیت اللّه منتظری ذکر نشده است! این مطلب جای سوال جدی دارد که چرا تدوین کنندگان خاطرات ایشان این سند مهم را در این کتاب نیاورده‌اند؟ در حالی که اقتضای کتاب خاطرات، آوردن چنین سند قابل توجهی است. آیا عدم درج این مهم، نشانه‌ای از گزینشی عمل کردن این کتاب نیست؟!
[۲۹]. روزنامه جمهوری اسلامی، ش ۳۱۱، ۹/۴/۱۳۵۹، ص ۴؛ نهضت امام خمینی، ج ۳، ص ۶۰۲.
[۳۰]. آیت اللّه منتظری در ۲۰/‏۱۰/‏۵۴‬ به ده سال زندان محکوم می‌شود.

[۳۱]. روزنامه جمهوری اسلامی، ش ۳۱۱، ۹/۴/۱۳۵۹، ص ۴؛ نهضت امام خمینی، ج ۳، ص ۶۰۲.
[۳۲]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، صص ۳۸۸-۳۸۶؛ آیت اللّه طالقانی بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان در زندان با صدور فتوایی «نشست و برخاست و حشر و نشر و همکاری با کفار از جمله کمون مارکسیست‌ها و کسانی که از این قماش اند» را حرام اعلام نمود و درباره سازمان مجاهدین خلق نوشت: «مجاهدین نیز اگر از ایدئولوژی سال ۱۳۵۰ استغفار نکنند، زندگی و حشر و نشر با آنان نیز حرام است.» (سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج ۱۶، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران، ۱۳۹۳، ص ۳۵۲؛ سند شماره ۱۰۶۶۳/۳۸۱ ۲۳/۹/۳۵.)، نیز در این زمینه ر. ک: خاطرات عزت شاهی، صص ۴۰۴-۴۰۰ و صص ۶۱۰-۵۹۷.
[۳۳]. برگرفته از متن پیاده شده سخنرانی تصویری آیت اللّه منتظری در نوروز ۶۱، موجود درآرشیو بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی قم.
[۳۴]. صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۱۳۷، ۱۲/۷/۶۵.

[۳۵]. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج ۳، ص ۱۵۸.
[۳۶]. کتاب قتل عام زندانیان سیاسی، ص ۸.
[۳۷]. همان، صص ۱۸۰- ۲۴ و ۴۰۲.
[۳۸]. بنگرید به: دایرة المعارف شهدای ترور کشور که به طور مستند و شفاف، اسامی و مشخصات بیش از ۱۷ هزار نفر از شهدای ترور را جمع آوری نموده است. نیز ر. ک: «نشست علمی در دانشگاه اصفهان با موضوع تاریخ ترور در ایران»، سایت هابیلیان، http://www.habilian.ir، 17/3/95.
[39]. «هزاران نفر از منافقین تواب سال ۶۷ عفو شدند»، سید مرتضی بختیاری در مصاحبه با تسنیم، https:// www.tasnimnews.com، کد خبری: ۱۴۶۵۱۹۱، ۲/۵/۹۶.

[۴۰]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۵۲۳.

[۴۱]. «بسمه تعالی. حضرت آیت اللّه العظمی امام خمینی- دام عزه ‏. اعدام شخص مفسد که در نظر مبارک مورد احتیاط است به نظر آیت اللَّه منتظری جایز است و این مسأله در محاکم قضایی مورد احتیاج است. اگر اجازه می‌فرمایید در مراجع قضایی طبق نظر ایشان [آیت اللّه منتظری] عمل شود. ادام اللَّه عمرکم الشریف. ۹/ ۷/ ۶۶- عبد الکریم موسوی‏.»
پاسخ امام خمینی  بدین شرح است: «بسمه تعالی. مجازید بر طبق نظر شریف ایشان عمل نمایید. ۹/ ۷/ ۶۶. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏» (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۹۷).
نیز ر. ک: خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۲، ص ۴۸۹؛ برای اطلاع از دیدگاه آقای منتظری درمورد «مفسد» ر. ک: رساله استفتائات آیت اللّه منتظری، ج ۲، حسینعلی منتظری، تفکر، تهران، ۱۳۷۱، ص ۵۲۱.
[۴۲]. ترجمه تحریر الوسیله، ج ۲، روح اللّه خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران، ۸۵، ص ۵۲۳.
[۴۳]. برای بررسی تفصیلی این موضوع ر. ک: «تعریف محاربه و ترور از دیدگاه حضرت امام خمینی »، سید محمد موسوی بجنوردی، ابوالفضل احمدزاده، پژوهشنامه متین، سال ۱۰، ش ۳۹، تابستان ۸۷، صص ۱۸-۱.
[۴۴]. ترجمه تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۵۲۴.
[۴۵]. علامه حلّی در این باره چنین فرموده است: «باغی و اهل بغی، هر کسی است که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه بشورد. جهاد این فرقه با دعوت و درخواست آن امام و یا کسی که آن را امام تعیین و منصوب کرده باشد بر مسلمانان واجب است به طور کفایی، مگر آنکه توبه نمایند…اهل بغی دو دسته‌اند: ۱. دستهای که دارای فئه هستند. اینان اسیرانشان اعدام می‌شوند، فراری‌های شان تعقیب می‌گردند و مجروحان شان کشته می‌شوند .۲. آن دسته که دارای فئه نیستند. اینان اُسرا و مجروحان شان اعدام نمی‌شوند و فراری‌های شان مورد تعقیب قرار نمی‌گیرند. باغیان و فرزند و اموالشان به اسارت غنیمت جنگجویان مسلمان در نمی‌آید.» (تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، حسن بن یوسف (علامه حلی)، تصحیح: میرزا عبدالحسین حائری، دارالایمان، قم، ۶۷، ص ۸۱.)

[۴۶]. برای مطالعه تفصیلی در زمینه این اصطلاحات و تفاوت آنها ر. ک: «کاوشی در مجازات محارب و مفسد فی الارض»، محمد مؤمن قمی، فقه اهل بیت علیهم السلام، ش ۳۵، پاییز ۸۲، صص ۶۲-۳؛ «آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی، بررسی مفهوم بغی»، محمد حسن باقری، دفتر مطالعات نظام سازی اسلامی پژوهشکده شورای نگهبان، تهران، ۹۵.

[۴۷]. خاطرات آیت اللّه منتظری، ج ۱، ص ۶۲۳.

[۴۸]. برگرفته از متن پیاده شده سخنرانی تصویری آیت اللّه منتظری در نوروز ۶۱، موجود در آرشیو بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی قم.

[۴۹]. «یک بام و دو هوا! نقد فقهی اظهارات آیت اللّه منتظری درباره اعدام‌های سال ۶۷»، روزنامه جمهوری اسلامی، ش ۱۰۶۶۴، ۲۴/۵/۹۵، ص ۶.

[۵۰]. «اعدام تروریست‌های منافق در سال ۶۷ عادلانه و قانونی بود»، حجت الإسلام رازینی در گفتگو با تسنیم، https://www.tasnimnews.com، کد خبری: ۱۴۳۸۶۱۰، ۱۱/۴/۹۶.

[۵۱]. «واقعیت های اعدام‌های سال ۶۷»، حجت الإسلام نکونام (مشاور دادستان کل کشور) در گفتگوی تفصیلی با میزان، http://www.mizanonline.com، کدخبری: ۲۲۲۹۸۵، ۳/۷/۹۵.