به گزارش خبرنگار مهر، «سینمای شیشهای» عنوان بستهای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلمهای تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آنها برای تماشا در خانهها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم.
در شماره هفتم با مستند سینمایی «ترور سرچشمه» به کارگردانی محمدحسین مهدویان همراه شوید؛ فیلمی که جزو بسته نوروزی گروه «هنر و تجربه» برای اکران در ابتدای سال ۹۸ بود.
همه دیگر محمدحسین مهدویان را میشناسید و حتماً در سینما یکی از آثار او را دیدهاید، اگر به سینما هم نرفته باشید حتماً نیم نگاهی به فیلمهای او مانند «لاتاری»، «ماجرای نیمروز» و «ایستاده در غبار» در قاب تلویزیون داشتهاید. او در جشنواره سی و هشتم سیمرغ بهترین کارگردانی را برای «درخت گردو» دریافت کرد، کارگردانی که اتفاقاً کارش را با سینمای مستند آغاز کرد و مستند «آخرین روزهای زمستان» جزو مهمترین ساختههای او بود که ساختارش نوید یک استعداد تازه در سینمای داستانی را هم میداد.
مهدویان اما از همانهایی است که کارش را به این راحتیها هم شروع نکرده تا حالا در این نقطه ایستاده باشد. هرچند همواره عنوان میکند که در فیلمهایش روایت خودش از موضوعات را ارائه میکند اما «کارگردان حکومتی»، «سفارشی ساز» و… از جمله برچسبهایی است که بارها به او زده شده است. از همان موقع که «ایستاده در غبار» را با داستان سرنوشت جاویدالاثر احمد متوسلیان ساخت در کانون توجهها قرار گرفت و درست از همان موقع برچسبزنیها هم کلید خورد!
مورد عجیب اما این است که با همه برچسبهایی که به او زده شد و میشود، او تا امروز ناتوان از همراه کردن تضمینشده جریانهای مختلف سیاسی با خود بوده است، خودش هم میگوید نه این وریها به طور کامل پشتم میایستند نه آن وریها!
با چنین سابقهای تماشای مستندی از مهدویان درباره یکی از جنجالیترین و پرابهامترین پروندههای تروریستی پس از انقلاب یعنی ماجرای شهادت شهید بهشتی و ۷۲ تن از نمایندگان وقت دولت و مجلس، جذابیتی دوچندان پیدا میکند.
نکتههایی که شاید جالب باشد بدانید
«ترور سرچشمه» درباره چیست؟ نسل جدید دهه هفتاد و هشتادی، نسل قبلتر و حتی نسل انقلاب از سیدمحمد بهشتی چه میدانیم؟ علیالظاهر نه راهش را میشناسیم و نه حتی خصلتهایش را. شاید تنها بدانیم که او یک روحانی سیاستمدار بوده که در نهایت به همراه چند نفر دیگر در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد. حتی همین گزاره کوچک را هم خیلی از نسل جدیدیها نمیدانند!
محمدحسین مهدویان درست دست روی همین موضوع گذاشته است. او ضمن بازشناساندن «سیدمحمد بهشتی» با نگاهی کنکاشگر روایتی تازه از بمبگذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ارائه کرده است.
«اسم شما چیست؟»، «در زمان حادثه کجا بودید؟»، «چرا در آنجا بودید؟» و…، اینها تنهایی بخشهایی از سوالاتی است که محمدحسین مهدویان در طول این مستند از مصاحبه شوندههایش در حالی که در یک اتاق رو به دوربین نشستهاند، مسلسل وار میپرسد، برایش هم مهم نیست که آنها حالا یا آن موقع چه مقام و منصبی داشتهاند و دارند، گویا همه باید پاسخگوی تاریخ و در برابر سوال کرنشگر باشند. اصلاً همین نحوه روایت است که باعث میشود شما فکر کنید او در حال بازجویی از آنهاست. او شاهدان را فراخوانده تا این پرونده مسکوتمانده را دوباره باز و حادثه را از دریچه نگاه آنها بازخوانی کند.
چهرههایی که اما از آنها سوال میشود، اصلاً افراد شناخته شدهای نیستند، خیلی از آنها سیاستمدار نیستند، اصلاً معلوم نبوده که حالا در قید حیات هستند یا نه، آدمهایی که روایتهایی شنیدنی از حادثه هفت تیر دارند اما بیشک یافتن آنها از مشقت بارترین مراحل ساخت این مستند بوده است. تصور کنید آتش نشانی که آن شب به محل حادثه رسیده، مورد پرسش قرار بگیرد، یا از نیروهای امدادی سوال شود یا آن ۲ نفری که به شکل معجزه آسایی از زیر آوارها بیرون آمدهاند، رو به روی دوربین بنشینند و از آن روز عجیب بگویند یا حتی در بخشی دیگر یکی از دوستان صمیمی محمدرضا کلاهی عامل اصلی بمبگذاری را ببینید که نشسته و درباره خلق و خوی او میگوید، این تنها برشهایی از شکل روایت محمدحسین مهدویان از بمبگذاری دفتر مرکزی جمهوری اسلامی است که در «ترور سرچشمه» میبینید.
کارنامه فیلم در زمان اکران عمومی
«ترور سرچشمه» تصاویری بکر دارد که تهیه این آرشیو کاری زمان بر بوده است اما در کنار روایت حادثه هفت تیر ۶۰ این فیلم وجه دیگری هم دارد یعنی علی معتمد یا همان محمدرضا کلاهی! همانی که با اعتمادسازی حادثه را رقم زد اما در طول مستند نمیبینیم که کنکاشی درباره شخصیت و سرگذشت او شود. شاید دلیلش این باشد که کلاهی متعلق به یک جریان سیاسی در آن سالها بوده و با انگیزه شخصی این کارها را نکرده، ولی دقیقاً یکی از مباحث جذاب فیلم همین است و مستند به آن نپرداخته است. یعنی تصویری روشن و آنچنان که باید، از او نداریم البته مهدویان خود عنوان میکند با وجود تحقیق بسیار اما ردپایی از او پیدا نکردهاند یعنی حتی صحبت با ۲ نیروی امنیتی که در آن زمان پرونده را در دست داشتهاند، کارگر نیفتاده است.
فیلم مهدویان اما ۲ پاره است یعنی در حالی که تا دقیقه ۵۰ پرسشگر است به یکباره تغییر مسیر میدهد و شما را با یک مستند پرتره مواجه میکند؛ مستندپرترهای درباره سیدمحمد بهشتی. کسی که تصویری روشن از ایران داشت و میتوانست نقشی در آینده سیاسی ایران داشته باشید و اصلاً همین باعث شد سازمان مجاهدین خلق او را ترور کند در همین بخش است که دلایل اهمیت بهشتی بی وقفه عنوان و سریع از رویش رد میشود.
آیا شما هم این فیلم را دوست خواهید داشت؟
«ترور سرچشمه» شما را با چهره جدیدی از یک روحانی سیاستمدار مواجه میکند، در جاهایی حتی ممکن است آنقدر متعجب میشوید که با خود فکر کنید که یک روحانی در دهه ۴۰ و ۵۰ چطور آنقدر فضای ذهنیاش باز بوده که درباره ریاست جمهوری زنان صحبت میکرده، چطور به شرایط زمامداران اشاره میکرده و معتقد بوده است باید در میان مردم باشند و احتیاجی به مراقب و محافظ ندارند؛ مسائلی که همین حالا و در سال ۹۹ هم به نظر هنوز حل نشده است. هم اوست که البته همان موقع «آخوند روشنفکر» خطابش میکردند و طیف سنتی روحانیت با او مشکل داشتند. مردی آزاداندیش که به گفته مهدویان، منافقین دقیقاً در راستای اهدافشان، تفکرش را ترور کردند.
بازسازی صحنهها کشفی است که مهدویان در آثارش به آن رسیده و اتفاقاً جواب هم گرفته است، شاید بشود گفت بعد از فیلمهای او بود که دیگر مستندسازان علاقه مند به محک زدن این فرم ساخت در فیلمهایشان شدند اما در «ترور سرچشمه» خبری از این بخش نیست بلکه روایتی بیواسطه برای بیان موضوع دارد.
همین است که مهدویان «ترور سرچشمه» را درک خود از واقعه میداند؛ فیلمی که همه تجربه ۱۰ ساله او در زمینه مستندسازی را در دل خود دارد.