به گزارش خبرنگار مهر، در حالی که کمتر از ۲۴ ساعت تا تحویل سال ۹۹ زمان باقی مانده است، شبکههای مختلف سیما به سنت سالهای قبل بخش عمدهای از کنداکتور خود را به پخش ویژهبرنامههای غالباً «زنده» برای استقبال از بهار و تحویل سال نو اختصاص دادهاند. در شبهای گذشته نیز شبکههای اصلی در رقابتی عیان تلاش کردهاند تا «ویژهتر» از دیگر شبکهها ظاهر شده و برنامههای اصلی خود را با سروشکلی «نوروزی» پیشاپیش روانه آنتن کردهاند.
برنامه «فرمول یک» با اجرای علی ضیا در شبکه یک، «اتفاق نود و نو» با اجرای رضا رشیدپور در شبکه سه و «بهارجان» با اجرای محمد علیزاده از شبکه پنج اصلیترین برنامههای زنده سیما بودهاند که هر یک به نوعی تلاش داشتهاند در طراحی و ترکیب بخشهای مختلف، دست به نوآوری زده و تا حد امکان تازه به نظر بیایند.
هرچند کورس اصلی رقابت این برنامههای نوروزی در شامگاه امشب و بامداد فردا جمعه اول فروردین و در ساعات منتهی به تحویل سال ۱۳۹۹ است و بعدها میتوان با تفصیل بیشتر به دستاوردها و اتفاقات مثبت و منفی هر یک از این برنامهها پرداخت، اما تا همینجا، ناظر به چند حاشیه و با توجه به چالش ماههای اخیر مدیران سیما بر سر «زنده» و یا «ضبطی» بودن برنامهها، میتوان از این منظر به این تولیدات پرداخت که اساساً زنده بودن چه ارزش افزودهای را برای آنها فراهم آورده است و چه انتظاری میتوان از این دست ویژهبرنامههای «زنده» در زمانهایی طلایی از جنس تحویل سال آن هم در روزهای خانهنشینی اجباری مخاطبان، داشت؟
کدام زنده؟ کدام ضبطی؟
سیاست ضبطی شدن برنامههای زنده همین چند هفته پیش و پس از چند حاشیه و اظهارنظر هزینهساز روی آنتن برنامههای زنده، بهصورت افراطی در دستورکار مدیران سیما قرار گرفت و کار تا جایی پیش رفت که اصلیترین تریبونهای انعکاس شوروحال ملیترین رویداد سینمایی کشور در قاب تلویزیون، یعنی ویژهبرنامههای سینمایی سیما در ایام فجر، همه بهصورت غیرزنده و ضبطی روانه آنتن شدند و ناگفته پیداست که این تصمیم تا چه اندازه توانست در همراهی مخاطبان سینمادوست با این برنامهها اثر عکس بگذارد.
این اما تنها نمونه نبود و در راستای همین سیاست بود که تعداد قابل توجهی از برنامههای چالشی بهویژه در حوزه سیاست و اقتصاد هم ملزم به «زنده نبودن» شدند و چه جای تعجب که برخی از این برنامهها در مواجهه با این الزام ترجیح را به «نبودن» دادند!
فارغ از مرور چالشهای این تصمیم که اساساً آنقدر بیپایه و هیجانی بود که آرامآرام در فرآیند برنامهسازی سیما هم به فراموشی سپرده شد و برخی از همان برنامههای سینمایی، سیاسی و اجتماعی باردیگر صورت «زنده» به خود گرفتند، مدیران تلویزیون در مواجهه با حجم انتقادات تلاش بسیاری برای تئوریزه کردند بایدها و نبایدهای پخش یک برنامه «زنده» به خرج دادند و تلاش کردند این گزاره را تبیین کنند که کیفیت برخی برنامههای تلویزیونی از اساس در گرو زنده نبودن و ضبطی بودن است و مهمتر از آن تا پای «الزام» در میان نباشد بهتر است از خیر پخش برنامه «زنده» گذشت!
با همین زمینه استدلالی اگر بخواهیم به آسیبشناسی سهم بالای ویژهبرنامههای زنده از آنتن این روزها و شبهای شبکههای مختلف سیما بپردازیم اصلیترین سوال این است که الزام و اضطرار این «زنده بودن» از نگاه مدیران سیما چیست و با انتخاب این قالبهای برنامهسازی به دنبال رسیدن به کدام اهداف بوده و هستند؟
برنامهای که «زنده» نبود!
حضور امیرحسین رستمی در برنامه «زنده» فرمول یک با اجرای علی ضیا احتمالاً تا به اینجا پرحاشیهترین و مهمتر از آن هزینهسازترین اتفاق در ویژهبرنامههای نوروز امسال بوده است. بازیگری که ترجیح داد به زعم خود «خلاف آمد عادت» ظاهر شود و برخلاف سبقه طنز خود در قاب تلویزیون با گرهی بر ابرو حرفهایی را مطرح کند که اتفاقاً مشخص بود بارها پیش خود تکرار کرده و حتی صراحتاً اعلام کرد با انگیزه طرح آنها حضور در یک برنامه «زنده» را پذیرفته است.
فارغ از محتوای اظهارات رستمی که در روزهای اخیر بازتاب گستردهای در فضای رسانهای پیدا کرد و پاسخهای بسیاری هم به آنها داده شد، به نظر میرسد هزینه اصلی را نه انگیزه و تصمیم یک بازیگر تلویزیونی برای طرح پرسشهای ذهنی خود در یک برنامه «زنده» تلویزیونی، که اتفاقاً «زنده نبودن» همان برنامه رقم زده است فارغ از محتوای اظهارات رستمی که در روزهای اخیر بازتاب گستردهای در فضای رسانهای پیدا کرد و پاسخهای بسیاری هم به آنها داده شد، به نظر میرسد هزینه اصلی را نه انگیزه و تصمیم یک بازیگر تلویزیونی برای طرح پرسشهای ذهنی خود در یک برنامه «زنده» تلویزیونی، که اتفاقاً «زنده نبودن» همان برنامه رقم زده است.
تصور کنید در واکنش به این اظهارات و در همان دقایق ابتدایی، مجری برنامه به جای آنکه در انفعال کامل سکوت کند، کاملاً محترمانه از مهمان میخواست نه با کنایه و در لفافه که اتفاقاً به صراحت اصلیترین ابهامات ذهنی خود را فهرستوار مطرح کند و همزمان با بهرهگیری از ظرفیت «زنده بودن» برنامه تلاش میشد اصلیترین کارشناسان و مسئولان ذیربط در حوزههای طرح ابهام، روی خط برنامه حاضر شده و به تفکیک به آنها پاسخ دهند؛ حالا نتیجه این اتفاق را قیاس کنید با آنچه در این چند روز شاهد بودهایم!
برنامه «زنده» بهصورت ناگهانی قطع شد، «مهمان برنامه» فارغ از موضعی که داشت بهصورتی «غیرمحترمانه» و حتی بدون خداحافظی در مقابل چشم میلیونها مخاطب از برنامه اخراج شد، در ادامه تلاش شد این «تصمیم عجیب» از سوی مجری برنامه «توجیه» و دلیل اصلی آن «خدشهدار نشدن روحیه مردم» اعلام شود و سرانجام در عجیبترین پرده، ویدئوی کوتاهی از مهمان اخراجشده در فضای رسانهای منتشر شود تا به اشتباه خود اذعان کرده و اعلام کند در فرآیندی خارج از «قاب زنده تلویزیون» کارشناسان دلسوز با او تماس گرفته و او درباره تمام ابهاماتش توجیه شده است!
زنده بودن برای مطالبهگری است نه مهمانبازی!
درباره این مصداق خاص بیش از این نیاز به تکرار مکررات نیست اما وقتی به یاد میآوریم این اتفاق نه حاصل یک تصمیم آنی که محصول یک رویکرد کلان در رسانه ملی است، یادآوری این گزاره بدیهی لازم به نظر میرسد که «زنده بودن» یک برنامه بهصرف «پخش زنده» آن محقق نمیشود و نیاز به یک مدیریت پویا و تصمیمسازیهای در لحظه هم در تیم تولید و هم در فرآیند پخش دارد.
اگر ویژهبرنامههای نوروزی شبکههای مختلف سیما فرصت پخش «زنده» را در اختیار دارند، نباید حاصلش گعده خوانندههای درجه سه و چهار در یک شبکه و یا شوخیها و قربانصدقه رفتنهای مجری با مهمانهای سلبریتیاش در شبکهای دیگر شود! اصلیترین امتیاز یک برنامه «زنده» باید ظرفیت چالش و مطالبهگری آن باشد، اتفاقی که برنامهسازان سیما پیشتر نشان دادهاند که قواعد و الزامات آن را بلدند اما موانعی کلانتر گویی جلوی تحقق آن بر آنتن رسانه ملی را گرفته است!
شاید توجه به این واقعیت کمک کند در ادامه ماراتن داغ ویژهبرنامههای نوروزی، شاهد یک تحول نگاه در مدیریت سیما در آستانه تحویل سال جدید باشیم.