به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که حجت الاسلام سید احمد غفاری قره باغ، به مناسبت سالگرد شهادت امام کاظم (ع) نوشته است:
٢٥ رجب ١٨٣هجری، سالروز شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام است. دوران ٣٥ ساله امامت امام موسی کاظم علیه السلام، یعنی از سال ١٤٨ تا ١٨٣ هجری، یکی از مهمترین مقاطع زندگی ائمه است. در این مقطع دو تن از مقتدرترین سلاطین بنیعباس، یعنی منصور و هارون و دو تن از جبارترین آنها یعنی مهدی و هادی حکومت میکردند.
در این دوران، قیامها و شورشهای متعدد در مناطق مختلف از جمله خراسان، عراق، دیلمان و شام پدید آمد و همگی سرکوب گردید و در ناحیه شرق و غرب و شمال قلمروی وسیع اسلامی فتوحات تازه و اموال بسیار موجب افزایش قدرت و استحکام تخت عباسیان شد.
از طرف دیگر، جریانهای فکری و عقیدتی در این دوران برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات انباشته و حربهای در دست قدرتمندان و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته، و میدان را بر علمداران صحنه معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی تنگ و دشوار ساخته بود.
عباسیان تا چندی پس از آنکه زمام حکومت را با فریبکاری و به نام علویان در دست گرفتند، با مردم به خصوص علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند. اما به محض اینکه در حکومت استقرار یافته و پایههای سلطنت خود را مستحکم کردند و از طرف دیگر با بروز قیامهای پراکنده که به طرفداری از علویان پدید آمد و عباسیان را سخت نگران کرد، بنا را بر ستمگری گذاشته و مخالفان خود را زیر شدیدترین فشارها قرار دادند.
شدت اختناق و مراقبتهای سیاسی و کثرت و گستردگی جاسوسان در حدی بود که امام ناگزیر موضوع امامت خویش را جز از یاران خاص و نزدیکان انگشتشماری که دشواری اوضاع را درک میکردند و میدانستند که چگونه باید مردم را به وی فراخوانند، از دیگران پنهان میداشت.
اما از آن طرف، برخورد امام با افراد و گرایشهای مختلفشان چنان نرم و لطیف و ریزبینانه و آمیخته با حکمت بود که گرایش عمومی به اهل بیت (ع) را در سطح وسیعی از سرزمین پهناور مسلمانان انتشار داد و تأثیر بسزایی در تثبیت و استمرار کیان شیعی داشت.
ماندگاری نام افرادی همچون علی بن یقطین، بشر حافی، حسن بن عبدالله، حسین بن سندی و افراد بسیار دیگری در تاریخ، از ثمرههای آن رفتار امام است که هر کدام به شخصیتهایی مؤثر در اصلاح جامعه تبدیل شدند.
یکی دیگر از روشهای فریبکارانه عباسیان برای کسب محبوبیت مردمی و در نتیجه، تثبیت و تاکید مشروعیت حکومتشان، این بود که بر انتساب جدشان عباس با پیامبر تکیه میکردند، تا هم خود را بهتر از خلفای بنیامیه و بنیمروان که نسبتشان با پیامبر دور بود جلوه دهند، و هم قرابت خویش را نزدیکتر از قرابت آل علی با پیامبر وانمود کنند با این استدلال که عمو نزدیکتر و اولی از پسرعموست.
یکی از بارزترین صحنههای مواجهه سیاسی در این راستا، موردی بود که هارون عباسی همراه با برخی وزرا و اطرافیانش به مدینه رفته بود و در حضور امام موسی بن جعفر به زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) رفت و این گونه سلام داد که: «السلام علیک یابن العم»! سلام بر تو ای پسر عموی من. اما پس از او، امام نزد قبر آمد و اینگونه سلام داد: «السلام علیک یا أبة»! سلام بر تو ای پدر من.
در نهایت، رفت و آمد امام در بین مردم را حتی در چنین فضای پلیسی تحمل نکردند، و جهت جدایی انداختن بین مردم و امام، ایشان را با آن وضع رقتبار زندان نموده و پس از سه سال تحمل سیاهچال، آخر سر در حال روزه هنگام افطار با چند دانه خرما مسموم نمودند، و در زیر بار سنگین غل و زنجیر که به دست و پای ایشان بسته بودند به شهادت رساندند.
اما باز هم همان خوف و هراس عباسیان از پایگاه اجتماعی امام و جمعیت قابل توجه شیعیان در سراسر کشور اسلامی و در قیاس با مذاهب مختلف مسلمانان و به خصوص در بغداد، آنها را بر آن داشت که جنازه حضرت را در برابر ١٥٠ نفر از سرشناسان و نامداران بغداد قرار دهند و آنها را شاهد بگیرند که حضرت به فوت طبیعی از دنیا رفته است.
هنگامی که پیکر مطهر امام را از زندان بیرون آوردند، شعار میدادند که این کسی است که امام رافضیان است! با این جمله میخواستند امام را سرکرده نیروی مخالف و معارض معرفی کنند و شخصیت ایشان را تحتالشعاع قرار دهند.
عبرت آموز است که سِندیّ بن شاهک که از مزدوران هارون عباسی و زندانبان امام کاظم علیه السلام بود و بر ایشان سخت میگرفت، اما در همان دورانی که حضرت در خانه سندی بن شاهک زندانی بود، موجب هدایت فرزندان او شد، به طوری که حسین بن سندی بن شاهک، شاعر معروفی شد که شعرهای فراوانی در مدح اهل بیت (ع) سرود تا آنجا که نامش در کتب رجال آمده و ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل أبی طالب شعرهای متعددی به عربی از او در مدح ائمه (ع) نقل کرده است.