به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است از عبدالله صلواتی، معاون فرهنگی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی که به مناسبت بعثت حضرت ختمی مرتبت (ص) نگاشته شده است؛
خداوند با بعثت پیامبر اکرم (ص) بر مؤمنان منت نهاد: «لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا» (آیه ۱۶۴ سوره آل عمران). طیفی گمان میکنند بعثت مختص دوره خاصی است و متعلق به زمانی است که فرهیختگی و فرهیختگان حضور نداشتند. غافل از اینکه در کریمه دوم سوره مبارکه جمعه آمده: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» یعنی با وجود پیامبر اکرم (ص) تا پایان بشریت، قله هدایت را باید در گفتار و کردار پیامبر (ص) جستجو کرد و دیگر انسانها رابطهشان با پیامبر (ص) رابطه رسول و امی (عامی و درس نخوانده) است. تمامی اندیشمندان و دانایان در نسبت با پیامبر و رسول خدا در حکم یک عامی اند و عامی هماره نیازمند قله اخلاق و ایمان است تا با مجاهده ایمانی خویش را به قله برساند و آن قله رسول خدا (ص) است و بعثت به یک معنا یعنی ظهور این قله اخلاق در دشت بشری.
معنای دیگر از امی میتواند این باشد که دانایان عالم زمانی که به پیامبر اکرم (ص) مراجعه میکنند باید جهان لانهای که از دانش خود ساختند عجالتاً کنار بگذارند و از پیامبر بشنوند اخلاق و ایمان را. در گام بعدی، اگر دانششان با سروش ایمانی پیامبر رحمت (ص) سازگار بود آن دانش را حفظ کنند و اگر ناسازگار بود آن را کنار بگذارند و تمام توش و توان شأن را به کار گیرند تا بتوانند اولاً: کلام الهی را نیک دریابند و بدان تشرف یابند و ثانیاً: در چارچوبی که پیامبر خدا (ص) تعیین کرده به تفسیر و تحلیل بپردازند و ثالثاً: در تعالی وجودی خویش به کار گیرند.
بنا بر آنچه در آیه ۱۶۴ سوره آل عمران، کریمه دوم سوره جمعه، و آیه ۱۲۹ سوره بقره آمده است فلسفه بعثت، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت بوده است. تزکیه و تعلیم را ما در مکاتب بشری و دیگر کتب آسمانی داریم اما از آنجاکه قرآن کریم به تعبیر خدا مُهَیمن بر دیگر کتابهاست: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْه» (آیه ۴۸ سوره مائده)؛ مهیمن هم به معنای مسلط و حاکم بودن و سیطره داشتن است. پس تزکیه و تعلیم در قرآن کریم، نابترین تزکیهها و تعلیمهاست و سراغ کسانی میرود که اقوم از بقیه هستند: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» (اسراء / آیه ۹). البته اقوم در این کریمه به دو معنا قابل تفسیر است: یکم. پایدارترین طریقه هدایت؛ دوم. استوارترین ملّتها و امّتها. به عبارت دیگر نابترین تزکیه ها و تعلیمها برای بهترین امت (= کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّه آیه ۱۱۰ سوره آل عمران) است و مخاطب این نابترین تزکیه و تعلیم، انسانهایی هستند که در طلب نابترین هستند و به امور دم دستی راضی نیستند. در اینجا چهره دیگری از بعثت رخ مینماید: بعثت، یعنی برانگیختن رسولی با نابترین کتاب و رهنمود برای برانگیختن انسانها به نابترین قله اخلاق و ایمان البته با اقتدای به حضرت محمد (ص).
رسول خدا (ص) فرموده است برای مکارم اخلاق مبعوث شدهام و مکارم، یعنی قلههای اخلاق. قله اخلاق نه برای دوره خاص بلکه او قله اخلاق برای همه دورههای پس از خود است بویژه در دوره کنونی. در کتابهای فلسفه اخلاق، وقتی میخواهند از نسبیانگاری اخلاق سخن گویند از اسکیموها مثال میزدند که آنها پیران را بخاطر تنگی معیشت در بیرون از منزل رها میکردند تا از سرما و گرسنگی بمیرند. اما بعد از شیوع پاندمی ویروس کویید ۱۹، میتوان مثالهای دم دستیتری در کتابهای فلسفه اخلاق گنجاند و نیازی نیست به جاهای کمتر شناخته شده برویم. کافی است به برخی کشورهای پیشرفته برویم که بر این باورند: شیوع این ویروس به سبب حذف پیران و ناتوانان و کمدرآمدها میتواند به بودجه اقتصادی کمک کند یا شنیدهها حاکی از آن است که آنها معتقد هستند: برای درمان بیماران کروناییِ مُسن نباید هزینه کرد. اینها نشان از این دارد که برای اخلاقی بودن، عقل خودبنیاد کافی نیست و نیازمند قله عینی اخلاق، یعنی رسول الله (ص) هستیم تا با اقتدای او در استوارترین راه هدایت گام برداریم.
در دنیای امروز از نسبیانگاری سخن میگویند از نسبیانگاری در اخلاق و فرهنگ و معرفت و…. به تعبیر کُروز، نسبی گرایی شناختی ادعا میکند که یک عبارت صحیح یا نادرست است (معقول یا غیر منطقی، قابل توجیه یا غیرقابل توجیه) نسبت به یک چهارچوب مرجع خاص. نسبی گرایی اخلاقی ادعا میکند که یک عمل از نظر اخلاقی درست یا نادرست است (خوب یا بد، فضیلت یا شرور، قابل ستایش یا سرزنش) نسبت به یک چهارچوب مرجع خاص. نسبی گرایی اخلاقی ابرام دارد که هر فرهنگ، معیارهای اخلاقی مورد قبول خود را توسعه دهد و ما نمیتوانیم در مورد اقدامات انجام شده در یک فرهنگ طبق معیارهای اخلاقی فرهنگ دیگری قضاوت کنیم.
اما باید گفت بعثت پیامبر با صدای رسا به همه جهانیان میگوید: چهارچوب مرجعی وجود دارد که جهانی است و این چهارچوب مرجع متعلق به زمان و دوره خاص نیست. این یکی از تفسیرهای مکارم اخلاق است و بیانگر تفاوتش با دیگر اخلاقهای نسبی بشری؛ با این توضیح که: اخلاقهای نسبی بشری، چهارچوب مرجع خاص و منطقهای دارند اما در مکارم اخلاق که با بعثت رسول خدا (ص) ظهور یافته چهارچوب مرجع با توان جهانی شکل گرفت که میتوان با آن داوری اخلاقی دقیق و یقینی در زیست بومی به وسعت جهان انجام داد.