مشهد ـ نویسنده رمان «آرتیست» گفت: عدالت‌محوری بخش مفقوده ادبیات ایران است که سعی کردم در رمان «آرتیست» به تبیین آن بپردازم.

سعید تشکری، نویسنده و کارگردان مطرح کشور، خالق رمان‌هایی تحسین‌شده چون «پاریس پاریس»، «مفتون و فیروزه»، «ولادت»، «هندوی شیدا»، «آوسنه گوهرشاد»، «رژیسور» و بسیاری دیگر است. این نویسنده و منتقد برجسته اهل خطه خراسان در گفتگو با خبرنگار مهر، در خصوص آثاری که سال ۹۸ از وی به چاپ رسیده است، گفت: در سال ۹۸، دو کتاب «سیمیا» و «آرتیست» از من منتشر شده است که «سیمیا» دومین جلد از مجموعه رمان «ولادت» است که به بخشی از تاریخ سلسله رضویه می‌پردازد و «آرتیست» اثر متفاوتی است که با هدف خاصی نوشته شده است. همچنین «آوسنه گوهرشاد» کتاب دیگرم در سالی که گذشت به چاپ بیستم رسید.

نیاز به سازوکار جدید برای تشویق نسل جدید به مطالعه

وی در خصوص هدف خود از نگارش رمان جدیدش «آرتیست» افزود: نویسندگانی که هنرهای ترکیبی، یعنی سینما، تئاتر، داستان‌نویسی و رمان‌نویسی را دنبال می‌کنند، همیشه دنبال تکنیک و روشی هستند که مخاطب جدیدی را در ادبیات جذب به خود کنند. در طول یک سال اخیر خیلی فکر کردم برای اینکه مخاطب جدیدتری وارد فضای ادبیات شود و اگر بخواهیم نسل جدیدتری کتاب بخواند، نیازمند ساز و کار جدیدی هستیم.

تشکری ادامه داد: «در کشورهای اروپایی، «ادبیات سینما» یا «ادبیات انیمیشن» وجود دارد که خیلی برایشان جذاب است اما در کشور ما متأسفانه نویسندگان برای اینکه یک اثر فانتزی خلق کنند، تعاریفی از فانتزی می‌آورند که متعلق به سال‌ها پیش ادبیات روس و غرب است و به جای تولید در ادبیات، وارد فضایی تئوریک و پرت می‌شود. نظریه‌پردازانی هم وجود دارند که همه چیز را با یک متر اندازه می‌کنند و دانشی محدود در حد چند پیش فرض برای مجادلات خود دارند؛ برای مثال گمان می‌کنند برای کتاب فانتزی، تنها و تنها شازده‌کوچولو حق حیات دارد.

«آرتیست»؛ شجاعت ادبی سعید تشکری

این نویسنده و منتقد ادبی، «آرتیست» را به عنوان شجاعت ادبی خود معرفی کرده و در ارتباط با ریسکی که در نگارش آن به کار گرفته است، اظهار کرد: من مجبور بودم برای اینکه مثالی از این نوع ادبیات زده باشم، به یک تکنیک جدید نسبت به کارهای دیگرم دست بزنم که این کار در بین نویسندگان به نام شجاعت ادبی شناخته می‌شود، یعنی نویسنده در ریسکی قرار می‌گیرد و این شجاعت را از خود بروز می‌دهد و یا شکست می‌خورد و یا یک فرمول به ادبیات می‌دهد. اگر جاهای خالی ادبیات خود را نشانه بگیریم، درواقع به ادبیات خودمان پیشنهاد جدید می‌دهیم و اگر این کار را نکنیم، به یک تکرار می‌رسیم و مخاطبمان را از دست می‌دهیم.

تشکری در خصوص مخاطبانی که باید به ادبیات جذب شوند، تصریح کرد: هر سال تعداد حدوداً شش میلیون نفر از بخش نوجوان جامعه، وارد جوانی می‌شوند و از آنجایی که بیشتر فیلم و انیمیشن دیده‌اند، عمدتاً رسانه‌شان، رسانه تصویری بوده است و نسبت به ادبیات آن طوری که باید و شاید اتکا ندارند. ما نویسندگانی نداریم که با شناخت کاملی از این فرصت خوب، ادبیات جدیدتری با فرمول‌های نو بنویسند. البته معنایش این نیست که نظریه بنویسند، معنایش این است که ما ادبیاتی را بنویسیم که وقتی آن را می‌خوانیم، ببینیم؛ از ادبیات نوشتاری صرف، ادبیات دیداری جدیدی تولید کنیم.

«عدالت‌محوری»؛ بخش مفقوده ادبیات ایران

وی بخش مفقوده ادبیات ایران را «عدالت‌محوری» دانسته و اضافه کرد: «باتوجه به این نیاز، تصمیم گرفتم اثر جدیدی بنویسم که طی آن بین ورزش‌های رزمی و ادبیات تصویری به یک ژانر «سینمایی ادبی» برسم تا برای مخاطب جذاب باشد و دارای یک فرمول نوین و ساده‌خوان نیز باشد. در «آرتیست»، من اول تکنیک‌های داستان‌نویسی را به مخاطبم یاد می‌دهم تا بگویم چه تکنیکی را می‌خواند. سپس تکنیک‌های رزمی را به خواننده گوشزد می‌کنم تا هنگامی که رمان را می‌خواند، کاملاً آشنا با فنون رزمی باشد و همچنین رمانی فان و آرتیستیک را بخواند، تا توأمان هم مفاهیم بخش مفقوده ادبیات برایش عیان شود و در بطن رمان مفهومی گمشده که همان «عدالت‌محوری» است را با نشاط «ادبی سینمایی» بخواند و لذت ببرد.

نویسنده رمان «آرتیست» جهت ارائه چکیده‌ای کوتاه از داستان این کتاب گفت: «داستان درباره اعتماد است؛ اصولاً ما هر بار که به دیگران اعتماد می‌کنیم، انگار فنون رزمی و مکانیزمی که برای دفاع شخصی آموختیم، از دست می‌دهیم. همیشه هم فکر می‌کنیم که هنرمندان، تئوریسین‌ها و آدم‌های بزرگ گول نمی‌خورند و کسی نمی‌تواند آن‌ها را استثمار کند. این رابطه برای من خیلی عجیب بود؛ یعنی بخشی از جامعه ما که انگار چشم‌ها و گوش‌های بزرگی دارند و می‌توانند همه چیز را تشخیص دهند، آن‌ها هم از تشخیص استثمار در امان نیستند و این استثمار راز و رمز خیلی عجیبی ندارد.

تشکری ادامه داد: نویسنده درون داستان «آرتیست» آرزویی معنوی دارد تا بتواند در ازای فروش دانایی خود و گرفتن دستمزدی قابل اعتنا، همسایه امام رضا (ع) شود ولی مردی متمول و ساکن آسایشگاه سالمندان که خود مورد سو استفاده فرزندانش قرار گرفته، در بزنگاهی شاد، در پروسه‌ای فان، آرزوی بزرگ نویسنده‌ای که هم فنون رزمی را می‌شناسد و هم نویسنده و کارگردانی بنام است از بین می‌برد. رمان دارای جوهره جستجوگر و نشاط برانگیز و البته با سنت ادبی «هکل بری فین و تام سایری» مهیج‌گونه نوشته شده است.

دغدغه سعید تشکری در داستان‌نویسی، اعتلای ادبیات رضوی است

وی در پاسخ به این سوال خبرنگار مهر که آیا شخصیت سعید تشکری را در این داستان می‌بینیم یا خیر، ابراز کرد: بله؛ سعید پویا در داستان کاملاً همان سعید تشکری است، نوع رفتاری که نویسنده داخل اثر دارد، کاملًا مبتنی با رفتارهای زیستی و هویتی خود من است. همچنین دغدغه من که کماکان دغدغه ادبیات رضوی و اعتلای آن است، در این داستان دیده می‌شود و خادمی هستم که به این نوع نگاشتن بسیار وفادارم.

این نویسنده مشهدی در ادامه یکی دیگر از دغدغه‌های خود را معرفی ادبیات ایران به جهان دانسته و تأکید کرد: معتقدم برای اینکه بتوانیم ادبیاتمان را جهانی‌تر معرفی کنیم، باید به جای حرف زدن از فاصله عمیق، آن را ملموس‌تر به مخاطب خود نشان دهیم. نویسنده بدون آدرس، نویسنده‌ای بی جهان هویت است. من نویسنده آثار بدون آدرس زیستی و هویتی نیستم.

تشکری در ارتباط با پیام و ایده جلد کتاب «آرتیست» افزود: جلد کتاب به دلیل جذابیت‌های تصویری که دارد، برای مخاطب ایهام می‌کند که با چه کتابی رو به رو است. درون‌مایه کتاب طنز است و به شدت عناصر کمیک (عناصری همچون اندازه یا جاگذاری قطعات، که روند بیان داستان یا موضوع را کنترل می‌کند) در آن وجود دارد و تصویر جلد با یکی از کاراکترهای درون داستان که آن بچه‌هایی هستند که لباس‌های مختلف می‌پوشند و درب کافه‌ها و رستوران‌ها می‌ایستند و قهرمان اصلی درون ماسک خود را پنهان کرده‌اند لذا به این دلیل از این طرح جلد استفاده شده است.

وی در انتها در خصوص حس خود از نشر این رمان و استقبالی که از آن شده است، اظهار کرد: «آرتیست» در این مدتی که منتشر شده، بین اهل فرهنگ و هنر با واکنش‌های بسیار خوبی مواجه شده است که این برای من خیلی خوشایند بوده؛ به این دلیل که فکر می‌کنم نخبگان جامعه به شدت چشمشان به وضعیت کتاب است و در حقیقت بزرگوارانی هستند که با خواندن کتابم، آرتیست را پیشنهاد به مخاطب برای خواندن می‌کنند و به نظرم می‌رسد این رابطه گم شده بین نخبگان و نویسندگانی که در جامعه زندگی می‌کنند از فضاهایی که خارج از حوزه سلبریتی‌هایی که علاقه بسیاری به شوآف ادبی دارند، فاصله دارد.

وی افزود: نخبگان ادبی در اظهار نظرهای خود ژست نمی‌گیرند، عکس‌های کتاب به دست در کافه‌ها نمی‌گیرند؛ آنها فهم، دانش و تشخیص ادبی دارند. فرهیختگان و اساتید داستان نویس ما، با تشخیص‌های خود به خوانندگان کمک می‌کنند تا خوانندگان با معرفی و نقدهایشان، آنها را به جهان واقعی ادبیات نزدیک کنند.