به گزارش خبرگزاری مهر، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار جمعی از اساتید دانشگاههای استان تهران و در پاسخ به پرسشی درباره تحلیلهای ارائه شده پیرامون جهان پساکرونا گفت: متعاقب یا مقارن انتشار یادداشت تحلیلی اینجانب، چندین تحلیل راهبردی درباره نظم جدید پساکرونا مطرح شد که از جمله مهمترین آنها تحلیل جداگانه آقایان چامسکی و کسینجر با دو نگاه متفاوت بود. تحلیل کسینجر و راهکارهای وی بسیار ناامیدکننده و محافظه کارانه است. چامسکی هم در تحلیل و هم در ارائه راهکار شجاعانهتر عمل کرده است. تحلیل آقایان چامسکی و کسینجر با دو نگاه متفاوت ارائه شده است. طبق دسته بندی و پیش بینی که در یادداشت تحلیلی قبلی ارائه کرده بودم، سه گروه به تحلیل جهان پساکرونا خواهند پرداخت. تحلیل این دو شخصیت جزو گروه اول ارزیابی میشود که در یادداشت تحلیلی قبلی توضیح داده ام؛ متفکرانی که قصد دارند نظام غربی را با یکسری اصلاحات نجات دهند. ولی به بحران اصلی بشریت که تنهایی او و هویت و عدالت است نمیپردازند؛ هردو نفر که شاگردان بسیاری دارند، پذیرفته اند که کرونا خواهد رفت ولی پیامدهای آن، نظم جهان را تغییر خواهد داد؛ در مقام ارائه راهکار، کسینجر از تقویت اصول لیبرال و چامسکی از دنیای انسانی نام برده اند.
محسن رضایی در ارزیابی خود راجع به تحلیل نوام چامسکی زبان شناس و تحلیلگر منتقد امریکایی گفت: آقای چامسکی در تحلیل خود شجاعانهتر از کیسینجر روی علل مشکلات جامعه بشری دست گذاشته است؛ وی سیاستهای نئولیبرالی را مانع پیشگیری از فاجعه کرونا دانسته و معتقد است که با وجود اینکه دولتها آگاهی لازم را از ویروس کرونا داشته اند اقدامات پیشگیرانه کافی را به عمل نیاورده اند. آقای چامسکی به درستی، تحریمهای اقتصادی امریکا و شاگردان او یعنی اروپاییها علیه کشورهای دیگر جهان از جمله ایران و یا گرم شدن زمین و سیاستهای جنگ هستهای و حمایت از رژیمهای استبدادی را ناشی از سیاستهای نئولیبرالیسم میداند. که اینها البته حرفهای درست و منطقی و مورد تأیید وجدان انسانها در سراسر کره زمین است. با این حال انتظار میرفت آقای چامسکی به فجایع عمیقتری از جمله بی هویتی بشر و تنهایی او و بی عدالتی زیستی بشر که ناشی از نظامات سرمایه داری و لیبرالیسم و نئولیبرالیسم است اشاره کند. فاجعه کرونا در نیویورک که یکی از تلخترین حوادث تاریخ بشر و لکه سیاهی بر پیشانی امریکا خواهد بود، ریشه در فداسازی بشر در مقابل ارزشهای لیبرالیسم و سرمایه داری دارد.
رضایی به سواستفاده دولتهای غربی از شعارهای مثبت همچون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر اشاره کرد و افزود: آقای چامسکی به درستی در نتیجه گیری خود آرزوی شکل گیری یک جهان انسانی را مطرح کرده ولی به چرایی اینکه ارزشهایی مانند آزادی و دموکراسی و حقوق بشر اروپایی و امریکایی در کنار استبداد سعودی و رژیم تحمیلی و کودک کش صهیونیستی قرار گرفته، نپرداخته است. چگونه جوامع غربی با ادعای وفاداری به ارزشهایی همچون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، محاصره پنج ساله یمن و غزه با دویست هزار بیمار درگیر با وبا قرار میگیرد؟ چگونه با ادعای ارزشهای مذکور، چهل سال است در مقابل انقلاب اسلامی ملت ایران ایستاده اند. حمله به یمن و غزه با مدرن ترین سلاحهای امریکایی و اروپایی و سختترین تحریمها علیه ملت ایران انهم پس از توافق نامه بین المللی برجام و سواستفاده از نظامات تجارت بین المللی برای درهم شکستن استقلال و ایستادگی ملتهای مقاوم با کدام ارزشهای انسانی قابل توجیه است؟ از سوی دیگر آقای چامسکی راهکاری برای بیرون آمدن از وضع فاجعه آمیز جهان کنونی و دستیابی به یک جهان جدید ارائه نکرده است.
استاد دانشگاه امام حسین (ع) با اشاره به فراخوان قبلی خود برای جنبش علمی بین المللی و طرح گفتگوهای انسانی پیرامون جهان پساکرونا، خواستار پرداختن به مسائل ریشهای این بحران جهانی شد و گفت: سوال من از آقای چامسکی این است که چرا روشنفکران و دانشمندان مستقل جهان در راستای تقویت نهضت ضد وال استریت در هشتصد شهر جهان علیه سرمایه داری و جنبش جلیقه زردها و فراخوانهای روز شنبه در فرانسه و دیگر پایتختهای اروپایی، یک فکر اساسی برای دستیابی به یک هویت انسانی رهایی بخش و یک جامعه انسانی تعالی بخش نمیکنند؟ آقای چامسکی با آنکه شجاعانهتر از کیسینجر وارد شده و از آرزوی یک جامعه انسانی در آینده سخن به میان آورده، ولی به بحرانهای اصلی نظام سرمایه داری اشاره نمیکند. ایشان بحرانهای جهان پساکرونا را گرم شدن زمین و جنگ هستهای میداند؛ اینها تهدیداتی است که جسم انسانها را تهدید میکند و حتماً باید جلوی آن را گرفت ولی انتظار میرود به چاره اندیشی درباره تهدید علیه بعد معنایی زندگی و تمامیت معنوی انسانیت هم بپردازد.
محسن رضایی در ادامه ارزیابی خود از تحلیلهای ارائه شده توسط صاحبنظران درباره جهان پساکرونا گفت: آقای کسینجر با یک تحلیل محافظه کارانه، پیامدهای پساکرونا را بسیار وسیع میداند که ممکن است تا نسلهای بعد ادامه یابد ولی راهکاری که پیشنهاد میکند از هیچ نوآوری برخوردار نیست. وی معتقد است اکنون در امریکا بعنوان کشوری پاره پاره، یک دولت کارآمد و دوراندیش برای غلبه بر موانع بی سابقه در مقیاس بزرگ و وسعت جهانی لازم است. کسینجر میگوید جهان بعد از ویروس کرونا هرگز همان گونه مانند قبل نخواهد بود و خسارتهای ناشی از شیوع ویروس جدید کرونا ممکن است موقت باشد اما آشفتگی سیاسی و اقتصادی ناشی از آن ممکن است برای نسلهای زیادی ادامه یابد. لذا معتقد است گرچه این تلاشها در مقابل کرونا، گسترده و ضروری است ولی نباید ما را از وظیفه مهم و فوری دیگر یعنی راه اندازی یک پروژه موازی برای انتقال به یک سیستم پس از کرونا دور کند.
فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: آقای کسینجر با وجود آنکه میگوید دولتهای غربی باید پروژهای برای آینده داشته باشند، ولی به برخی توصیههای تکراری اکتفا کرده و صرفاً میگوید تحولات سیاسی و اقتصادی که به وجود آمده میتواند برای نسلها ادامه داشته باشد و اگر ما نتوانیم این دو را پشت سر هم انجام دهیم، با بدترین حالت رو به رو خواهیم بود.
رضایی افزود: کسینجر از دولت و جامعه امریکا میخواهد که روی سه زمینه اصلی تمرکز کند: اول، مقاومت جهانی از طریق توسعه تحقیقات علمی را نسبت به بیماریهای عفونی تقویت کند. دوم، تلاش کند تا زخمهای اقتصاد جهانی را بهبود ببخشد و برنامههایی به منظور جلوگیری از هرج و مرج و بهبود زندگی آسیب پذیرترین افراد جمعیت جهان ارائه کند. سوم، پاسداری از اصول نظم جهانی لیبرال را جدی بگیرد. کسینجر در پایان نتیجه میگیرد که چالش کنونی جهان، مدیریت بحران و ساخت آینده به طور همزمان است.
استاد دانشگاه امام حسین (ع) افزود: بحران واقعی انسانها، تنهایی و فاصله گرفتن از خود حقیقی بشر است که بی عدالتی نهادینه شده در نظام سرمایه داری این تنهایی را تشدید میکند. انسانهای درمانده و زخم خورده از بحران کرونا، از همه دانشمندان و مصلحین و انقلابیون جهان میخواهند که دست به دست هم بدهند و یک نهضت بین المللی اجتماعی با هدف دستیابی به هویت رهایی بخش و عدالت تعالی بخش برپا سازند و قبل از آنکه دوباره تاریخ تکرار شود و یک سلطه غیرانسانی جدید در جهان شکل گیرد، مناسبات انسانی و بهتر را در جهان تولید کنند و حاکم سازند. آزادیخواهان و عدالت طلبان جهان از متفکران همه کشورها میخواهند حال که ساختار بین الملل رو به تغییر نهاده و روندها به سمتی است که طی ده سال آینده سلطه امریکا و اروپا تضعیف میشود، دست به دست هم بدهند تا از شکل گیری یک نظام غیرانسانی و ظالمانه دیگر جلوگیری کنند و به استقرار یک نظام انسانی و تعالی بخش کمک کنند.